جنسيت و شهروندي در تهران: مطالعه¬ي جامعه¬شناختي تفاوت¬هاي جنسيتي در حق به شهر
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :390,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
دانلود پروپوزال آماده: جنسيت و شهروندي در تهران: مطالعه¬ي جامعه¬شناختي تفاوت¬هاي جنسيتي در حق به شهر
قسمت هایی از پروپوزال:
۱- بیان مسأله:
شهر به عنصري غالب در زندگي انسان امروزي بدل شده است. گزارش جمعيتي سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۴ نشان ميدهد که در حال حاضر در سطح جهان، جمعيت شهرنشين از جمعيت روستانشين بيشتر است. در سال ۱۹۵۰، ۳۰ درصد از جمعيت جهان در شهرها زندگي ميکردند. در سال ۲۰۱۴، اين جمعيت به ۵۴ درصد افزايش يافت و انتظار ميرود که در سال ۲۰۵۰، ۶۶ درصد جمعيت جهان ساکن شهرها باشند (سازمان ملل متحد[۱]، ۲۰۱۴). در ايران نيز مانند شاخصهاي جهاني، درصد شهرنشيني درحال افزايش است و شاهد افزايش ۲۴ درصدي شهرنشيني در ۳۵ سال گذشته هستيم كه اين روند ممكن است همچنان ادامه داشته باشد. درصد شهرنشيني از ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۷۱٫۴ درصد در سال ۱۳۹۰ رسيده است. شاخص شهرنشيني ايران نسبت به ميانگين جهاني بسيار بالاست و در حال حاضر، حدود سه چهارم جمعيت كشور در مناطق شهري زندگي ميكنند (مشفق و حسيني، ۱۳۹۱). در ايران شهر تهران به عنوان مادر شهر اصلي با اختصاص يک چهارم جمعيت شهري کشور و شهرهاي مشهد، تبريز، اصفهان و شيراز نيز به عنوان شهرهاي بزرگ با هجوم گسترده مهاجرين، افزايش شديد جمعيت، توسعه حاشيهنشيني، رشد فزاينده اشتغال کاذب و بروز انواع مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي روبرو ميباشند (کاظميپور، ۱۳۸۵). اين مسائل در کنار روندهاي رو به رشد نرخ شهرنشيني در جهان و ايران، نشاندهندهي اهميت مطالعات شهري در جهان امروزي است.
جامعهشناسي شهر و فضا يکي از زيرشاخههاي رشتهي جامعهشناسي است که در دههي اخير بيش از پيش مورد توجه انديشمندان اين رشته قرار گرفته است. اين شاخه از جامعهشناسي به گمان انديشمندان اين حوزه، مدتها از نوعي بحران نظري و موضوعي رنج برده است؛ اين بحران تا حدي ناشي از ماهيت متغير امر شهري در طول سدهي بيستم و خيزش مطالعات ميانرشتهاي در ارتباط با شهر است (مي و همکاران[۲]، ۲۰۰۵: ۳۴۳). تنوع موجود در مفهوم شهر و در موجوديت واقعي شهر در عرصههاي مختلف اجتماعي سبب شده است که اختلاف نظرهاي بسياري در مورد چيستي امر شهري و تبيينهاي موجود از مسائل شهري و فضايي وجود داشته باشد.
وجود بحران نظريه جاي خالي مطالعات عمدهي شهري را در اين رشته نشان ميدهد. مطالعهي حاضر ميتواند تلاشي آگاهانه در جهت عملياتي کردن يک نظريهي توانمند و پيش کشيدن يک موضوع قابل بحث و قديمي در اين حوزه محسوب شود. در واقع هانري لوفور، که عموما به عنوان يک فيلسوف مارکسيست و گاه جامعهشناس شهر و فضا شناخته شده است، با تحليل زندگي روزمره در فضاي شهري و به خصوص با معرفي مفهوم «حق به شهر» چهارچوب نظري مناسبي براي مطالعهي حقوق شهروندي ارائه داده است. نظريهي لوفور به دليل گسترهي مفاهيمي که در آن وجود دارد، در رشتههاي مختلف از جمله مطالعات برنامهريزي شهري و طراحي شهري و گاه حتي در مباحث علوم سياسي به خوبي مورد استفاده قرار گرفته است.[۳] اين در حالي است که، به اعتقاد نگارنده مباحث لوفور پيرامون فضا و شهر، ظرفيت اين را دارد که در رشتهي جامعهشناسي مورد استفاده قرار گيرد و با استفاده از رويکردهاي روششناختي اين رشته عملياتي شود.
