پیشینه ومبانی نظری تحقیق خواندن و مطالعه
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری تحقیق خواندن و مطالعه
میزان مطالعه و گرایش به خواندن و مطالعه از مهمترین شاخصهای رشد و توسعه است. بدون شک رشد و توسعه یک کشور در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مرهون گسترش خواندن، مطالعه، نشر کتاب و برنامهریزی آموزشی میباشد. جامعهای که در آن خواندن و مطالعه حائزاهمیت است جامعهای توسعه یافته است. تمام کشورهای توسعه یافته به خواندن و مطالعه اهمیت فراوان میدهند و در پی یافتن روشهایی برای علاقمند کردن افراد جامعه خود به کتابخوانی از هرنوع آن میباشند. توجه به مدلهای خواندن و اینکه چگونه میتوان بهتر خواند، و همچنین توجه به شیوهها و روشهای صحیح مطالعه عواملی است که این کشورها در پژوهشهای خود مورد توجه قرار میدهند و در پی دستیابی به آنها هستند.
۲-۲ خواندن
اسمیت[۱] (۱۹۷۴) براین باور است که خواندن پایه مشترک موفقیت در تمام زمینههای تحصیلی است. خواندن دریافت عقاید، تجربیات، و مفاهیم است، فعالیتی است که به فرد اجازه میدهد تا دانش وسیعی را به دست آورد، این کیفیات کارکردی، خواندن را محور همه سطوح یادگیری قرار میدهد. به طوری که خواندن محور فعالیتهای تحصیلی و به صورت ابزار موفقیت در سایر زمینههای درسی درمیآید.خواندن دربرگیرنده مجموعهای از مهارتها است که بازشناسی لغات نوشته شده، تعیین معنای لغات و عبارات و هماهنگ ساختن این معنا با موضوع کلی متن را شامل میشود. این کار مستلزم فرایندهایی است که در سطوح مختلف بازنمایی از قبیل حروف، کلمات، عبارات، جملات و واحدهای بزرگتر عمل میکنند. مشکلات خواندن، نوعا” شامل عدم توانایی در بازشناسی یا درک نوشتهها هستند. در این میان، بازشناسی، فرایند بنیادیتری محسوب میگردد، چرا که بیش از آنکه کلمهای را درک کنیم باید آن را تشخیص دهیم (یعقوبی، ۱۳۸۳، به نقل از داکرل و مک شین، ۱۹۹۳، ترجمه، احمدی و اسدی، ۱۳۷۶).
عمل خواندن در نگاه اول ساده به نظر میرسد. واژهها دارای معنا هستند. بنابراین خواندن ترجمان مستقیم نمادها به فکرکردن یا گفتار است اما در واقع خواندن به این سادگی هم نیست. خواندن در اصل، فرایند شگفتآوری است که در آن فعالیتهای شناختی زیادی باید به طور همزمان عمل نماید. فرایندی که خواندن نامیده میشود دقیقا” چیست؟ برخی از مولفان براین عقیدهاند که خواندن یک فرایند رمزگشایی است و کودکان زمانی توانایی خواندن را کسب میکنند که پیوند میان نمادهای نوشتاری و اصوات گفتاری را یاد گرفته باشند. به گفته هریس[۲] و سایپی[۳] (۱۹۷۵) خواندن تفسیر معنادار نمادهای کلامی نوشته و یا چاپ شده است. و باریر[۴] (۱۹۸۸) نیز مطالعه و خواندن را به عنوان فرایند تفکر، ارزشیابی، داوری، تصویرسازی ذهنی، استدلال و حل مسئله تعریف کرده است. بر طبق نظر والاس و مک لامین[۵] (۱۹۷۹) خواندن عبارت است از ارتباط کلی فرد با اطلاعات نمادی. اطلاعاتی که با علایم و نشانهها القا میگردد و معمولا” جنبه