پیشینه ومبانی نظری تحقیق سازگاری
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری تحقیق سازگاری
سازگاری
در لغت نامه دهخدا، سازگاری؛ موافقّت در کار، حسن سلوک و در مقابل ناسازگاری؛بدسلوکی، بدرفتاری و سازگاری نکردن معنی شده است. وقتی میگوییم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر میکند،آموخته باشد و به طریقی قابل قبول با اعضای جامعه خود رفتار کند تا نیازهایی در او ارضا شود. روان شناسان همچنین سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجّه قرار دادهاند و خصوصیّاتی از شخصیت را بهنجار[۱] میدانندکه موجب سازگاری فرد با محیط خود میگردد، یعنی با دیگران در صلح وصفا زندگی کند و جایگاهی در جامعه برای خود به دست آورد.بعضی دیگر از روان شناسان معتقدند که اگر لغت سازگاری در معنای همنوایی با اعمال و اندیشههای دیگران اعمال شود، دیگر نمیتوان توصیفی از شخصیّت سالم به عمل آورد،آنها بیشتر بر ویژگیهای مثبتی مانند فردیت،آفرینندگی و شکوفایی استعدادهای بالقوه تأکید دارند.سازگاری را میتوان، ثبات عاطفی و جسارت در روابط اجتماعی ونیز علاقه به تحصیل در فرد دانست که به صورت عاطفی، اجتماعی و آموزشی دیده میشود.به هرحال سازگاری یعنی تطبیق یا وفق دادن شخص نسبت به محیط، مثلاً وقتی میگوییم یک فرد نسبت به محیط سازگار است،یعنی در گروهی که به آن متعلق است سازگارشده است. ورشل و گوتالز[۲] (۱۹۸۹)ضمن اعتقاد به پیچیده و سخت بودن ارائه تعریفی مورد توافق ازسازگاری درجایی، به طور کلی چنین مینویسند:سازگاری عبارت است از وظیفه روزمره ما درکنارآمدن با خود، محیط خویش و کسانی که با آنان در ارتباط هستیم. در ادامه این فرایند را مشتمل میدانند بر:
۱)یادگیری و درک کردن پیرامون خود و محیط اجتماعی و مادی خویش.
۲)به کارگیری اطلاعات برای تنظیم اهداف واقعی.
۳)استفاده از تواناییهایی جهت کنترل محیط و سرنوشت خود، تا آنجایی که بتوانیم به اهدافمان نایل آئییم.
۴)حساسیت داشتن نسبت به نیازها و دغدغههای سایرین، به گونهایی که نقش مثبتی در زندگی داشته باشیم.
مفهوم سازگاری از زیست شناسی به حیطه روان شناسی وارد شده است.این مفهوم از اصطلاح زیست شناختی سازش، الگوگیری شده است.سازش به مجموعه کوششهایی اطلاق میشود که یک نوع خاص از موجودات زنده، برای سازگار شدن یا ایجاد تغییر در محیط خود اعمال کنند. اما، انطباق یا سازگاری فرایند پویا است که در طی این فرایند ارگانیزم سعی میکند تا بین آنچه که انجام میدهد یا میخواهد انجام دهد و همچنین با آنچه که محیط و جامعه طلب میکند، توازن برقرار کند(ویتن، ۲۰۰۳).در معنا و تعبیر دیگر، سازگاری فرایندی است که در طی آن رفتارها، افکار و احساسهای خودمان و دیگران را میفهمیم وآن ها را تغییر میدهیم و در پرتوآن به حدی از تحول میرسیم که بروز راهبردهای مواجهای لازم ومفید برای مقابله با نیازها و چالشهای روزانه امکانپذیر میگردد. اکثررفتارها، افکارو احساسهای ما میتوان به محوری متشکل از جنبههای شخصیتی، اجتماعی و زیست شناختی مربوط دانست.یعنی بخشی از آن به ویژگیهای شخصیّتی یا دیگرخصوصیات روان شناختی، بخش دیگربه نیروها و فشارهای اجتماعی و بخش سوم، به بنیادهای زیست شناختی اختصاص دارد و تعیین کننده اساسی رفتارها، افکار و احساسات در یک موقعیت خاص، یکی از سه عامل مذکور خواهد بود؛ اگرچه ممکن است در بعضی موقعیّتها یا موارد نیز دو عامل همراه هم یا هر سه عامل به طور مشترک در تعامل با همدیگر، رفتارها، افکار و احساسات را به وجود بیاورند و سازگاری فرد را تأمین کنند(آلن،۱۹۹۰).
سرعت زیاد در تغییرات جامعه و بروزتحولات تکنولوژیک، نیازها و خواستهای جدید را به و جود میآورد؛نیازهای ایجاد شده، مجموعهای از فشارهای روانی را بر فرد تحمیل میکند و سازگاری او را بر هم می زند.با وجود این، سازگاری ایجاد شده در یک موقعیّت، به معنی سازگاری درموقعیتهای دیگر نیست.به عبارت دیگرسازگاری موجود زنده دائم در حال تغییراست.
