مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی مقایسه ای سبک های دلبستگی و تمایل به طلاق با کنترل سر سختی روانشناختی بین زنان، دارای شوهر مبتلا به اختلال مصرف مواد
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی مقایسه ای سبک های دلبستگی و تمایل به طلاق با کنترل سر سختی روانشناختی بین زنان، دارای شوهر مبتلا به اختلال مصرف مواد
فصل دوم پیشینه ی تحقیق
۲-۱- پیشینه ی نظری ۱۱
۲-۲- پیشینه پژوهشی ۵۰
۲-۲-۱- پیشینه داخلی ۵۰
۲-۲-۲- پیشینه خارجی ۵۳
یشینه نظری
۲-۱-۱- سبک های دلبستگی
تعریف
در ادبیات دلبستگی، واژه سبک(که به طور ضمنی نمایانگر ویژگی های فردی است)غالباً با اصطلاح راهبرد مترادف است، البته سروف(۱۹۹۶) دراین میان اصطلاح سومی نیز تحت عنوان اشکال درگیری رفتاری بیان می کند که بر ماهیت میان فردی این مفهوم بیشتر تأکید دارد. مفهوم دلبستگی به گونه های متفاوتی تعریف شده است اما چیزی که در همه این تعاریف مشترک می باشد، این است که دلبستگی عنصر اساسی تحول طبیعی انسان به شمار می رود(جهان بخش، ۱۳۸۹).
دلبستگی
دلبستگی یک رابطه هیجانی خاص است که مستلزم تبادل لذت، مراقبت و آسایش میباشد. ریشه پژوهش ها در زمینه دلبستگی به نظریه فروید(۱۹۴۸) درباره عشق باز میگردد امّا غالباً از پژوهش گر دیگری به نام پدر نظریه دلبستگی نام برده میشود. جان باولبی پژوهش های گستردهای درباره مفهوم دلبستگی به عمل آورد. او دلبستگی را چنین توصیف کرده است: «ارتباط و پیوند روانی پایدار بین دو انسان»(باولبی، ۱۹۶۹). باولبی با این دیدگاه روان کاوانه موافق بود که تجربیات اولیه کودکی، تاثیر مهمی بر رشد و رفتارهای بعدی در زندگی دارد. به عقیده او، سبک های دلبستگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک / پرستار شکل میگیرد. باولبی هم چنین عقیده داشت که دلبستگی دارای مولفهای تکامل یابنده است و به بقای انسان کمک میکند. «گرایش به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی به افراد به خصوص، یک مؤلفه اصلی طبیعت انسان است. »(پورافکاری، ۱۳۷۶).
در خلال دهه ۱۹۷۰، مری اینثورث کارهای قبلی باولبی را توسعه بخشید. او مطالعه خود را «وضعیت عجیب» نامید. در این مطالعه، کودکان بین ۱۲ تا ۱۸ ماهه زیر نظر قرار گرفتند و واکنش آن ها به وضعیتی که مدّت کوتاهی تنها مانده و سپس به آغوش مادرشان بازمیگشتند، مورد بررسی قرار گرفت(اینثورث، ۱۹۷۸). بر پایه این مطالعات، اینثورث چنین نتیجهگیری کرد که سه سبک عمده دلبستگی وجود دارد: دلبستگی مطمئن، دلبستگی دوسوگرا-نامطمئن و دلبستگی اجتنابی-نامطمئن. بعداً در سال ۱۹۸۶ دو پژوهش گر دیگر به نامهای مِین و سولومن، سبک چهارمی را نیز به نام دلبستگی سازمان نیافته-نامطمئن به سه سبک قبلی افزودند. پژوهش های متعدد بعدی، نتیجهگیریهای اینثورث را تأیید کرده و مشخص نمودهاند که سبک های دلبستگی اولیه بر روی رفتارهای بعدی در زندگی تاثیر گذارند.
سبک های دلبستگی
به طور کلی دلبستگی به معنی پیوند عاظفی بین مردم بوده و مردم برای ارضای عاطفی بر هم تکیه می کنند. در روانشناسی رشد، پیوند هیجانی که بین کودک شیرخوار و مادر یا یک شخص بالغ دیگر پدید می آيد، به گونه ای که کودک موقع ناراحتی به آن ها پناه می برد، از آن ها نمی ترسند و با وجود این مراقب ها در حضور بیگانگان، اضطراب و جدایی را نشان نمی دهد. بنابراین، دلبستگی را می توان یک الگوی رفتاری خاص در نظر گرفت که در اکثر جوامع برای رشد سالم اهمیت حیاتی دارد و زمان دلبستگی مطلوب بوجود می آید که در سال اول زندگی کیفیتی متقابل و خوشایند بین کودک و مادر(یا نگهدارنده ) شکل گرفته باشد رابطه ای گرم، صمیمانه و پایا که برای هر دو رضایت بخش و مایه خوشی است(پورافکاری، ۱۳۷۶).
….
….