مبانی نظری وپیشینه تحقیق بهزیستی ذهنی
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق بهزیستی ذهنی
بهزیستی ذهنی
تعریف بهزیستی ذهنی
بهزیستی ذهنی، یک مفهوم شخصی و فردی است و بر حسب ارزیابی افراد از زندگی خودشان تعریف میشود (دینر[۱] و همکاران، ۱۹۹۶). در واقع ارزیابی افراد از زندگی خودشان در حوزههای مختلف زندگی مانند بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی است. بهزیستی هیجانی به تعادل بین عاطفه مثبت و منفی اطلاق میشود. بهزیستی روانشناختی، عمدتاً ملاکی شخصی و خصوصی برای ارزیابی فردی از کنشهای روانی فرد است، اما بهزیستی اجتماعی عمدتاً ملاکی عمومی و اجتماعی برای ارزیابی کنشهای اجتماعی افراد در طول زندگیشان و در تعامل با دیگران محسوب میشود (کی یز[۲]، ۱۹۹۸).
عناصر بهزیستی ذهنی
بنابراین، بهزیستی ذهنی دارای سه عنصر اصلی است: دو عنصر هیجانی «یعنی تجربه مکرر عاطفه یا هیجان مثبت، تجربه نامکرر و اندک هیجان یا عاطفه منفی» و نیز یک عنصر شناختی «ارزیابی افراد از رضامندی از زندگی که شامل رضایت افراد از جنبههای مختلف زندگی مثل رضایت زناشویی، رضایت شغلی و. . .» میباشد. طی ۴۰ سال اخیر، روانشناسان و جامعهشناسان به مفهومسازی، اندازهگیری و مطالعه ابزارهای اندازهگیری سلامت روان از طریق تحقیقات بهزیستی ذهنی پرداختهاند (کی یز، ۲۰۰۳).
بهزیستی ذهنی شامل طیف گستردهای از رگهها و ویژگیهای ذاتی و محیطی است. لیبومیرسکی، شلدوم و اسچکاد[۳] (۲۰۰۵)، مدلی تلفیقی یا التقاطی ژنتیک- شخصیت یا مدل عوامل جمعیت شناختی- محیطی را برای بهزیستی و شادمانی ارائه دادند که شامل مجموعه عوامل ژنتیکی، عوامل و شرایط محیطی و نیز فعالیتها و تمرینهای ارادی و انتخابی است که طبق فرمول زیر تدوین شده است (لیبومیرسکی و همکاران، ۲۰۰۵):
رفتارهای ارادی + عوامل محیطی + عوامل ژنتیکی= بهزیستی
عوامل مؤثر بر بهزیستی
نخستین عامل مهم و عمده در تعیین بهزیستی افراد، عوامل ژنتیکی است. تعیین کنندههای ژنتیکی در طول عمر افراد ثابت، در طول زمان پایدار و نسبت به تغییر یا کنترل ایمن هستند. این عامل به تنهایی ۵۰ درصد از کل واریانس بهزیستی را به خود اختصاص داده است (لیبومیرسکی و همکاران، ۲۰۰۵).
همچنین طی مطالعهای که بر روی دوقلوها در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی انجام شد، میزان همبستگی بازآزمایی تقریباً ۵۰ درصد بود، مهمتر این که میزان همبستگی در مطالعات بازآزمایی شادمانی دوقلوهای یک تخمکی در زمانهای مختلف ۸۰ درصد بوده است (اسنایدر و لوپز[۴]، ۲۰۰۲).
در واقع وراثت، مؤلفه ثابتی در بهزیستی و شادمانی محسوب میگردد. در مقابل، همبستگی در دوقلوهای دو تخمکی، نزدیک به ۷ درصد بود. مطالعات دیگر، گر چه تخمینهای متفاوتی در خصوص سهم وراثت در شادمانی را نشان داده اند ولی همگی حاکی از این هستند که دو قلوهای یک تخمکی به طور قابل توجهی دارای الگوهای شادمانی مشابه بیشتری در مقایسه با دوقلوهای دوتخمکی بودند و همچنین میزان شادمانی این افراد در بزرگسالی نیز بخش وسیعی از تعیین کنندههای ژنتیکی را نشان میدهد (هاشمیان، پورشهریاری، بنی جمالی و گلستانی بخت ، ۱۳۸۶).
بنا به تحقیقات لیبومیرسکی (۲۰۰۵)، تعیین کنندههای ژنتیکی موجب ویژگیهای خلقی شخصیت مثل برونگرایی، درونگرایی، خلق منفی، برانگیختگی و. . . میشوند که همگی ریشه در نوروبیولوژی افراد دارد. تغییرات این ویژگیها طی طول عمر بسیار اندک است. به عنوان مثال کگان[۵]، کودکان را از سن ۴ ماهگی تا ۱۱ سالگی مورد پیگیری و مطالعه قرار داد و نشان دادند که عدم مردمآمیزی کودکان در سن ۱۱ سالگی احتمالاً ناشی از ویژگی عمده و خاص برخی نوزادان است که به واکنش کند معروف است، که این واکنش کند ناشی از الگوهای عصبی شیمیایی و ژنتیکی آنهاست (هاشمیان و همکاران، ۱۳۸۶).