ادراک و فهم بصری یادگیری اطلاق شده و دارای هفت گام شامل تشخیص، جذب، درک کلی یا درک درونی، درک خارجی یا درک نهایی، نگهداری، یادآوری و ارتباط با یادگیری میباشد. خواندن فرایندی است شناختی که در آن دیدگاههای خواننده و فرایند خواندن ارتباط زیادی با مطلبی که میبایستی یادگرفته شود پیدا میکند (گلاور، برونینگ، ۱۳۷۵). فریار و رخشان (۱۳۷۶) بیان میکند که خواندن عبارت است از تبدیل نمادهای نوشتاری به نمادهای صوتی معادل آنها. اما مولفان دیگر معتقدند که خواندن چیزی بیش از یک فرایند رمزگشایی است و اعتقاد دارند که خواندن به معنای کسب مفهوم از یک متن است. خواندن اغلب مهارتی عادی در نظر گرفته میشود، ولی در واقع فرایندی پیچیده و عالی است که اجزای بسیار متفاوتی را دربرمیگیرد.رفتار پیچیدهای که خواندن نام دارد به گونهای نگریسته میشود که از چندین رفتار یا مهارت مجزا و قابل تفکیک تشکیل شده است. به طورکلی میتوان اکثر مهارتهای خواندن را در طبقه مهارتهای تحلیل کلمه، مهارتهای درک مطلب جای داد. خواندن پیچیدهترین و درعین حال ارزشمندترین کنش ذهنی است و زیربنای یادگیری تحصیلی و سایر مراحل زندگی است (یعقوبی،۱۳۸۳). مهارت در خواندن یکی از مهمترین نیازهای یادگیری دانشآموزان درزندگی امروز است. توانایی درک مطلب، تفسیر و استنتاج از متون درسی و غیردرسی، دانشآموزان را با افکار و اطلاعات جدیدی آشنا میسازد تا راه بهتر اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند. به عبارت دیگر سواد خواندن به معنای عام و جامع آن وسیلهای است که میتوان از طریق آن به ذخایر بیانتهای تجربه بشری دست یافت. خواندن مهارتی است پذیرا و رمزگشا که خواننده با آن، پیام نویسنده را دریافته و رمزگشایی میکند. نویسنده با تقویت و گسترش جهانبینی خود از اطلاعات موجود، پیام خود را میآفریند و خواننده با ذکاوت، با کوشش بیدریغ خود به دریافت و کشف آن نائل میشود.گاهی اوقات، به غلط، خواندن را عملی منفعل و بیتحرک مینامند، زیرا پیامها را بدان معنا که یک گوینده و یا نویسنده خلق میکند، نمیرساند. با وجود این نمیتوان به سادگی پردازش فعال ذهن، این ساختکار پیچیده اندام انسان را برای ایجاد ارتباطی که حاصل میشود، فراموش کرد (خاوری، ۱۳۸۳).
تحقیقات فراوانی در زمینه “خواندن” انجام گرفته است که براساس یافتههای آنها، یکی از مهمترین عوامل موثر در علاقه به “خواندن”، درک یا شناخت ارزش خواندن و تبحر در این مهارت است. در تعریف ماهیت خواندن، باید نقش خواندن را در جامعه مورد توجه قرار داد. اوقات فراغت و گاهی تفریحات ما با خواندن روزنامه، مجله، کتاب و گزارش میگذرد. خواندن دستیابی به افکار و اندیشههای دیگران را در اقصی نقاط دنیا ممکن میسازد. خواندن در تحصیل و آموزشوپرورش نقش بسزایی دارد. نه تنها نظام آموزشی به خواندن مطالب زیادی در فرایند یادگیری نیاز دارد، بلکه قدرت فرد در این مهارت نیز یکی از شاخصهای موفقیت در کار است (میرحسنی، ۱۳۸۱، به نقل از بانز[۶] و همکاران، ۱۹۸۴).
