پیشینه ومبانی نظری رفتار شهروندی سازمانی
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری رفتار شهروندی سازمانی
سیر تحول مفهوم رفتار شهروندی سازمانی
مفهوم رفتار شهروندی برای اولین بار توسط افرادی نظیر چستر بارنارد[۱] (۱۹۳۸)، کتز[۲] (۱۹۶۴)، کتز و کاهن (۱۹۷۸)، بتمان و اورگان (۱۹۳۸)، اسمیت[۳] و دیگران (۱۹۳۸) و بعدها بهصورت مفصلتر توسط اورگان (۱۹۸۸)، در ادبیات رفتار سازمانی مطرح گردید (یوسفی، ۱۳۸۷). هرچند مفهوم رفتار شهروندی سازمانی ابتدا در مقالات و پژوهشهایی از بارنارد (۱۹۳۸) و کتز (۱۹۶۴) ارائه گردید ولی برای اولین بار باتمن[۴] و اورگان (۱۹۸۳) بودند که در خلال بررسی رابطه بين رضايت شغلي و عملکرد، آن را بررسي نموده و از اصطلاح «رفتار شهروندی سازمانی» استفاده نمودهاند. از دید آنان رفتار شهروندی سازمانی آن را بهعنوان مجموعهای از رفتارهای سودمند است که در شرح شغل قید نشده اما کارکنان برای کمک به سایرین طی انجام وظایف سازمانی به نحو مشهود این رفتارها را از خود بروز میدهند (هوسام[۵]، ۲۰۰۸).
پیشینه مفهوم رفتار شهروندی سازمانی را میتواند در نظرات کاتز (۱۹۶۴)، جستجو کرد. کاتز بیان نموده که سازمانهای اثربخش سه ویژگی ذیل را در خوددارند: که کارکنان را در درون سیستم نگهداری و حفظ میکنند.
۱-اطمینان مییابند که کارکنان آنها، الزامات خاص نقش را به نحو قابلاعتمادی انجام میدهند.
۲-به فعالیتهای نوآورانه و خودجوش کارکنان خود که فراتر از وظایف سازمانی است و در شرح شغل آنان موردتوجه واقع نشده، توجه خاص دارند.
۳-ویژگی سوم سازمانهای اثربخش در دید کاتز به این معنی است که سازمانها برای دستیابی به موفقیت، نیازمند کارکنانی با تمایلات فراتر از حداقلهای لازم جهت انجام شغل و جنبههای خاص فعالیتهای شغلی خود هستند، آنچه امروزه از آن تحت عنوان «رفتار شهروندی سازمانی» یاد میشود.
کاتز با تمایز قائل شدن بین عملکرد نقش و رفتارهای نوآورانه و خودجوش کارکنان از اولین نظریهپردازان رفتار شهروندی سازمانی در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی به شمار میرود (پودساكف و همکاران، ۲۰۰۰).
پس از چستر بارنارد (۱۹۳۰) و کتز و کاهن (۱۹۶۶)، پژوهشگران بسیاری به مفهومسازی و تبیین پدیده رفتارهای فرا نقشی پرداختند. برای مثال؛ پودساکف و همکاران (۱۹۹۷)، مک کنزی و همکاران (۱۹۹۱)، وان دین ولی پاین (۱۹۹۸). کاتز و کاهن[۶] (۱۹۶۶)، رفتارهای فرا نقش مؤثر در اثربخشی سازمانی را شامل رفتارهایی میدانند که به تعبیر آنان، ماشین اجتماعی سازمان را روغنکاری نموده و بهطور مستقیم به چگونگی وظایف عملکردی خاص، مربوط نمیباشند. رفتارهای فرا نقش شامل؛ کمک به کارکنان در رابطه با مشکلات کاری آنان، پذیرش سایرین در گروه کار (بدون هیچ اعتراض و ایراد گرفتن از آنان)، انعطافپذیری، به حداقل رساندن سطح تعارض بین فردی، صرفهجویی و محافظت از منابع سازمانی میباشند. کاتز و کاهن (۱۹۶۶)، «واژه شهروندی» را برای توصیف کارکنانی که این نوع رفتارهای فرا نقش را از خود بروز میدادند، به کاربردند. کارکنانی با سطح مطلوب رفتار شهروندی سازمانی برای مدیران بسیار باارزش تلقی میشوند چراکه آنان کار مدیران را آسانتر میکنند. در این شرایط مدیران، زمان بیشتری را جهت بهبود اثربخشی سازمانی در اختیار خواهند داشت (شاطری، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳-۲- تعاریف رفتار شهروندي سازماني:
در طول دو دهه و نیم گذشته اورگان و همکارانش (اورگان و اسمیت، ۱۹۸۳ اورگان و واترمن و نیر، ۱۹۸۳) اولین بار در سال ۱۹۸۳ واژه رفتار شهروندی سازمانی را بر مبنای مفاهیمی از قبیل «تمایل به همکاری» (بارنارد، ۱۹۳۸) و نیز تمایز عملکرد قابلاعتماد نقش و «رفتارهای نوآورانه و خودجوش» (کاتز وکاهن، ۱۹۷۸) مطرح کردند.
اورگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را رفتاری خودجوش و آگاهانه میداند که بهطور مستقیم یا صریح، توسط سیستم پاداش دهی رسمی سازمانی تقویت نشده اما درمجموع اثربخشی سازمانی را ارتقاء ميدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه بودن در آن است که اين رفتار، ضرورت اجباري نقش يا مبتنی بر شرح شغل نبوده بلكه رفتاری عمدتاً، مبتنی بر انتخاب شخصي است و در صورت عدم انجام آن نیز تنبيهي به دنبال نه خواهد بود. اورگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را نوعی وضعیت مطلوب میپندارد زیرا چنین رفتاری از یکسو منابع موجود و در دسترس سازمان را افزایش داده و از سوی دیگر نیاز به مکانیسمهای کنترل پرهزینه رسمی را کاهش میدهد (به نقل از بیکتون و همکاران، ۲۰۰۸).
پودساکف معتقد است، رفتار شهروندی سازمانی رفتاری اختیاری است که جز شرح وظایف شغلی و یا رفتارهای نقشی نمیباشد و در تعهد استخدامی کارکنان قرار نگرفته است و کاملاً انتخابی میباشد و کوتاهی در آن هیچگونه تنبیهی را به دنبال ندارد (پودساکف و همکاران، ۲۰۰۰). رفتار شهروندی سازمانی رفتاری خودجوش و آگاهانه است که بهطور مستقیم یا صریح توسط سیستم رسمی پاداش سازمان پیشبینینشده است. ولی درمجموع عملکرد مؤثر سازمان را ارتقا میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه این است که این رفتار ضرورت اجباری نقش یا شرح شغل نیست. این رفتار بیشتر یک انتخاب شخصی است و در صورت انجام ندادن آن تنبیهی به دنبال ندارد (آلیسیا، ۲۰۰۸). مکنزی و ژان[۷] (۱۹۹۸)، رفتار شهروندی سازمانی را شامل؛ رفتارهای آگاهانه و داوطلبانهای از جانب کارمندان میداند که بهطور مستقیم، سطح اثربخشی سازمانی را صرفنظر از چگونگی بهرهوری کارمندان، افزایش خواهند داد (جونگ و هونگ، ۲۰۰۸). اریک و همکاران (۲۰۰۸)، رفتار شهروندی سازمانی به فعالیتهایی اطلاق میشود که از فرد خواسته نشدهاند ولی در کل از سازمان حمایت میکنند و به آن سود میرسانند.
مجموعهای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما بااینوجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمانی میشوند (اپلبام[۸] و همکاران،۲۰۰۴). بهعنوانمثال یک کارگر ممکن است نیازی بهاضافه کاری و تا دیروقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما باوجوداین برای بهبود امور جاری و تسهیل جریان کاری سازمان، بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان میماند و به دیگران کمک میکند (کروپانزانو[۹] و بیرن[۱۰]، ۲۰۰۰).
بهزعم بینستوک و همکاران (۲۰۰۳) رفتار شهروندی سازمانی سه نوعاند:
- اطاعت سازمانی: این واژه توصیفکنندهای رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی و در ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفتهشدهاند. شاخصهای اطاعت سازمانی رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف بهطور کامل و انجام دادن مسئولیتها با توجه به منابع سازمانی مانند حاضر شدن بهموقع در محل کار و یا پیروی از قوانین و مقررات و دستورالعملهای موجود در محل کار میباشد.