عامل دیگری که بر بهزیستی مؤثر است اوضاع و شرایط محیطی است، این عامل ۸ الی ۱۵ درصد واریانس بهزیستی و شادمانی را به خود اختصاص میدهد و شامل عواملی همچون ملیت، فرهنگ، شرایط جغرافیایی مثل آب و هوا، عوامل جمعیت شناختی مانند سن، جنس، تحصیلات، نژاد، وضعیت تأهل، پیشینه و تاریخچه زندگی فرد مثل ضربههای دوران کودکی، تصادف، سوانح، وضعیت شغلی، امنیت کاری، درآمد، سلامتی، مذهب و. . . است (هاشمیان و همکاران، ۱۳۸۶).
گرچه تأثیر این عامل اندک است اما بدیهی است که مردم به طور گستردهای میتوانند خود را با شرایط جدید و حوادث زندگی به سرعت سازگار کنند، چه یک انطباق حسی باشد، مثل انطباق با بوی بد یا وزن سنگین یا انطباق فیزیولوژیکی (مثل درجه حرارت بسیار بالا یا پایین) یا رویداد خوشایندی مثل افزایش حقوق، هر یک از این متغیرها پاسخی را به محرک ایجاد میکند که پایدار و مکرر هستند (لیبومیرسکی و همکاران، ۲۰۰۵).
به عبارت دیگر تغییر و عدم ثبات، یکی از ویژگیها و خصیصهها و شرایط محیطی و موقعیتی است. افراد، قادر به کنترل این تغییرات هستند و در نتیجه شادمانی خود را این گونه افزایش میدهند. مثلاً یک بیوه میانسال میتواند دوباره ازدواج کند یا یک زوج بازنشسته شغل دیگری برگزینند، یا یک بازیکن مدرسه فوتبال، قراردادی جدید ببندد که نتیجه همه اینها، شادمانی بیشتر است (هاشمیان و همکاران، ۱۳۸۶).
هدی و ویرینگ[۶] (۱۹۸۹)، طی ۴ مطالعه طولی درباره حوادث مثبت و منفی، به عنوان مثال یافتن دوستان جدید بیشتر، ازدواج کردن، تجربه مشکلات جدی با فرزندان یا بیکاری، دریافتند که این حوادث بر رضایت از زندگی، خلق مثبت و منفی تأثیر میگذارد اما مردم بعد از مدتی به خط پایه اصلی و اولیه شادمانی خود باز میگردند و آن خط پایه را حفظ میکنند (هاشمیان و همکاران، ۱۳۸۶).
سومین عامل مؤثر بر سطح بهزیستی، فعالیتهای اختیاری، رفتارهای ارادی و عمدی است یعنی آن چه افراد انجام میدهند، ناشی از نگرش و شناخت آنهاست. گسترش دوستیها و رفاقتها، گذراندن اوقات بیشتر در طبیعت، گذراندن وقت در حالت وجد و سرشاری، انجام بیشتر فعالیتهای جسمانی، کشف و استفاده از توانمندیهای خود در حیطههای شغلی و سایر حوزههای زندگی، مراقبه، آموختن، لذت دوست داشتن، شناسایی و تغییر باورهای غیر مفید و. . . . این گروه از عوامل، گستره وسیعی دارد و شامل دامنه وسیعی از شیوه تفکر و رفتار روزمره افراد است. کلیه فعالیتهایی که درجاتی از کوشش و تلاش برای انجام عمل را میطلبند فعالیت ارادی محسوب میشود که افراد میکوشند تا آن را انجام دهند و به خودی خود رخ نمی دهد. فعالیتهای ارادی، در بهزیستی و شادمانی مؤثر است، مثلاً برخی انواع فعالیتهای رفتاری، مانند ورزش منظم یا با دیگران مهربان بودن با بهزیستی ارتباط دارد. و نیز برخی انواع فعالیتهای شناختی مانند بازسازماندهی موقعیتها با یک دیدگاه و چشم انداز مثبت و نیز انواع فعالیتهای ارادی مانند تلاش جهت دستیابی به اهداف مهم شخصی یا تلاش برای یافتن دلایل معنادار و هدف در زندگی نیز در این حیطه قرار دارد (دینر و سلیگمن[۷]، ۲۰۰۴).
بهترین شیوه برای ارتقاء میزان بهزیستی انجام فعالیتهای رفتاری، شناختی و ارادی است که تأثیر زیادی بر میزان بهزیستی افراد دارد. لازم به ذکر است که ۴۰-۳۵ درصد از واریانس بهزیستی و شادمانی توسط فعالیتهای ارادی تبیین میشود (هاشمیان و همکاران، ۱۳۸۶).
بررسیهای کمپل[۸] و همکاران (۱۹۷۶) در مورد بهزیستی افراد در غرب نیز نشان داد که متغیرهای جمعیت شناختی مثل سن، درآمد و تحصیلات در بیشتر تحقیقات و گزارشها، سهم زیادی را در بهزیستی به خود اختصاص نداده است. در ۳۰ سال اخیر محققین همبستگی متغیرهای جمعیت شناختی با بهزیستی ذهنی را با یک سری از یافتههای قابل تکرار رده بندی کردند مبنی بر این که، یافتههای جمعیت شناختی نظیر سن، جنسیت، وضعیت تأهل، تحصیلات و درآمد با بهزیستی ذهنی همبستگی دارد و این که این تأثیرات اغلب کوچک است (دینر و سلیگمن، ۲۰۰۴)………………………
…………………………
………………………..