پیشینه ومبانی نظری رضایت زناشویی
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری رضایت زناشویی
- مفهوم ازدواج
ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف های متعددی دارد. ازدواج پیمان و پیوند مقدسی است میان دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی، عاطفی و معنوی و بر اساس انعقاد قرارداد شرعی، اجتماعی و قانونی که تعهداتی را برای زوجین به وجود می آورد. بنابراین ازدواج یک تصمیم گیری ظریف و پیچیده است که قبل از هر گونه اقدامی باید تمام جوانب را در نظر گرفت (به پژوه، ۱۳۹۴).
به طور کلی ازدواج، پیوند دو شخصیت است با حفظ نسبت نسبی استقلال هر یک از زن و شوهر، برای همکاری متقابل، نه از بین بردن یک شخصیت به خاطر تکمیل خواسته های دیگری. به عبارت دیگر ازدواج، قراردادی است رسمی، برای پذیرش یک تعهد متقابل جهت زندگی خانوادگی، که آدمی در خط سیر معین و مشخصی از زندگی قرار می گیرد. این قرار داد با رضایت و خواسته طرفین، بر مبنای آزادی کامل دو طرف منعقد شده و در سایه آن روابطی بس نزدیک بین آن دو پدید می آید (دژکام، ۱۳۸۸).
ازدواج ارتباطی است که دارای ویژگی های بی نظیر و گسترده ای می باشد. ازدواج ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر، همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و تردیدی قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نمی باشد به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس است(دژکام، ۱۳۸۸).
کارلسون ازدواج را چنین تعریف می کند: «ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که با تحقق بخشیدن به برخی شرایط قانونی و بر پا داشتن مراسمی برگزاری زناشویی انجام می گیرد(دژکام، ۱۳۸۸). کلودی استروس، ازدواج را برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی می داند(دژکام، ۱۳۸۸).
- مفهوم خانواده
خانواده صرفا حضور تعدادی از افراد که در یک فضای فیزیکی و روان شناختی در کنار هم قرار دارند، نیست. خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی-فرهنگی تلقی می شود که در کنار همه ی خصوصیات دیگرش، دارای مجموعه ای از قواعد است و هر یک از اعضایش نیز نقش خاصی دارند. این سیستم دارای یک ساختار قدرت است که ه وسیله ی آن، اشکال مختلفی از ارتباط را بروز می کند. هر خانواده روش خاصی برای مواجهه با مشکلات دارد. اعضای این سیستم با هم رابطه ای عمیق و چند لایه ای دارند. همچنین اعضای خانواده تا حدود زیادی پیشینه ی مشترک، ادراکات درونی شده ی مشترک، مفروضات و دیدگاههای درباره ی دنیا و برداشت مشترکی از اهداف زندگی دارند (نظری، ۱۳۹۳).
در چنین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیر پا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهد داد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۰؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، ۱۳۹۲).
ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفا از طریق تولد، فرزند خواندگی، یا ازدواج صورت می گیرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۰؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، ۱۳۹۲). در داخل این سیستم، حلقه های عاطفی قدرتمند، پایدار و متقابلی افراد را به هم گره زده است. بنا به گفته ی کی (۱۹۸۵) خانواده ها صاحب اعضای جدیدی می شوند و به مرور آنها را از دست می دهند، اما روابط خانوادگی همچنان پابرجا باقی می ماند. نفوذ خانواده باعث می شود، حتی زمانی که اعضاء در اثر فاصله های فیزیکی و یا گاهی مرگ از هم جدا می شوند، حلقه های عاطفی و ارتباطی اعضاء باقی بماند. به عبارتی عضو یک خانواده هرگز نمی تواند به طور کامل و واقعی، عضویت در آن خانواده را از دست بدهد (نظری، ۱۳۹۳).
بر خلاف اعضای متعلق به نظام های غیر خانوادگی که عمدتا می توان در غیاب آنها عضو جدیدی را جایگزین ساخت،اعضای خانواده تعویض ناپذیر هستند. این امر در وهله نخست به خاطر آن است که ارزش اصلی خانواده حاصل شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۰؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، ۱۳۹۲). خانواده ها از نطر سازمانی، سیستم عاطفی پیچیده ای دارند که ممکن است حداقل مرکب از سه نسل باشند. البته امروز به دلیل افزایش طول عمر، خانواده ها مرکب از چهار نسل هم وجود دارند (نظری، ۱۳۹۳).
