مبانی وپیشینه نظری پژوهش خلاقیت کارکنان
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی وپیشینه نظری پژوهش خلاقیت کارکنان
خلاقیت
خلاقیت از جمله مسائلی است که در بارهی ماهیت و تعریف آن تا کنون بین محققان و روان شناسان توافق به عمل نیامدهاست.
و یکی از مفاهیم پیچیده مربوط به انسان است که ارائه تعریف روشن، بدون ابهام، دقیق و مورد پذیرش اکثریت روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت از آن مشکل میباشد.
به لحاظ لغوی در زبان انگلیسی، ریشه واژه خلاقیت عبارت لاتین Greate است که در فرهنگهای واژگان به گونههای متفاوتی تعریف شدهاست. از جمله در فرهنگ واژگان ماکاری، خلاقیت به معنای تکامل فکر یا تخیلات فرد، به شکل اختراع و ابداع معنا شدهاست. در فرهنگ و بستر، خلاقیت توانایی یا قدرت ایجاد محصول نوین، از راه به کارگیری قدرت تصور و تحلیل ذکر شدهاست (به نقل از هاریس[۱]، ۱۹۹۸).
اکثر روانشناسان در این مطلب توافق دارند که خلاقیت به دستاوردهای تازه و ارزشمند[۲] اشاره دارد (ویسبرگ[۳] ، ۱۹۹۲) آیزنک (۲۰۰۰) معقتد است خلاقیت فرآیند روانی میباشد که، منجر به حل مسئله، ایدهسازی، مفهوم سازی، ساختن اشکال هنری، نظریه پردازی و تولیداتی میشود که بدیع و یکتا باشند.
از نظر لغوی در زبان فارسی، خلاقیت با سازههایی هم چون نوآوری، ابداع و اختراع تعریف شدهاست که با وجود تشابه با سازههای ذکر شده، متفاوت از آنهاست، خلاقیت فعالیتی فکری و ذهنی است که لازمه و زیرساخت نوآوری است، ولی نوآوری بیشتر جنبه علمی دارد و محصول نهایی عمل خلاق است.
ابداع نیز به کارگیری خلاقیت است. در حقیقت ابداع ماحصل حرکتی است که نقطه شروعش در خلاقیت و حیطۀ فکر بود و با به کارگیری تجارب دیگر، به صورت پدیده نو ظهور، آشکار شدهاست. ارتباط با خلاقیت و ابداع، چنین است که خلاقیت بدون ابداع قابل تصور نیست، اما ابداع بدون خلاقیت بیمعنی است. اما اختراع عبارت است از ایده یک مخترع که در عمل راه حل یک مشکل مشخص تکنولوژیکی را ارائه دهد.
به گونۀ ساده راه حل نوین یک مشکل صنعتی، اختراع نامیده میشود (امیرحسنین، ۱۳۸۴، ص ۳۸). گفتنی است افزون بر تعاریف لغوی، برخی از فرآیندهای ذهنی هم چون حل مسئله[۴] ، استدلال قیاسی[۵] ، استدلال استقرایی[۶] و توانایی[۷] با فرآیند خلاق مترادف فرض شدهاند (هارناد[۸]، ۲۰۴).
در فرهنگ نامه ابداع یا آفرینش به معنای چیزی نوآوردن یا کار تازه کردن است (فرهنگ امید، ۱۳۶۲). ورتایمر (۱۹۵۹) مینویسد: خلاقیت فرآیند ویران سازی یک گشتالت به نفع گشتالت بهتر است (تیلور[۹]، ۱۹۸۸، ص ۹۹).
در مجموع تعریفهای خلاقیت را چنین تقسیمبندی مینمایند : بعضی از تعریفها، ویژگیهای شخصیتی افراد را محور قرار داده و بعضی دیگر براساس فرآیند خلاّق و تعریفهای دیگر بر حسب محصول خلاّق به خلاقیت نگریستهاند.
از جمله افرادی که بر حسب شخصیت به خلاقیت مینگرد گیلفورد (۱۹۵۰) است. او معتقد است خلاقیت مجموعهای از توانائیها و خصیصه هاست که موجب تفکر خلاق میشود.
