مبانی نظری وپیشینه تحقیق سرشت و منش
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سرشت و منش
سرشت و منش
شخصیت
کلمه شخصیت معادل کلمه ی Personality انگلیسی یا Personalite فرانسه است که خود از ریشه لاتین Personu گرفته شده است و به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر، بر چهره می گذاشتند. این تعبیرات به این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد (کریمی، ۱۳۸۶).
شخصیت مجموعه تفکیک ناپذیر آن خصایص بدنی و نفسانی است که شناخته دوستان نزدیک شخص می باشد. به عبارت دیگر، آن نقاب یا ماسکی است که فرد برای سازش با محیط که در حقیقت نوعی بازیگری در صحنه زندگی است به چهره خود نهاده است (ایزدی، ۱۳۵۱، به نقل از کریمی، ۱۳۸۶).
شلاون (۱۹۸۸) «شخصیت راسازمان پویای جنبه های ادراکی، انفعالی، ارادی و بدنی (شکل بدن و اعمال حیاتی بدن) فرد آدمی می داند». به نظر مدّی (۱۹۷۲) «شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشابهت و تفاوت های رفتار روانشناختی افراد را مشخص می کند».
مان[۱] (۱۹۷۷) عقیده دارد که «شخصیت هر فرد همان الگوی کلی، همسازی ساختمان بدنی، رفتار، علایف، استعدادها، توانایی ها، گرایش ها و صفات دیگر اوست. پس می توان گفت منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است».
اتکینسون و هیگارد (۱۹۹۳) بیان کردند که شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین می کند. به نظر فرگوسن[۲] (۱۹۷۰) «شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیت یک فرد راه هایی است که او نوعاً به دیگران واکنش و یا با آنها تعامل می کند» (کریمی، ۱۳۸۶).
شولتز (۲۰۰۵) معتقد است منظور از شخصیت در نظر داشتن بسیاری از ویژگی های فرد است. کلیت یا مجموعه ای از صفات مختلف که از ویژگی های جسمانی سطحی فراتر می رود و تعداد زیادی از ویژگی های ذهنی، اجتماعی و هیجانی را در بر می گیرد. صفت ویژگی با کیفیت متمایز کننده شخصی است. برخی روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که پژوهش های جدید شخصیت عمدتاً می بایست بر پایه صفت قرار داشته باشند.
در دهه ۱۹۶۰ والترمیشل[۳] باعث مجادله ای در روانشناسی شد که درباره تأثیر نسبی متغیرهای شخصی پایدار مثل صفات، نیازها و همچنین تأثیر متغیرهای مربوط به موقعیت بر رفتار بود و این جر و بحث تا پایان دهه ۱۹۸۰ ادامه یافت و اغلب روانشناسان شخصیت، با پذیرش رویکرد تعاملی به این نتیجه رسیدند که برای تبیین کاملی از ماهیت انسان، صفات شخصی پایدار، جنبه های متغیر موفقیت و تعامل بین آنها را باید در نظر داشت.
شخصیت در طی فرایند تکامل انسان تحول پیدا می کند. این تحول بر اساس معادلات پیچیده ژنی و امکانات محیطی صورت می گیرد.در واقع این دو عامل در تعامل با یکدیگر پدیده ی شخصیت را می سازند (حق شناس، ۱۳۸۸).
پس عوامل سازنده شخصیت را می توان به دو دسته عوامل وراثتی (ژنتیکی) و عوامل محیطی تقسیم نمود که در ادامه به اختصار به این دو عامل پرداخته شده است.
عوامل به وجود آورنده شخصیت
وراثت
از لحظه ای که یک اسپرماتوزوئید یا سلول جنسی نر با یک اروم، یعنی سلول جنسی ماده در جریان عمل لقاح ترکیب می شود، نخستین سنگ بنای شخصیت فرد گذاشته می شود. در جریان این ترکیب، رشته های باریکی نیز از هر دو سلول در کنار هم قرار می گیرند به نام کروموزم که خود این رشته ها حاصل ذرات ریزی هستند به نام ژن و این ژن ها ناقلان اصلی صفات ارثی والدین به فرزندان هستند (کریمی، ۱۳۸۶).