هر خانواده به صورت اجتناب ناپذیری تلاش می کند تا به خودش به عنوان یک گروه نظم دهد. این تلاش برای نظم دادن به خود می تواند به صورت سنتی یا نو گرایانه، سازگارانه یا ناسازگارانه و منظم یا نا منظم باشد(نظری، ۱۳۹۳).
اعضای خانواده در حین رشد به هویت اختصاصی و یکتای خود دست می یابند. اما باز هم به گروه خانوادگی دلبستگی دارند و لذا هویت یا تصویر جمعی خاص خود را حفظ خواهد کرد. این اعضا در انزوا زندگی نمی کنند، بلکه به یکدیگر وابسته اند آن هم نه فقط به خاطر پول، غذا، و سر پناه بلکه به خاطر نیاز به عشق و محبت، همکاری و همیاری، جامعه پذیری و سایر نیاز های ملموس. این افراد برای دستیابی به کارکرد موفق باید خود را با نیاز های و خواسته های متغیر سایر اعضا و همچنین انتظارات متغیر شبکه خویشاوندی بزرگتر، محله، ودر نهایت کل جامعه منطبق سازد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۲۰۰۰؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، ۱۳۹۲).
در توضیح رضایت زناشویی محققان تعاریف زیادی را مطرح کرده اند :
گاتمن در سال ۱۹۹۴ اعلام كرد كه رضايت زناشويي برپايه توانايي زوجين مبني بر اجتناب يا حل تعارضات به طور خود كارآمد مي باشد كه منجر به احساس رضايت از ازدواج و رضايت از طرف مقابل ميشود رضايت زناشويي همچنين شامل داشتن علايق و فعاليتهاي مشترك و برآمدن انتظارات يكديگر است و بين رضايت زناشويي و ارتباط با يكديگر نيز همبستگي بالايي وجود دارد(هالفورد، بی تا؛ ترجمه تبریزی، ۱۳۹۱).
به عقيده برادبري فينچم وبيچ[۱](۲۰۰۰)«رضايت زناشويي نشان دهنده ارزيابي كلي فرد است كه در آن ويژگيهاي مثبت بارز و ويژگيهاي منفي تقريباً وجود ندارد و عدم رضايت زناشويي منعكس كننده آن ارزيابي است كه در آن ويژگي هاي منفي بسيار بارز هستند و ويژگي هاي مثبت نسبتاً وجود ندارند».
به گفته استون و شالكفورد[۲] (۲۰۰۶)«رضايت زناشويي درواقع يك حالت روحي است كه مزايا و هزينه هاي ادراك شده فرد را ازدواج با يك شخص خاص منعكس مي كند هرچه فرد درازدواج خود با شريك زندگي اش احساس كند كه هزينه هاي زيادي پرداخت كرده است به طوركلي از آن شخص يا شريك و ازدواج با او رضايت كمتري خواهد داشت بر عكس هرچه فكر كند كه درازدواج با شريك زندگي خود مزاياي بيشتري بدست آمده است از او از زندگي مشتركشان رضايت بيشتري خواهد داشت(هالفورد، بی تا؛ ترجمه تبریزی، ۱۳۹۱).
رضايت زناشويي با زندگي شاد و طولاني زوجين و نيز سلامت عمومي افراد هم تعريف مي شود (وندايز[۳]، ۲۰۰۵) رضايت زناشويي همچنين به عنوان ارزيابي كلي فرد از ازدواجش نيز تعبير شده است(هالفورد، بی تا؛ ترجمه تبریزی، ۱۳۹۱).
به اعتقاد الیس رضایت زناشویی یعنی احساسات خشنودی ٬ رضایت و لذت تجربه شدن توسط زن یا شوهر، هر زمان که جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند. از دیدگاه وی رضایت یک متغیر مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند.