برخی از تعریفها بر پایۀ فرآیند خلاقیت استوار است، مانند تعریف مدینک[۱۰] (۱۹۶۲) از نظر او خلاقیت عبارت است از : شکل دادن به عناصر متداعی به صورت ترکیبات تازه که با الزامات خاصی مطابق است یا به شکلی مفید است. هر چند عناصر ترکیب جدید غیر مشابه تر باشد، فرآیند حل کردن خلاقتر خواهدبود.
گیرلین[۱۱] (۱۹۵۴) معتقد است: خلاقیت ارائه کیفیتهای تازهای از مفاهیم و معانی است.
تایلور[۱۲] (۱۹۸۸) خلاقیت را شکل دادن تجربهها در سازمان بندیهای تازه میداند.
وجه اشتراک این تعاریف تازگی و نو بودن است. اما تازگی به تنهایی نمیتواند مفهوم خلاقیت را روشن سازد. زیرا بسیاری چیزها نو و تازه هستند ولی خلاّقانه نیستند. بر این اساس ملاک محصول خلاق در نظریههای معاصر تازگی و تناسب یا ارزش است.
استین[۱۳](۱۹۷۴) خلاّقیت را بر مبنای این دو عامل چنین تعریف میکند:
خلاّقیت فرآیندی است که نتیجۀ آن یک کار تازهای باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایتبخش مقبول واقع شود.
ورنون[۱۴] (۱۹۸۹) نیز از همین چشم انداز به خلاّقیت مینگرد. خلاّقیت توانایی شخص در ایجاد ایدهها، نظریهها، بینشها یا اشیای جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینههاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیدهای ابتکاری و از لحاظ علمی، زیباییشناسی، فنآوری و اجتماعی با ارزش قلمداد گردد.
استرنبرگ[۱۵] (۱۹۸۹) نیز تفکر خلاّق را ترکیبی از قدرت، ابتکار، انعطافپذیری و حساسیت در برابر نظریاتی میداند که یادگیرنده را قادر میسازد خارج از تفّکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیاندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهدبود.
آمابیل[۱۶] (۱۹۸۳ ، ۱۹۹۰) ضمن تأیید این تعریف قیدی را به آن اضافه میکند آمابیل معتقد است در تکمیل دو عنصری که در اغلب تعریفها آمده یعنی تازگی و تناسب و ارزشمندی باید این نکته را اضافه نمود که عمل خلاّق از طریق اکتشاف[۱۷] انجام میگیرد نه از طریق الگوریتم[۱۸] : مایر[۱۹] (۱۹۸۳) و وایزبرگ[۲۰] (۱۹۸۶ ، ۱۹۹۵) نیز تعریف ساد و روشنی از خلاّقیت ارائه دادند: خلاّقیت توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً حل آنها را نیاموخته است.سیکز نتمی هالی[۲۱] (۹۸۹) میگوید: ما نمیتوانیم به افراد و کارهای خلاّق جدا از اجتماعی که در آن عمل میکنند بپردازیم. زیرا خلاّقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. آزوبل[۲۲] (۱۹۷۸) نیز میگوید: خلاّقیت یکی از بهترین و مغشوشترین اصطلاحات دوران شناسی و تعلیم و تربیت امروز است.
سانتروک آفرینندگی را «توانایی اندیشیدن در بارهی امور به راههای تازه و غیر معمول و رسیدن به تازه و غیر معمول و رسیدن به راه حلهای منحصر به فرد برای مسائل» تعریف کردهاست (نقل از سیف، ۱۳۸۹). گاردنر[۲۳] افراد خلاق را کسانی میداند که در حل مسائل چیره دست هستند، تولید هنری دارند، یا پرسشهای تازه طرح میکنند و اندیشههای آنان ابتدا تازه و غیر معقول تلقی میشود اما سرانجام در فرهنگ خود پذیرفته میشوند. و از دیدگاه لاولس[۲۴]، درنینگ[۲۵]، فیشر[۲۶] و هاگینز[۲۷] ، خلاقیت همه فعالیت های تخلیلی طراحی شدهای هستند که حاصل آن تولید محصولات جدید و ارزشمند است.