خواندن را در زمانهای پیش یک مرحله ساده میدانستند، حال آنکه امروزه، متخصصان خواندن، معلمان خواندن، روانشناسان زبان و زبانشناسان همه براین عقیده هستند که خواندن یک مرحله فکری پیچیده است. تفکر یک فعالیت نهانی و ذهنی است و اثر آن موقعی مشهود میگردد که اعمال آشکاری پدید آید. کلاسمیر و گودوین[۷] میگویند تفکر یک فعالیت ذهنی است که لازمه نوع یادگیری است. با وجود سادگی ظاهری، تفکر به اندازه خود عمل یادگیری پیچیده است. در ارتباط خواندن با تفکر بیشتر در سطح جمله و پاراگراف بحث میشود، یعنی مراحل ذهنی در خواندن و استنتاج از جملات و متون پدید میآید.باید به خاطر داشت که معنی متن از معنی لغات و ساختمان دستوری آن متاثر میگردد. خواننده باید در حدی از مهارت زبانی باشد که بتواند نمادهای لغوی و ارتباط دستوری بین جملات را درک و از آنها معنی مطلوب را استخراج نماید. در عین حال درک نمادهای لغوی و ارتباط دستوری را به تنهایی، خواندن نمیتوان به شمار آورد زیرا خواندن دارای مراحل پیچیدهتر و غامضتری میباشد که تفکر، اصل اساسی آن است. در ارتباط با خواندن باید در نظر داشت که خواننده اندیشههایی را که در نوشته نویسنده مستتر میباشند درک مینماید و از درهم آمیختن تجربیات خود با فعل و انفعالات فکری ، بصیرت پیدا میکندو با استخراج مفهوم بیان نویسنده و تجربیات او مفاهیم کلی به دست میآورد. در خواندن خواننده فقط کلمات را تشخیص نمیدهد و معانی را با آنها مربوط نمیسازد بلکه متناسب با هدفی که در ذهن دارد درباره مطالب خواندنی میاندیشد و به معانی مختلف آنها فکر مینماید. تفکر اساس و پایه خواندن است و بدون تفکر خواندن یک مرحله غیرفعالانه مکانیکی و خود به خود میشود. خوانندهای که خواندن را با تفکر همراه میسازد مطالب متن را مورد پرسش قرار می دهد، استدلال میکند، مقایسه میکند، استنباط و تفسیر میکند، تعمیم میدهد و نتیجهگیری میکند در حالیکه شخصی که تفکر را لازمه خواندن نمیداند هر مطلبی که در قالب نوشته به او ارائه گردد بدون اینکه درصدد اقامه دلیل و برهان و پرسش باشد قبول مینماید.یانگ میگوید: مهمترین عامل در خواندن فکر کردن است نه مراحل حرکتی یا مکانیکی چشم، حوزه دید، لبخوانی و نظایر آنها (ورزگر، ۱۳۵۸).
فرایند “خواندن”، از جمله مسائل اصلی مورد بحث در یادگیری زبان و نشانه باسوادی مردم هر جامعه است. برای درک هرچه بیشتر این فرایند، باید ماهیت”خواندن” و نظریات مربوط به آن، و همچنین سوال و جوابهای مربوط به “خواندن”، مورد توجه دقیق قرار گیرد. ضمنا”، استفاده از ادبیات در تدریس “خواندن” نقش مهمی ایفا میکند و نگرش معلم در این فرایند میتواند بسیار موثر باشد.خواندن فرایندی بیش از رمزخوانی علائم، از روی یک صفحه کاغذ است. تلاشی است برای یافتن معنی که به درگیری فعال خواننده نیاز دارد. خواندن فرایندی پیچیده است که به معنی بازیافت اطلاعات از یک متن است و به کلمات ثبت شده روی صفحه کاغذ محدود نیست. خواندن با معیارهای تعلیم و تربیت ارتباط کامل دارد و یکی از کنشهای آن، داشتن جامعهای باسواد است.