لازم به ذکر این نکته است که جرج مندل از اولین کسانی بود که طرح پیچیده و دقیقی برای تبیین انتقال ویژگی ها از والدین به فرزندان، اراده کرد. اول نشان داد که توارث از طریق واحدهای خاصی (که بعدها در سال ۱۹۰۹ توسط ویلهلم ژوهانسون، ژن نامیده شد) انجام می شود (لیون و گورنر، ۱۹۹۵، به نقل از کاویانی، ۱۳۸۶).
در این نظریه؛ ژن ها به صورت جفت های غالب و مغلوب در نظر گرفته شدند. غلبه به قدرت یک ژن برای تعیین یک ویژگی خاص در فرد بر می گردد. مجموعه ویژگی های ظهور یافته در فرد فنوتایپ[۴] (سنخ ظهور یافته) فرد قلمداد می شود، در حالی که مجموعه ژن های ظهور یافته و نیافته، ژنوتایپ فرد در نظر گرفته می شود. علاوه بر کروموزوم ها و ژن ها که در تعیین ویژگی های ارثی شخصیت مؤثرند، دستگاه عصبی انسان نیز در چگونگی شخصیت فرد نقش مهمی بازی می کند. دستگاه عصبی از طریق انتقال تکه های عصبی از اندام ها و از طریق واسطه های مغز یا نخاع پیام هایی را برای اندام ها می فرستد و این فرایند بخش بزرگی از کنش های بی شمار بدن انسان را تنظیم، هماهنگ و یکپارچه می کند (کریمی، ۱۳۸۶).
روشن است که با وجود شباهت کلی ساختمان دستگاه عصبی در انسان، این دستگاه در افراد مختلف دقیقاً یکسان نیست. این تفاوت ها، از مدت ها پیش به وسیله ی فیزیولوژیست ها و زیست شناسان مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال پاولوف (۱۹۳۶) که مطالعات وی روی بازتاب های شرطی شهرت جهانی دارد، در گزارش های خود به تفاوت های فردی در سیستم های عصبی اشاره کرده و چهار نوع شخصیت را بر حسب این که در آنها برانگیختگی یا بازداری غلبه داشت و این دو ویژگی متعادل یا متحرک باشند، دو حالت پیش می آید:
الف) چنانچه هر دو فرایند قوی و متحرک پر نوسان باشند، شخصیت حاصله، مزاج دموی خواهد داشت.
ب) چنانچه هر دو فرایند متعادل و راکد باشند، مزاج بلغمی نتیجه خواهد داشت.
اثر برانگیختگی بیشتر از بازداری، یعنی هر دو فرایند نا متعادل باشند، شخصیت دارای مزاج صفراوی خواهد بود و بالاخره اثر برانگیختگی و بازداری هر دو ضعیف باشند، چه هر دو کند و راکد یا هر دو پر نوسان و متحرک باشند شخصیتی که نتیجه می شودشخصیت سودایی مزاج خواهد بود. به عقیده پاولف، منش ارگانیزم، حاصل تعامل فرایندهای عصبی با تجارب محیطی است: یعنی حاصل کنش و واکنش فعال و متقابل موجود زنده با محیط است (همان منبع).
از طرفی دستگاه عصبی و سیستم هورمونی تابع فرمول ژنتیکی است که می تواند بر روی رفتار و خصوصیات شخصیتی انسان تأثیر بگذارد (حق شناس و همکاران، ۱۳۸۲). در زیر به اختصار به برخی از جنبه های آن اشاره می گردد:
- سیستم لیمبیک: بخش با دامنه مغز نقش عمده ای در انگیزش و هیجان ایفا می کند. این بخش در شرطی شدن ترس، یادگیری هیجانی، بیزاری و تنفر و خاطرات ناهشیار نقش مهمی را بر عهده دارد.