- وفاداری سازمانی: این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود، سایر افراد و واحدها و بخشهای سازمانی متفاوت است و بیانکننده میزان فداکاری کارکنان درراه منافع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان است (ون دین[۱۱]، گراهام و دینش[۱۲]، ۱۹۹۴).
- مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور مییابد که از آن جمله میتوان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد.
مشارکت سازمانی خود شامل سه بخش میباشد:
الف) مشارکت سیاسی: شامل مشارکت غیر جدال آمیز و غیر مجادلهای با دیگران است. مانند حضور مؤثر در جلسات سازمان، به اشتراک گذاشتن ایدهها و نقطه نظرات برای بهبود سازمان.
ب) مشارکت حمایتی: شامل تلاش برای ایجاد تغییرات سازمانی درونی که ممکن است با جدال و مباحثه با دیگران نیز همراه باشد؛ مانند ترغیب و تشویق مدیریت بهمنظور حفظ مهارتها و دانش جاری سازمان و یا استفاده از داوریهای حرفهای و تخصصی برای ارزیابی اقداماتی که برای سازمان مفید و یا مضر میباشد.
ج) مشارکت: منظور ارائه رفتارهای است که بیشتر جنبه فردی داشته ولی باعث انتفاع سازمان میشود؛ مانند داوطلب شدن برای اضافهکاری در صورت نیاز و یا عدم تمایل برای دریافت آموزشهای اضافی در سازمان بهمنظور بهبود عملکرد (ون دین، گراهام و دینش، ۱۹۹۴).
این رفتار مستقیماً تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده میشود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی و رسیدگی به شکایات کارکنان است. بر این اساس وقتیکه کارکنان میبینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند از خود رفتار شهروندی (از نوع اطاعت) نشان میدهند. در بعد دیگر حقوقی یعنی تأثیر حقوق اجتماعی سازمان (که دربرگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان مانند افزایش حقوق و مزایا و موقعیتهای اجتماعی است) بر رفتار کارکنان نیز قضیه بر همین صورت است. کارکنان وقتی میبینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی از نوع (وفاداری) از خود بروز میدهند و سرانجام وقتیکه کارکنان میبینند به حقوق سیاسی آنها در سازمان احترام گذاشته میشود و به آنها حق مشارکت و تصمیمگیری در حوزههای سیاستگذاری داده میشود بازهم رفتار شهروندی از نوع (مشارکت) را از خود نشان میدهند.
با توجه به تعاریف ارائهشده، میتوان رفتار شهروندی سازمانی را چنین تعریف نمود: رفتار شهروندی سازمانی به رفتارهای اطلاق میشود که خودجوش، آگاهانه و داوطلبانه از جانب افراد سازمانی انجام میشود و فرد به خاطر انجامش مورد تشویق قرار نمیگیرد چون اینگونه رفتارها در شرح شغل سازمانی پیشبینینشده، اما انجام اینگونه رفتارها بهصورت مداوم و مستمر در سازمانها موجب بهبود عملکرد، اثربخشی و کارایی در سازمان میگردد؛ و همچنان سبب افزایش رضایتمندی و بهبود عملکرد کارکنان میشود.
و در یک نتیجهگیری کلی میتوان اذعان داشت که؛ رفتار شهروندی سازمانی:
- مجموعهای از فعالیتهای کارکنان است که رسماً در شرح وظایف شغلی آنها تشریح نشده است.
- رفتار اختیاری و از روی میل و اراده کارکنان میباشد.
- برای رفتار شهروندی سازمانی، در سیستم پاداش سازمان اجر و پاداشی در نظر گرفته نشده است، بنابراین کارکنان باهدف کسب پاداش این رفتار را از خود بروز نمیدهند.
- رفتارهای موردبحث برای عملکرد سازمان نقشی مهم و حیاتی دارد و ازاینرو اثربخشی، کارایی و بهرهوری کلی سازمان را متأثر میسازد.