خواندن به منزله عادتی عام تلقی میشود، عادتی برای اشتغال و حرفه روزمره، برای کسب فرهنگ، لذتجویی، خشنودی خاطر، و رفع حس کنجکاوی، اما به خواندن و مطالعه میتوان از منظر اجبار و ماشینی نیز نگاه کرد. براین مبنا چه تبلوری از دایره خواندن و مطالعه در روح تکوین و تکامل انسانی، به منزله مبنایی ضروری برای زندگی شغلی، خانوادگی، و اجتماعی میتوان قائل شد؟شاید بخش اعظم مطالعه هر فرد ، خودسرانه و خودبه خودی باشد، باز هم میتوان قشر گستردهای را از انسانها یافت که خواندن و مطالعه را به منظور انگیزههای روحی و احساسی جستوجو میکنند.شیفتگی به خواندن و عادت به مطالعه، چهرهای از بالندگی را در مفهوم زندگی فرامیخواند که میتوان آن را به لذتی نامحدود، برای کنترل حالات نامطبوع روانی و اجتناب از مصائب وپرخاشگریهای اجتماعی تعبیر کرد. هر چه خواندن و مطالعه، و هراندازه عادت به تبعات و نتایج این دو متغیر در زندگی اجتماعی فزونی گیرد، کشش و جذابیت دایره فرهنگمداران در حوزه اجتماعی افزایش یافته و ارزشهای مداوم جدیدی در جوامع پدیدار میشود. این موضوع که خواندن و مطالعه در زندگی انسانها نقشی مثبت ایفا میکند، مورد اجماع تمام جامعهشناسان، روانشناسان و کتابداران است (شعبانی، نادری، ۱۳۸۸).
هلیر، رابینسون و شروود[۸] بیان میدارند که هر کجا برویم و هرآنچه انجام دهیم، دائما” با واژههای نوشتاری سروکار داریم. بیشتر آنچه نوشته شده است میتواند هم برای لذت و هم برای دریافت اطلاعات خوانده شود و لذت و یادگیری ترکیب گردد. اینکه ما چه میخوانیم و چرا میخوانیم، نحوه خواندن ما را تعیین میکند. نحوه خواندن ما تحت تاثیر آنچه میخوانیم قرار دارد. فرد در خواندن یک مقاله روزنامه به شکلی متفاوت از یک داستان عمل میکند. حروف درست به گونههایی قرار گرفتهاند تا فرد را برای خواندن کل مقاله ترغیب کند. اغلب در این موارد پاراگراف اول مرتبطترین اطلاعات را ارائه میکند. پس از آن خواننده میتواند براساس علاقه خود تصمیم بگیرد که به مطالعه کل مقاله بپردازد یا از آن صرف نظر کند. خواندن یک کتاب درسی نیاز به رویکردی خاصتر دارد. هدف اصلی خواندن آن، یادگیری اطلاعات است در اینجا فرد نمیتواند کتاب را سطحی بخواند، بخشی را نخوانده بگذارد یا منفعلانه مطالعه کند. هدف، یادگیری اطلاعات به عنوان یک خواننده فعال است. خواندن فعالیتی هدفمند است که مستلزم تنظیم فعالیتهای شناختی گسترده برای رمزگشایی و درک معنای متن است. ساختهای رمزگشایی ساده در خواندن به سوی الگوهای پیچیدهتری که مستلزم وجود تعامل و جبران برای معنادار ساختن متن است تغییر میکنند (سامول و کیل[۹]، ۱۹۸۴). خواندن فعالیتی چند بعدی است که در آن خواننده دست به استنتاج می زند و دانش قبلی خود را به تکلیف خواندن پیوند میدهد (ایزدی، ۱۳۸۳، به نقل از کراس و پاریس[۱۰]، ۱۹۸۸) …………………………
………………………….
…………………………..
………………………
[۱]. Esmit
[۲] . Harris
[۳] . Sipay
[۴]. Baryr
[۵] . WallaceandMacLamin
[۶]. Banz
[۷]. KlasmyrandGoodwin
[۸].Helier, RobinsonandSherwood
[۹]. Samuel &Kiel
[۱۰] . Crossand Paris