درمفهوم وسیع و گسترده، سازش به بقای نوع اشاره دارد ولی سازگاری به تسلط فرد بر محیط و احساس کنار آمدن بر خودش مربوط میشود.بنابراین علاوه برعوامل زیستی، روش زندگی واحساس در مورد روش زندگی نیز از عوامل سازگاری انسانها تلّقی میشود و به همین علّت است که سازگاری فرایندی پویا و فعال خوانده میشود.انسان موجود پیچیدهای است که نیازهای فراوانی دارد و برای رفع این نیازها یا سازگاری با آنها زمان و انرژی زیادی را صرف میکند. در یک روزچند بار،گرسنه میشود که در پاسخ به گرسنگی،غذا میل میکند.تا بین تقاضاهای بدنی و انرژی بدنی از یک سو و انرژی غذایی در دسترس از سوی دیگر، تعادل برقرار کند.زندگی هرفرد شامل یک سری ازهمین توالیها است که دائم نیازهایی به وجود میآیند و سپس ارضاء میشوند.طرح مذکوریک طرح آشنا و معمول در سازگاری زیستی ملحوظ میشود که در زندگی همه موجودات زنده بروز مینماید (موسوی،۱۳۷۷).
درتفسیروتبیین مفهوم سازگاری بعضی از نظریهپردازان، فرایند سازگاری را در قالب یادگیری مطرح کردهاند.داشیل[۳] در تحلیل فرایند سازگاری نموداری را نمایش میدهد:
۶
۵ ۲ ۳ ۱
۴
در این نمودارفرایند سازگاری در چند مرحله توصیف شده است.برای یک انسان یا به طور کلی جاندار،فعالیّت جاری(۱)به یک مانع برخورد میکند(۲) و مسئله خاصی پدید میآید، موجود زنده یا پویا فعالیّت، رفتارهای گوناگونی از خود نشان میدهد(۳) و مسئله را حل میکند و سازگاری موجود ادامه مییابد(۵) یا سازگاری جدید بروز مینماید. چنانچه یک مانع به طور پیاپی وجود داشته باشد، جانداردرمدت زمانی کمتر پاسخ رضایت بخش میدهد و پاسخ مطلوب با فعالیّتهای اضافی وبیربط نیزهمراه نیست.اگرجاندار نتواند مانع را برطرف کند(۶)یا آن را از فرا روی خود بردارد، سازگاری مجدّد حاصل نمیشود.این فرایند به وسیله تعدادی از نظریهپردازان کارکردگرا درباره فرایند یادگیری که در برخورد با نیازها بروز میکند و در واقع معادل سازگاری مجدّد تلّقی میشود، پذیرفته شده و مورد تأیید قرار گرفته است(هیلگارد[۴] و بارو[۵]؛۱۹۷۵).
در نظریه کارن هورنای[۶]، رفتار بهنجار یا ناسازگار، ریشه در مناسبات والدین و فرزندان دارد.اگرفرد دلگرمی وعشق را تجربه کند، احساس امنیت میکند و به شیوهی بهنجار رفتار میکند.در واقع اگرفردی واقعاً مورد عشق واقع شود میتواند در آینده مشکلات گوناگونی را تحمل کند و خود را با شرایط جدید سازگار کند.همچنین احساس ناامنی باعث میشود تا فرد متوسل به شیوههایی شود که ناآرامی درونی خود را تضعیف و به حداقل کاهش دهد.وی سه جهت متفاوت را که افراد میتوانند در سازش با محیط اتخاذ کنند را مشخص کرده است:
الف:رفتن به طرف مردم:قبول درمانده بودن خود و سعی در جلب محبت دیگران.
ب:حرکت بر ضد مردم:جنگ با محیطی که مورد تنفّر اوست.
ج:دور شدن از مردم:منزوی ماندن(نه تعلق،نه جنگیدن).
این سه تیپ شخصیت(مراعات کننده دیگران ،پرخاشگر،جدامانده)نمونه سه گرایش بالا هستند(آمالی،۱۳۹۰).
راجرز[۷] معتقد است که اشخاص سازگار میتوانند خودشان راهنمای،دگرگونی و کمال خویش باشند و زندگی شان را بدون تأثیر رویدادهای گذشته هدایت کنند(همان،ص۳).
۲-۲- سازگاری و بهداشت روانی
هدف اساسی بهداشت روانی پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی است.شاید بتوان گفت که یکی از بهترین موقعیّتهایی که میتوان از سازگاری سخن گفت، زمانی است که ازسلامت روانی و بهداشت روانی گفتگو میشود. سلامت روانی رابطه تنگاتنگی با سازگاری دارد به همین دلیل از دیرباز بیماران روانی را به عنوان افراد ناسازگار تلقی کرده اند.برخی از اصول اساسی بهداشت روانی را میتوان به شرح زیر شمرد:
۱) نگرش مثبت نسبت به خود.
۲) درک واقعیّت.
۳) آگاهی از علّت رفتار.
۴) تواناییها و قابلیتهای یکپارچه.
۵) توجه به نیازهای انسان(اسلامی نسب،۱۳۷۲).
نیازهای انسان را میتوان اینگونه تقسیم بندی کرد: نیاز به تشویق و قدردانی، نیاز به پذیرفته شدن، نیازبه تحرک، مفید بودن، به کارگیری موجودیت خود، نیازبهکسبتجارب تازه، نیاز به همبستگی بین گروهی و خانواده،کلاس، دانشگاه، محل کار، نیاز به آزادی و استقلال، نیاز به عدالت، نیاز به تخلیه هیجان.
…………………………….
………………………………