مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسي روش تفسيري آيت الله سيد علي اكبر قرشي در تفسير احسن الحديث
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسي روش تفسيري آيت الله سيد علي اكبر قرشي در تفسير احسن الحديث
۱-۲-۱: شخصیّت در لغت و اصطلاح روان شناسی دینی:
«در لغت برای«شخصیت» تعریف خاصّی ارائه نشده است؛ اما با توجه به ماده و سه حرف اصلی آن از«ش- خ – ص» در کتب لغت« شَخَصَ الشَّی ءُ » به معنای«آن چیز بالا آمد» تعبیر شده است؛[۱]» چنانچه شخصیت مصدر صناعی باشد، می توان از آن به « چیزی که بالا آمدنی باشد» معنا کرد.
« در اصطلاح شخصیت عبارت است از خصوصیات و شیوه های رفتار و کیفیت سازگاری فرد که جنبه ی دائمی داشته، فرد را از دیگران متمایز می کند و سبب ارتباط بین او و دیگران در محیط می گردد. نگرش های فرد نسبت به خودش ، عادات رفتاری، نگرش فرد نسبت به دیگران و نوع اندیشیدن و چگونگی شیوه های بیان آن ، رغبت ها و آرزوهای فرد ، طرح ها و برنامه های او در زندگی، و به طور کلی نگرش وی نسبت به زندگی ، سازگاری کلی فرد که الگوی خاص در زندگی برای او تشکیل می دهد را «شخصیت» می نامند. «شخصیت» بسیار پیچیده و دارای قابلیت رشد دادن می باشد و عوامل متعددی در رشد آن دخالت دارد. برخی از این عوامل دارای ماهیت بیولوژیکی است که مبانی وراثت را تشکیل می دهد. توانایی های ذهنی فرد عامل دیگر در رشد شخصیت است و عوامل فرهنگی و محیطی نیز نقش مهمی در ساختار و رشد شخصیت دارد[۲]. »
مردم معمولا به شخصيت از جهت تأثيرى كه فرد در ديگران ايجاد مىكند و يا مهمترين تأثيراتى كه در ديگران باقى مىگذارد، مىنگرند و مثلا او را شخصى پرخاشگر يا مسالمت جو مىدانند. اما روان شناسان به هنگام بررسى «شخصيت» به آن، به عنوان مركز ساختمان ها و عمليات روانى ثابت مىنگرند كه سازمان دهنده مهارت هاى فرد و موجب كنش ها و واكنش هاى او در محيط زندگى كه مايه تمايزش از ديگران است، مىباشد. به عبارت ديگر، شخصيت نوعى سازماندهى ديناميكى دستگاه ها و سيستم هاى بدنى و روانى فرد است كه سرشت و فطرت ويژه او را در سازگارى با محيط، مشخص مىسازد. بنابراين، روان شناسان وقتى شخصيت را مورد مطالعه قرار مىدهند، به فرد به عنوان مجموعهاى كه داراى كنش و واكنش است مىنگرند درست مانند يك مجموعه به هم پيوسته كه كليه دستگاههاى جسمى و روانى آن در يكديگر تأثير متقابل دارند و رفتارها و واكنشهاى فرد را طورى مشخص مىكند كه او را از ديگران متمايز سازد.در قرآن توصيف شخصيت انسان و خصوصيات عمومى آن كه باعث تمايز انسان از ديگر مخلوقات خداوند است، آمده است چنان كه برخى از مدل ها و نمونههاى عمومى شخصيت انسان كه با برخى از ويژگي هاى اساسى مشخص هستند، نيز وصف شده است.
در قرآن، همچنين شخصيت بهنجار و نابهنجار و نيز عوامل سازنده بهنجارى و نابهنجارى شخصيت توصيف شده است.