- برتری جانبی مغز: برتری نیمکره راست در قسمت پیشانی با فعال شدن هیجانات منفی و صفات شخصیتی مانند خجالتی بودن، گوشه گیری همراه است. برتری نیمکره چپ در قسمت پیشانی با فعال شدن هیجانات مثبت و صفات شخصیتی مانند جسارت و بی قیدی همراه است.
- انتقال دهنده های عصبی:
الف) دوپامین: یک انتقال دهنده عصبی که با پاداش، تقویت و شعف همراه بوده و سطح بالای آن با هیجانات مثبت، انرژی بالا، بی قیدی و تکانشی بودن همراه است.
ب) سروتونین: یک انتقال دهنده عصبی که با خلق و خو، تحریک پذیری و تکانشی بودن همراه است. میزان بالای آن باعث افسردگی و صفاتی چون خشونت و تکانشگری می شود.
- هورمون ها: هورمون ها شامل هورمون تستوسترون که باعث ویژگی هایی چون برتری جویی، رقابت جویی و پرخاشگری می شود و هورمون کورتیزون که باعث فشار روانی از آدرنال ترشح می شود و واکنش به تهدید را تسهیل می کند.
تحقیق در مورد اثرات ژنتیک (وراثت) روی شخصیت مشکل است. با این همه تحقیقات انجام گرفته این فرض را تأیید می کند که فاکتورهای ژنتیکی نه تنها نقش عمده ای در میزان فعالیت نوع دوستی[۵]، پرخاشگری، اضطراب، الکولیسم، مجرمیت، برونگرایی، هوشمندی و مردم آمیزی دارد؛ بلکه نقش عمده ای هم از زمینه های مربوط به روان پزشکی همچون اختلالات عاطفی، مانیک- دپرسیو، روان پریشی و اسکیزوفرنی دارد (راس[۶]، ۱۹۹۲).
محیط
همچنان که تأثیر وراثت بر روی شخصیت به عملکرد ژن ها مرتبط است، تأثیر محیط را نیز می توان در نتیجه یادگیری مرتبط ساخت. زمانی می توان از تأثیرات محیطی صحبت کرد که آن تأثیرات را در عملکردها، افکار، احساسات و نیازهای فرد، بعد از آن که در یک محیط تازه قرار داده شد مشاهده نمود. این تغییرات حاصل آموزش و یادگیری می باشد. شرایط محیطی که آموزش و یادگیری در آن صورت می گیرد را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) شرایط محیطی مربوط به محیط طبیعی (فیزیکی)
ب) شرایط محیطی مربوط به محیط اجتماعی (همان منبع).
محیط فیزیکی
محیط فیزیکی، آن محیط طبیعی است که دارای آب و هوا، شرایط اقلیمی، منابع غذایی و امکانات آبی باشد. هر کدام از این ها می توانند بر روی شخصیت افرادی که به نحوی با آنها در ارتباط هستند، تأثیر بگذارد. مردمی که در مناطق آب و هوایی گرم زندگی می کنند به مراتب از مردمی که در مناطق آب و هوایی معتدل و یا سرد زندگی می کنند، با انگیزه ترند. در مناطقی که با تغییرات فصلی تغییرات دمایی هم صورت می گیرد، می توان اعمال بسیار خصمانه ای را، در فصل تابستان بسیار گرم، بیشتر از فصل زمستان مشاهده کرد. مردمی که در مناطق کوهستانی زندگی می کنند، با غریبه ها کمتر جوش می خورند. در حالی که مردمی که در مناطق جلگه ای زندگی می کنند، چنین نیستند. به همین سان، مردمی که مواد غذایی خود را از راه شکار حیوانات مخصوصاً حیوانات عظیم الجثه تأمین می کنند، طرز تلقی های متفاوتی نسبت به شانس و ریسک دارند تا آنهایی که مواد غذایی خود را از راه کشاورزی به دست می آورند. کسی که با کمبود منابع آبی مواجه است، به مردم می آموزد که مقتصد و صرفه جو باشند. در عوض کسانی که با فراوانی و وفور منابع آبی مواجه هستند، افراط و زیاده روی را تجویز می کنند. در هر کدام از این مثال ها ما با گروهی از مردم در ارتباط هستیم که در یک محیط مشترک طبیعی هستند و مایلند تا الگوهای شخصیتی یکسانی را تحول بخشند. در ارتباط با محیط های توسعه یافته طبیعی، الگوهای شخصیتی به صورتی تحول می یابند که تمایل دارند هر چه بیشتر بر شرایط محیطی تسلط داشته باشند (راس، ۱۹۹۲).