رضایت زناشویی یعنی میزان رضایت زناشویی و مطابقت خصوصیات زندگی مشترک با ایدهآلها و انتظارات زوجین (برادبري، و همکاران، ۲۰۰۰).
مطالعه علمی در مورد کیفیت روابط زناشویی و عوامل موثر بر آن به سالهای ۱۹۳۰ برمی گردد. كه مي توان از کتاب ترنر به عنوان اولین اثر در این زمینه ياد كرد.
همچنين ميتوان به تحقیقات مفصلی که گاتمن در خصوص بررسی روابط زناشویی از جنبههای مختلف پرداخته اشاره كرد. گاتمن در تحقیقات خود از روشهای مختلف پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده مستقیم سود جسته است.
وی در آثار خود معمولاً نتایج حاصل از اجرای پرسشنامه، مشاهده زوجین و تعاملات آنها را با خود گزارشدهی زوجین ترکیب کرده و نتیجه بدست آمده را گزارش میکند. در نتیجه، گاتمن ثبات و رضایت زناشویی را توانایی زوجها در رفع تعارضهایی میداند که در روابطشان ایجاد میشود.خلاصهای از یافتههای گاتمن به قرار زیر است:
۱) همسران نارضایتمند هنگام گفتگو در شرایط آزمایشگاهی بیشتر از زوجهای رضایتمند، رفتار غیرکلامی منفی به کار میبرند.
۲) همسران نارضایتمند در مقایسه با همسران رضایتمند، به احتمال بیشتری درگیر رابطه متقابل منفی میشوند.
۳) همسران نارضایتمند از لحاظ شیوه بحث و گفتگو برای حل اختلافهایشان با یکدیگر متفاوت بودند. همسران نارضایتمند از روش شکایت مکرر استفاده میکردند.
۴) همسران نارضایتمند و رضایتمند از لحاظ نیت پیامهایشان تفاوتی نداشتند یعنی نیتهایشان به یک اندازه مثبت بود. با این حال همسران نارضایتمند نسبت به همسران رضایتمند، پیامهای دریافتی را کمتر مثبت ارزیابی میکردند (فروقان فر،۱۳۸۵).
به عقيده هارلوك و به نقل از كرباسي و وكيليان (۱۳۷۸) به طور كلي ۵ زمينه در رضايت و سازگاري زناشويي اهميت اساسي دارند كه عبارتند از ۱- داشتن مسئوليت ۲ -تمايلات و روابط جنسي ۳- برقراري روابط با اعضاي خانواده و افراد خارج از آن ۴- كمك رساني در امور منزل ۵-تقسيم مسئوليت ها. احساس رضايت و خوشبختي فرد در زندگي زناشويي بستگي كامل به سازگاري فرد در هر يك يا لااقل چند مورد از موارد ۵ گانه دارد. بديهي است كه احساس رضايت در زمينه روابط زناشويي در مورد موفقيت هاي آتي فرد و سازگاري شغلي و اجتماعي آنها نيز تاثير بسزايي دارد. از طرفي برخي از تحقيقات نشان مي دهند كه پس از ازدواج رضايت از زندگي مشترك و سازگاري با آن خيلي زود رو به كاهش مي گذارد. سرعت و شدت اين كاهش در مطالعات مخلتف فرق مي كند و برخي از پژوهشگران در اين زمينه به نوعي افت مداوم اشاره مي كنند. به طور كلي وضعيت رضايت مندي زن و شوهر از زندگي نشان مي دهد كه در اولين سالهاي زندگي رضايت كاهش پيدا مي كند و در دوره ميان سالي به حالت تثبيت مي رسد و در سالهاي پاياني افزايش مي يابد. امروزه مي توان تاثيرات منفي فشار آورهاي شغلي در رضايت زناشويي را مشاهده كرد زيرا در صورت افزايش فشار شغلي، مسئوليت پذيري فرد در محيط خانواده و تقسيم امور خانوادگي با اختلال روبرو گرديده و در نتيجه تعادل وظايف به هم مي خورد در اين مواقع نارضايتي زناشويي افزايش مي يابد ( كرباسي ، وكيليان ۱۳۷۸)……………………
…………………………..
…………………………