مفهوم حق به شهر لوفور، كه شامل دو مولفهي اصلي اختصاص دادن[۴] شهر به خود (يا استفاده از شهر) و مشاركت[۵] در شهر مطرح ميشود، با ارائهي نقد ماركسيستي از نابرابري شهري، اين مساله را مطرح ميكند كه فضاي شهري اساسا در راستاي تحقق خواستههاي نظام سرمايهداري، طبقهي حاکم و بدون توجه به نيازهاي طبقات فرودست ساخته شده است. البته منظور لوفور از وجود چنين نابرابري يك فرايند خودآگاهانه در ساختن شهر نيست، بلكه او معتقد است كه عدم توجه به نيازهاي مصرفي اقشار شهري و مشاركت نكردن تمام قشرها در ساخته شدن شهر به ايجاد نابرابري در شهر و در نتيجه تحقق پيدا نكردن حق اوليهي برخي شهروندان نسبت به شهر انجاميده است.
تحليل لوفور از سلطه و سازوکارهاي طبقاتي در شهر در سطح كلان باقي نميماند. او با معرفي مفهوم پراكسيس[۶] و توليد فضا[۷] رويكردي را اتخاذ ميكند كه بيشتر به ماركسيسم انسانگرايانه و ماركس جوان نزديك است كه با رويكردي انسانگرايانه، از خودبيگانگي را برجستهترين مشكل در دنياي سرمايهداري ميپندارد (شيلدز[۸]، ۱۹۹۹: ۱۷).
بنابراين با توجه به اهميتي که فرد و ادراک او از فضا و کنشهاي فضايي در نظريهي لوفور دارد، ميتوان با تكيه بر مفهوم فضاي ادراک شده[۹] كه به احساس كنشگران اجتماعي نسبت به امر شهري اشاره ميكند، نسبت به سنجش ميزان تحقق حق به شهر اقدام كرد.
زنان به مثابهي قشري (و در ادبيات ماركسيستي طبقهاي) متمايز از مردان، داراي نيازها و نقشها، هنجارها و مسائل مخصوص به خود هستند. تفاوتهاي اجتماعي موجود، صرف نظر از منشا و علت پيدايش پديدهاي واقعي در زندگي روزمره است. مولفههاي دوگانهي حق به شهر از مفاهيمي هستند كه اخيرا در جغرافياي فمينيستي و ادبيات زنان و فضا مورد توجه زيادي قرار گرفته است.
يک بحث بنيادي در اين حوزه که در مطالعات فمينيستي مطرح شده است اين است که تقسيمكار سنتي كه مشاغل خانگي را مناسب زنان و مشاغل بيرون از خانه را مناسب مردان تصور ميكند، در كنار هنجارهاي فرهنگي ديگر، جنسيت را به عنوان يك متغير تعيينكننده در طبقهبندي امر شهري وارد كرده است طوري که شهر، هم در موجوديت فيزيكي و هم در موجوديت اجتماعي تعلق كمتري به زنان دارد و كمتر مناسب مشاركت زنان در فراگردهاي جاري در آن شناخته شده است. اين مساله به كاهش تحرك زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، ناديده گرفته شدن جسم زنانه در طراحي شهري و … انجاميده است. اين رويکرد با تغييرات اجتماعي گسترده در ايران و وارد شدن زنان به عرصهي فعاليتهاي عمومي تا حدودي تغيير شکل داده است.
با وجود تغييرات اخير در عرصهي شهرها که فضاها را بيش از پيش به زنان اختصاص داده است، برخي از انديشمندان پيشنهاد کردهاند که در زمان حاضر بيش از آن که از حذف محدوديت زنان در اندروني خانهها سخن بگوييم درستتر است از اندرونيهاي تغيير شکل يافته صحبت کنيم. به اين معنا که فضا به شکل ريشهاي تغيير شکل نداده است زيرا اگرچه در ظاهر اندرونيها حذف شده است و زنان وارد عرصهي عمومي شهرها شدهاند، محدوديتهاي فضايي به قدري زياد است که به نظر ميرسد تغيير چنداني در حقوق فضايي آنان رخ نداده است. اين ايده موازي با مفهوم «توازن پدرسالارانه» است که توسط بنت[۱۰] (۲۰۰۵) مطرح شده است. او معتقد است که در طول تاريخ، بيش از اين که تغيير و تحول بر زندگي زنان حاکم باشد، ثبات و ايستايي حاکم بوده است، زيرا پدرسالاري که در طول تاريخ بر زندگي زنان سيطره داشته است، داراي بنيانهاي نظري ثابتي است که مانع تغييرات عمدهي محتوايي ميشود و تنها به صورتها اجازهي تغيير ميدهد (بنت، ۲۰۰۵: ۱۵۳).