۲-۱-۳-۳- ویژگیهای رفتار شهروندی سازمانی:
صاحبنظران عرصه رفتارسازمانی پس از مطالعات متعدد خود پیرامون این پدیده، سه ویژگی زیر را بهعنوان ویژگیهای اصلی رفتار شهروندی سازمانی عنوان نمودند.
الف: غیرقطعی بودن (غیردستوری بودن):
ارائه خدمات به مشتریان نیازمند تعاملات شخصی کارکنان سازمان با مشتریان است. این تعاملات میتواند منجر به ایجاد یک رابطه بلندمدت بین کارکنان ارائهدهنده خدمات و مشتریان سازمان گردد، ضمن آنکه کارکنان را قادر میسازد تا نیازهای مشتریان، عادات و طرز تفکرهای آنها را فراگرفته و به ذهن خود بسپارند تا بدین ترتیب بتوانند در مواقع ضروری، خدمات اختصاصی به هریک از مشتریان ارائه داده تا مشتریان نیز از قبل این رابطه را احساس نمایند که برای سازمان حائز اهمیت هستند؛ اما نکته مهم این است که نوشتن مشخصات و شرح شغل دقیق برای تمامی این تعاملات امکان ندارد. بلکه این کارمند است که باید نسبت به ارائه بهترین رفتار بنا به تشخیص خود اقدام نماید.
ب: رفتارهای که ناشی از ابتکارات فردی و مستقل کارکنان میباشد:
بسیاری از ابعاد خدمات شامل ابتکارات و خلاقیتهای منحصربهفرد هریک از کارکنان در ارائه خدمات میباشد. مطالعات نشان داده است که این خلاقیتها در نحوه ارائه خدمات، اثر مثبت بر روی رضایت مشتریان دارد. ارائه دادن اینگونه خلاقیتهای فردی در رفتارهای کارکنان، در مواقع که شکست خدماتی برای سازمان رخداده است در مقایسه با شرایطی که این مشکلات وجود ندارد، از اهمیت بیشتری برخوردار است (بیتنر[۱۳]، بومس[۱۴] و تتریالت[۱۵]، ۱۹۹۰).
ج: رفتارهای شهروندی سازمانی باعث منفعت سازمان خواهد شد:
به هنگام تعامل کارکنان با مشتریان سازمان، هریک از کارکنان میتوانند از میان رفتارهای مختلفی که اثرات متفاوتی نیز بر سازمان و مشتریان دارند، یکی از آنها را ارائه دهند. باید اشاره کرد که انتخاب این رفتار نیز به منافع سازمان بستگی دارد؛ یعنی هریک از کارکنان با سبک و سنگین کردن اثرات هریک از رفتارها بر روی منافع سازمان و مشتریان، نسبت به انتخاب و ارائه رفتار اقدام مینمایند، بهطوریکه منفعت سازمان، مشتریان و خود فرد به بالاترین مقدار ممکن برسد (مک آلیستر[۱۶]،۱۹۹۱).
۲-۱-۳-۴- ابعاد رفتار شهروندی سازمانی
پیشینه پژوهشی زیادی حول محور رفتار شهروند سازمانی وجود دارد که در آنها به مفهومسازیهای متعددی از رفتار شهروندی سازمانی پرداختهشده و این خود، موجب سردرگمی در فهم اصطلاح مذکور شده است (رواب[۱۷]، ۲۰۰۸). باآنکه مطالعات زیادی درباره مفهوم رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته است؛ اما در بین صاحبنظران در خصوص ابعاد مفهوم فوق اجماع نظر کامل وجود ندارد. در این زمینۀ در پژوهشهای مختلف به ابعادی نظیر رفتارهای کمککننده، جوانمردی، گذشت، وفاداری سازمانی، پیروی از دستورات، نوآوری فردی، وجدان، توسعه فردی، ادب و ملاحظه، رفتار مدنی و نوعدوستی اشارهشده است (مستبصری و همکاران، ۱۳۸۷).