اسبوران[۲۸] مؤلفههای خلاّقیت را به سه دسته مؤلفههای شناختی و فراشناختی، انگیزشی و شخصیتی تقسیم میکند. مؤلفههای شناختی و فراشناختی خلاّقیت عبارتند از : وهوش، سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار، سبط، ترکیب و تخیل. مؤلفههای شخصیتی خلاقیت عبارتند از: ویژگی های شناختی، انگیرشی، عاطفی و رفتاری.
به طور کلی، خلاّقیت موجب خواهدشد که موارد ذیل تحقق یابد:
۱-رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی
۲-موفقیتهای فردی، شغلی و اجتماعی
۳-افزایش کمیت، تولیدات و خدمات
۴-کاهش هزینهها، ضایعات شغلی کارکنان
۵-افزایش انگیزش کاری کارکنان
۶-ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان
۷-ارتقای بهرهوری سازمان
۸- رشد و بالندگی سازمان
۹-تحریک و تشویق حسن رقابت (بنیاد فکری رضوی، ۱۳۸۷).
«نلر» در کتاب هنر و علم و خلاّقیت پنج مرحله اصلی زیر را به عنوان مراحل خلاّقیت پیشنهاد کرده است:
۱-بینش : در این مرحله نطفه آفرینش بسته میشود و متفکّر به شناسایی فکر یا مسئله مورد نظر میپردازد.
۲-آمادگی : در این مرحله متفکّر به طور جدی بر روی مسئله کار میکند یعنی اطلاعات جمعآوری کرده، حقایق را در ذهن مرور میکند و مسئله را از زوایایی گوناگون آن آزمایش مینگرد. این مرحله به نوعی کار ثانویه است زیرا هدف و جهت که در مرحله قبلی ایجاد شدهبود در این مرحله به کلی دگرگون میشود و متفکّر غالباً در کنار مسئله ناکامی را تجربه میکند. مجموع این دو مرحله بینش و آمادگی را حقیقتیابی گفتهاند. (قاسم زاده، ۱۳۷۱).
۳-نهفتگی : که در این مرحله بسیار تأکید شدهاست گذران الزامی این مرحله توسط متفکّرین است. به نظر بسیاری از نظریه پردازان با جرقههای ایدههای ابتکاری بواسطه تمرکزی که در این مرحله بدست میآید در ذهن متفکّرین خلاّق زده میشود. (نلر، ترجمه و مسدد ، ۱۳۶۹).
۴-اشراق : نلر، اشراق را اوج خلاقیت میداند، متفکر در این مرحله به مفهومی میرسد که همچون عدسی ذره بین اطلاعات را متراکم میسازد و به تغییر گشالیدن، گشتالهای ناقص را کامل میکند. مجموع این دو مرحله را (نهفتگی و اشراق) ایدهیابی نیز گفتهاند که مستلزم آزمایش ایدهها، قبض و بسط ایده، گزینشی مناسبترین ایدهها و بکارگیری مجدد آنهاست. (نلر، ترجمه مسدد ۱۳۶۹ ، قاسم زاده ۱۳۷۱)
۵-اثبات : در مرحله پایانی یعنی اثبات متفکّر به مدد عقل و ملاک واقعیتگرایی مواد خام متغیر را از نامتغیر جدا میسازد. این مرحله با مرحله بینش در تعاملی نزدیک فرض شدهاست. زیرا اثبات به بینشهای عمیقتر و حتی متفاوتتر منجر میشود.
اثبات را راه حلیابی نیز گفتهاند که مستلزم ارزیابی و گزینش است، ارزیابی به معنای محک زدن راه حلهای آزمایش و گزینش به معنای بر گزیدن راه حل نهایی و اجرای آن است. (نلر، ترجمه مسدد ۱۳۶۹ و قاسم زاده ۱۳۷۱).
اگر چه این مراحل عموماً رعایت میشوند اما این بدان فعالیت که آنها بایستی به طور تغییر ناپذیری در هر مرحله اتفاق بیافتد. یا اینکه در یک توالی زمانی معین روی دهند.
هر مرحله ممکن است نمایانگر ماهها یا سالها طرحریزی یا مطالعه باشند، در حالیکه در سایر موارد این مرحله میتواند در یک روز اتفاق بیافتد. (پیر خائفی، ۱۳۷۹)……………………………..
…………………………….
……………………………