براى درك دقيق و درست شخصيت انسان، لازم است عوامل مختلف مشخص كننده شخصيت به دقت مورد مطالعه قرار گيرد. روان شناسان معاصر به هنگام تحقيق پيرامون عوامل شخصيت ساز، معمولا عوامل بيولوژيك، اجتماعى و فرهنگى را مورد بررسى قرار مىدهند و در بررسى عوامل بيولوژيك، به مسأله تأثير وراثت و ساختمان بدنى و ماهيت ساختارى سيستم مغز و اعصاب و دستگاه غددى اهميت مىدهند. و در تحقيق پيرامون تأثير عوامل اجتماعى بر روى شخصيت به مطالعه مهارت هاى دوره كودكى به ويژه در خانواده و روش رفتار والدين و نيز تأثير فرهنگ هاى جنبى و طبقات مختلف مردم و مؤسسات گوناگون اجتماعى و گروه هاى رفيق و دوست بر شخصيت فرد، مىپردازند. بنابراين، عوامل مشخص كننده شخصيت را مىتوان به دو گروه اصلى تقسيم كرد: عوامل وراثتى يعنى عواملى كه از ساختمان طبيعى خود فرد منبعث مىشود و عواملى محيطى، يعنى عواملى كه از محيط اجتماعى- فرهنگى خارج از وجود انسان، نشأت مىگيرد.
روان شناسان هنگام بحث درباره خصوصيات شخصيت منبعث از طبيعت ساختمان خود فرد، تنها به مطالعه عوامل جسمى- بيولوژيك توجه مىكنند و جنبه روانى انسان را به فراموشى مىسپارند و از آن غافل مىمانند، البته عذر روانشناسانى كه در پژوهش هاى خود، از روش تجربى پيروى مىكنند و متعرض جنبه معنوى انسان نمىشوند تا اندازهاى پذيرفته است، زيرا نمىدانند چگونه از راه پژوهش علمى به روان انسان دست يابند، اما ناتوانى آنان در رسيدن به جنبه معنوى انسان از طريق كاوش علمى نبايد باعث شود كه به هنگام كوشش براى درك شخصيت و علل رفتار او اعم از بهنجار و نابهنجار، از اين جنبه معنوى به طور كامل غفلت ورزند. همين غفلت روان شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصيت انسان، به وضوح منجر به قصور درك آنها از انسان و كوتاهى در كوشش براى شناخت خصوصيات شخصيت بهنجار و نابهنجار و عدم دستيابى به روش ايدهآل در روان درمانى اضطراب هاى شخصيت، شده است. اريك فروم، روانكاو معروف، قصور و عجز روانشناسى جديد را در خصوص شناخت صحيح انسان كه ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان است، مشاهده كرده است. او چنين مىگويد: «… سنّتى كه روانشناسى را علم بررسى روح انسان، آن هم با توجه به فضايل و خوشبختى او، مىشمرده اكنون كاملا كنار گذاشته شده است و روانشناسى آكادميك به تقليد از علوم تجربى و روش هاى آزمايشگاهى در ارائه آمار و ارقام، اينك مبدل به علمى شده است كه درباره همه چيز، بجز روان انسان بحث مىكند و مىكوشد جنبههايى از انسان را كه امكان آزمايش آن در آزمايشگاه وجود دارد، بشناسد و مىپندارد كه احساس و معيارهاى ارزش و شناخت خير و شر، صرفا تصوراتى متافيزيك هستند و ربطى به مسائل روانشناسى ندارند. به اين ترتيب علم روانشناسى به موضوع اصلى خود يعنى روح انسان نيازمند شد، حال آن كه پيشتر، به بررسى مكانيسم ها و واكنش سازي ها و غرايز مىپرداخت و از مطالعه پديدههاى انسانى كه او را از موجودات ديگر كاملا متمايز مىسازد، مانند محبّت، عقل، احساس و ارزشها، غافل بود».
بدون شناخت ماهيّت و حقيقت عوامل تعيين كننده شخصيت، اعم از عوامل مادى و معنوى، درك روشن و كامل شخصيت انسان، امكان پذير نيست.[۳]
۱-۲-۲ تعریف تفسیر در لغت و اصطلاح علوم قرآنی:
« تفسير» از ريشه «فسر» گرفته شده و فسر به معناى جدا كردن، بيان، توضيح دادن و كشف و آشكار ساختن امر پنهان يا معناى معقول آمده است. برخى، واژه «تفسير» را مرادف «فسر» و برخى مبالغه آن دانستهاند، ولى اكثر قريب به اتفاق لغتشناسان، تفسير را به كشف و شرح معانى الفاظ و عبارات اختصاص دادهاند. مىتوان گفت با توجه به اين نكته كه تفسير مصدر باب تفعيل است، مفهوم مبالغه نيز در آن نهفته و معناى آن، به خوبى آشكار نمودن معانى الفاظ و حقايق پنهان است.[۴]
….
….