در اين رويکرد، زنان چه به عنوان يک فرد و چه به مثابهي يک گروه يا طبقه، از آزاديها، فرصتها و يا حق عضويت در گروههاي سياسي، احزاب و اجتماعات که در عرصهي عمومي قرار دارند، همانند مردها و يا حتي مشابه يا نزديک به مردان بهرهمند نيستند. از اين منظر، آنچه در عقايد منصوب به دنياي دموکراتيک، به عنوان زندگي خوب و آزادانه مطرح ميشود، زنان تنها اسماً و به شکل صوري ميتوانند به آن دست پيدا کنند (نرسيسيانس، ۱۳۸۳: ۱۸۶) و اين معضل به فضا نيز قابل تسري است. زيرا فضا اساسا مفهومي است که تحت تاثير سلسلهمراتب اجتماعي و مفهوم قدرت و سلطه قرار دارد. تفاوتها نظم اجتماعي را تهديد ميکند و قدرتها تلاش ميکنند به يکسانسازي در ميان شهروندان خود دست بزنند. از اين رو لوفور به حذف شدهها[۱۱] توجه ميکند[۱۲]. گروهها و افرادي که از حضور در برخي فضاهاي عمومي منع و يا محدود ميشوند (لوفور، ۱۹۹۱: ۳۷۳ به نقل از ميچل[۱۳]، ۲۰۰۳: ۱۵۰).
اين نوشتار با استفاده از چهارچوب نظري ارائه شده توسط هانري لوفور و عملياتي کردن ايدهي حق به شهر تلاش ميکند در کنار به آزمون گذاشتن نظريه در بستر شهروندي تهران، تفاوتهاي جنسيتي موجود را نيز آشکار کند و نشان دهد که فرايندهاي زندگي روزمرهي زنان در شهر به دليل بهرهمند نشدن آنان از حقوق خود دچار اختلال شده است. از اين رو جمعيت مورد مطالعه مجموعهاي از زنان و مردان ساکن شهر تهران قرار داده شدهاند. پس از گردآوري دادهها با روش پيمايش تفاوتهاي اساسي حق به شهر ميان پاسخگويان زن و پاسخگويان مرد استخراج شده و با استفاده از ابزارهاي مناسب در چهارچوب نظريهي حق به شهر لوفور تحليل ميگردد. ضمن اين که با استفاده از روش کيفي، يافتههاي کمي وارسي شده و سازوکارهاي جنسيتي ادراک از مولفههاي حق به شهر بررسي ميگردد.
براساس بيان مقدمه و بيان مسالهي ذکر شده، فرضيههاي پژوهش عبارتند از:
- جنسيت بر مشارکت افراد در شهر تاثيرگذار است.
- جنسيت بر اختصاص دادن فضاي شهر به خود تاثيرگذار است.
- جنسيت بر حق به شهر تاثيرگذار است.
- طبقه بر حق به شهر تاثيرگذار است.
- در ادراک از حق به شهر تفاوتهاي جنسيتي وجود دارد.
[۱] United Nations
[۲] May et al.
[۳] بيشتر اين مطالعات جنبهي نظري دارند و به تلفيق مفاهيم لوفور با مفاهيم ديگر دست ميزنند.
[۴] Appropriation
[۵] Participation
[۶] Praxis
[۷] Production of space
[۸] Shields
[۹] Perceived
[۱۰] Bennett
[۱۱] The excluded
[۱۲] نکته جالب توجه اين جاست که لوفور علي رغم توجه بسياري که به حذف شدهها و طرد شدهها دارد، به مفهوم جنسيت در تحليلهاي خود اشارهاي نميکند.
[۱۳] Mitchel
……………………………
۲- اهمیت و ضرورت تحقیق:
……………………………
۳- پیشینه تحقیق:
……………………………
۴- اهداف تحقیق:
…………………………………….
۵- فرضيه هاي تحقیق:
…………………………………….
۶- مدل تحقیق
…………………………
۷- سوالات تحقیق:
…………………………………….
۸- تعريف واژهها و اصطلاحات فني و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):
…………………………………….
۹- بیان جنبه نوآوری تحقیق:
………………………….
۱۰- روش شناسی تحقیق:
الف: شرح كامل روش تحقیق بر حسب هدف، نوع داده ها و نحوه اجراء (شامل مواد، تجهيزات و استانداردهاي مورد استفاده در قالب مراحل اجرايي تحقيق به تفكيك):
………………………….
ب- متغيرهاي مورد بررسي در قالب یک مدل مفهومی و شرح چگونگی بررسی و اندازه گیری متغیرها:
…………………………………….
ج – شرح کامل روش (ميداني، كتابخانهاي) و ابزار (مشاهده و آزمون، پرسشنامه، مصاحبه، فيشبرداري و غيره) گردآوري دادهها :
…………………………………….
د – جامعه آماري، روش نمونهگيري و حجم نمونه (در صورت وجود و امکان):
…………………………………….
ر- روش نمونه گیری و حجم نمونه:
…………………………………….
ز- ابزار تحقیق:
…………………………………….
هـ – روشها و ابزار تجزيه و تحليل دادهها:
…………………………………….
منابع :
…………………………………….
آسان داک: www.Asandoc.com
دانلود نمونه پروپوزال تکمیل شده، پروژه پر شده، طرح پیشنهادیه آماده