پادساکف در سال ۲۰۰۰ میلادی دستهبندی مفصلی ازاینگونه رفتارها انجام داده است که رفتارهای شهروندی سازمانی را در قالب هفت دسته: رفتارهای یاری گرا نه جوانمردی، نوآوری فردی، فضیلت مدنی، تعهد سازمانی، خود رضایتمندی و رشد فردی تقسیم مینماید. به نقل از (مستبصری و همکاران، ۱۳۸۷). بولینو و همکاران (۲۰۰۳)، مؤلفههای زیر را بهعنوان شاخصهای رفتار شهروندی سازمانی معرفی کرده است: وفاداری، وظیفهشناسی، مشارکت (اجتماعی، حمایتی، وظیفهای و مدنی)، توجه و احترام، فداکاری، تحملپذیری (روحیه جوانمردی).
بورمن وهمکاران[۱۸] (۲۰۰۱)، بورمن و کولمن[۱۹] (۲۰۰۰)، مدل سهبعدی را برای رفتار شهروندی سازمانی مشخص نمودهاند که عبارتاند از: رفتار شهروندی میان فردی، رفتار شهروندی سازمانی و رفتار شهروندی شغلی. اسپکتور و فوکس[۲۰] (۲۰۰۲) رفتار شهروندی سازمانی را به دوطبقه؛ تسهیل بین فردی و ازخودگذشتگی شغلی تقسیم کردهاند. بهزعم فارح و همکاران (۲۰۰۴) عمدهترین ابعاد رفتار شهروندی سازمانی شامل؛ نوعدوستی، وظیفهشناسی، روحیه جوان مردی، ادب و مهربانی، فضیلت مدنی، مشارکت وظیفهای، مشارکت دفاعی و وفاداری سازمانی میباشد. در مطالعه دیگر توسط ون دین، گراهام و دینش در سال ۱۹۹۴، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی ازنقطهنظر فلسفه سیاست موردبررسی قرار گرفت و نتیجه آن شد که این پدیده تحت عنوان شهروندی مدنی معرفی گردد. مطالعات این سه محقق بر روی عوامل این پدیده منجر به این نتیجه شد که مسئولیتهای شهروندی مدنی شامل اطاعت سازمانی، وفاداری سازمانی و مشارکت سازمانی میباشد.
کرنودل[۲۱] در جدیدترین مطالعه خود پیرامون اثر رفتار شهروندی سازمانی بر عملکرد سازمانی، هفت بعد را بهعنوان نمادهای اصلی پدیده مدنظر خود قرارداد. این ابعاد عبارتاند از: پذیرش سازمانی، روحیه جوانمردی، وفاداری سازمانی، ابتکارات فردی، فضیلت مدنی، رفتارهای کمککننده و توسعه شخصی (کرنودل، ۲۰۰۷).
با توجه به موارد ذکرشده در بالا و تحقیقات انجامگرفته درزمینۀ رفتار شهروندی سازمانی (اپل بام و همکاران، ۲۰۰۴؛ بینستوک و همکاران، ۲۰۰۳؛ کوهن و کول، ۲۰۰۴؛ کروپانزانو و بیرن، ۲۰۰۰؛ گنزالز[۲۲]، ۲۰۰۵؛ ارگان، ۱۹۸۸؛ چیون لو[۲۳] و همکاران، ۲۰۰۶)، نشان میدهد که رفتار شهروندی سازمانی دارای پنج بعد زیر است:
نوعدوستی[۲۴]: رفتارهاي اختیاري است که کارکنان را براي کمک به مسائل و مشکلات کاري کارکنان دیگر برمیانگیزد. بعد نوعدوستی به رفتارهاي مفید و سود بخشی آ ز قبیل صمیمیت، همدلی و دلسوزي میان همکاران اشاره دارد که خواه به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم به کارکنانی که داراي مشکلات کاري هستند کمک میکند (اورگان[۲۵]، ۱۹۹۸). البته برخی از صاحبنظران رفتار شهروندی مانند پودساکف، ابعاد نوعدوستی و وظیفهشناسی را در یک طبقه قرار میدهند و از آنها بهعنوان «رفتارهای کمکی» یاد میکنند (امیرخانی، ۱۳۸۴). بهعنوانمثال، کمک به همکار جدید و صرف زمان زیاد برای دیگران، نوعاً مرتبط با سایر انسانها است، اما همکاری در اثربخشی گروهی توسط ارتقاء عملکرد تکتک افراد را میسر میسازد (کاسترو و همکاران[۲۶]، ۲۰۰۴)………………………….
…………………………..
…………………………..