محیط اجتماعی
قسمت اعظم یادگیری هایی که شخصیت افراد را تحت تأثیر قرار می دهد، نه در فضای معمولی محیط های طبیعی (فیزیکی) و نه در محیط های طبیعی سازه، بلکه در محیط های بسیار پیچیده که به وسیله ی رفتار افراد دیگر خلق و ایجاد شده است، انجام می پذیرد.
منظور ما از محیط های پیچیده ی اجتماعی، یعنی الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، شیوه های تربیتی کودکان، ساختار خانواده، سیستم های تعلیم و تربیت و الگوهای استخدامی است.
هر کدام از این ها به نوعی تأثیرات خود را روی شخصیت افراد نشان داده اند. رفتار اعضای وابسته به یک فرهنگ در قبال افراد مسن، به حس احترام به خود افراد مسن جامعه تأثیر می گذارد. اعضای یک طبقه اجتماعی بر روی تحوه گفتار، نوع پوشش، امکان بازآفرینی فعالیت ها، نحوه تلقی از استعدادها و اهداف زندگی تأثیر می گذارد(همان منبع).
ساختار شخصیت
بر اساس آنچه در متن کتاب جامع روانپزشکی تألیف کاپلان و سادوک آمده است شخصیت از دو هسته اساسی تشکیل شده است که سرشت (مزاج)[۷] به عنوان هسته هیجانی شخصیت و منش[۸] به عنوان هسته ادراکی آن تلقی می گردد.
سرشت
سرشت به عنوان پایه هیجانی شخصیت، جنبه ارثی داشته و از طریق سیستم کورتیکواستریا- لیمبیک[۹] تنظیم می گردد. صفات سرشتی در اوایل کودکی قابل مشاهده است و طی سال اول و دوم زندگی تثبیت می شود و در طول زمان نسبتاً ثابت باقی می ماند و به طور متوسط رفتار شخص را در بزرگسالی قابل پیش بینی می سازد و در فرهنگ های مختلف ثابت باقی می ماند. به نظر می رسد که صفات سرشتی انسان بر اساس پاسخ خودکار و ناخودآگاه شخص به محرک هایی چون خطر، ترس، تازگی و پاداش ایجاد می گردد.
بر اساس نظریه کلونینجر چهار نوع سرشت بر اساس چهار هیجان اصلی وجود دارد که عبارتند از:
- آسیب پرهیزی (بر اساس هیجان ترس)
- نوجویی (بر اساس هیجان خشم)
- پاداش- وابستگی (بر اساس هیجان دلبستگی)
- پشتکار (بر اساس هیجان توانایی و سلطه).
منش
بر خلاف سرشت که عمدتاً موروثی، است منش به طور متوسط تحت تأثیر عرف های اجتماعی و فرهنگی و یادگیری اجتماعی و خانوادگی و نیز رویدادهای منحصر به فرد زندگی اشخاص شکل می گیرد…………………………
……………………………
…………………………..