مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی رابطه حمایت اجتماعی با سلامت روان
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی رابطه حمایت اجتماعی با سلامت روان
۲- مفهوم سلامت روان
تاكنون تعاريف متعددي از «سلامت روان» ارائه شده كه همگي بر اهميت تماميت و يكپارچگي شخصيت تاكيد ورزيده اند. گلدشتاين[۱]، سلامت رواني را تعادل بين اعضا و محيط در رسيدن به خود شكوفايي مي داند. چاهن[۲] (۱۹۹۱) نيز سلامت رواني را وضعيتي از بلوغ روان شناختي تعبير مي كند كه عبارت است از حداكثر اثربخشي و رضايت به دست آمده از تقابل فردي و اجتماعي كه شامل احساسات و بازخوردهاي مثبت نسبت به خود و ديگران مي شود.
سلامت روانی را می توان براساس تعریف کلی و وسیع تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده ای تغییر یافته است. عمر طولانی تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماریهای مهلک با کشف آنتی بیوتیک ها و پیشرفتهای علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تاثیر می گیرد و بر آنها تاثیر می گذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می کند که فرد با خود وسبک زندگی اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور براین است که فرد باید بر زندگی اش کنترل داشته باشد وفقط در چنین حالتی است که می توان آن قسمت هایی را که در باره ی خود یا زندگی اش مساله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور،۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴ ).
یهودا ( ۱۹۵۹، به نقل از منشی طوسی،۱۳۷۴ ) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد:
الف) نگرش مثبت به خود ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی
ج) عملکرد روانی یکپارچه د) خود مختاری یا استقلال شخصی
ه) درک صحیح از واقعیت و) تسلط بر محیط
دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت۱( ۱۹۶۱، به نقل از منشی طوسی، ۱۳۷۴ ) همه ی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود:
الف) نشان دادن ارزش های مثبت بشری ب) داشتن قابلیت اندازه گیری و تشخیص
ج) داشتن ارتباط با نظریه های شخصیت د) مرتبط بودن با بافت های اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شده اند.
به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله۲ به منزله ملاک سلامت روانی به نوشته های رشته های تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشن سن و پاور،۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۷۴). بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، ۱۹۹۹، ترجمه پور افکاری ،۱۳۷۶).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی، و حل مناسب و منتطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، می داند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه می دهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تامین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است:
الف)حفظ و تامین سلامت روان ب)ریشه کن ساختن عوامل بیماری زا و پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی ج)ایجاد زمینه ی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها(سامی کرمانی، ۱۳۵۴ ).
به طور کلی شخص دارای سلامت روان می تواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر می رسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیت آمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته می شود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،۱۳۷۰).
۳- ابعاد سلامت:
۱) سلامت از بعد اجتماعي:
سلامت در بعد اجتماعي وقتي حاصل ميگردد که با ديگران تبادل و تعامل مثبت و لذت بخشي داشته باشيم و طي فعاليتهاي خانوادگي ، تحصيلي ، شغلي و تفريحي با ديگران صميمانه و راحت باشيم و در جهت تحقق اين امر بهتر است تا:
* روابط اجتماعي خود را در هر فرصتي توسعه دهيم.
* با ديگران برخوردي صيمانه وصادق داشته باشيم.
* ارزشها و باورهاي خود را به دور از تعصبات وفشارها حفظ کنيم.
* در کارهاي گروهي حضوري فعال و موثر داشته باشيم.
* زمان مطالعه خود را با استفاده از منابع متنوع و مورد علاقه افزايش دهيم.
* مهارتهاي برقراري ارتباط موثر را بياموزيم (ديويسون و گرينگ، ۱۹۴۳).
۲)سلامت از بعد فرهنگي:
آگاهي و شناخت کافي نسبت به فرهنگ، پيشينه و سوابق فرهنگي خانوادگي و ملي خود بنحوي که قادر به تشخيص تفاوتهاي فرهنگي، اعتقادات و سنتهاي خود با ديگران باشيم از اصول مهم وجود سلامت در بعد فرهنگي است که در دستيابي به آن توجه به امور زير اجتناب ناپذير است:
* در باره فرهنگ و آداب ورسوم کشورمان مطالعه و تحقيق کنيم.
* فرهنگ اقوام مختلف را بشناسيم.
* با مردم ارتباط داشته باشيم.
* با آداب ورسوم طبقات مختلف اجتماعي آشنا شويم.
* ابعاد مثبت فهنگ خود را شناخته و با ارج نهادن به آنها نسبت به حفظ شان کوشا و پايبند باشيم.
* ابعاد مثبت ديگر اقوام و ملتها را محترم شماريم.
*براي فرهنگهاي مختلف احترام قائل شويم.
* براي شنيده حرفهاي ديگران صبور و متواضع باشيم.
* از قضاوت کردن در باره ديگران اجتناب کنيم.
۳)سلامت در بعد جسماني:
اين بعد از سلامت شامل حفظ تعادل در تغذيه و رژيم غذائي، انجام ورزش بصورت مرتب، خواب مناسب، استراحت کافي و توجه به علائم هشدار دهنده جسماني است.
….
…..