دانلود پروپوزال آماده: تعيين وضعيت مرتع
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :390,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
دانلود پروپوزال آماده: تعيين وضعيت مرتع
قسمت هایی از پروپوزال:
۱- بیان مسأله:
……………………………
۲- اهمیت و ضرورت تحقیق:
……………………………
۳- پیشینه تحقیق:
تحقیقات انجام شده در داخل
چمني(۱۳۷۴)تنوع و غناي گونه اي را در رويشگاه هاي گياهي دشت ميرزا بايلو و جنوب كوه آلمه (پارك ملي گلستان) در سه واحد دشت،تپه ماهورو كوهستان مورد بررسي قرار داد و پي برد تيپ درختچه زار در واحد تپه ماهور و تيپ ارس درمنه در واحد كوهستان داراي بيشترين درجه تنوع بوده كه با افزايش ارتفاع و از شرق به غرب، اين افزايش چشم گيرتر مي شود.
بارانی (۱۳۷۵) برخی روش های متداول ارزیابی وضعیت مرتع را متناسب با توان رویشگاه در چند منطقه آب و هوایی استان تهران مورد مقایسه قرار داد. برای انجام این بررسی نقاطی در هر یک از مناطق استپی، نیمه استپی و کوهستانی انتخاب شد. در تجزیه و تحلیل داده ها نشان داده شد که تقریباً تمامی روش ها با هم اختلاف داشته و به جای یکدیگر قابل استفاده نیستند. بطوریکه تمامی روش ها به کار گرفته شده دارای نواقصی می باشد که مهمترین آنها نادیده گرفتن توان رویشگاه و آمیختن آن با وضعیت مرتع در ارزیابی مراتع می باشد.
صفائیان – شکری (۱۳۸۱) روش ارزش مرتع را به عنوان یک روش ابداعی برای تعیین وضعیت و ظرفیت مرتع در شمال کشور معرفی نمودند که در آن وضعیت مرتع بر اساس پارامترهای مهمی از جمله اهمیت نسبی گونه ها، شاخص خوشخوراکی و به ویژه سطح تاج پوشش گیاهی که عامل مهمی در امر حفاظت خاک می باشد تعیین می شود.
ثابت پور (۱۳۸۲) در تحقیقی تحت عنوان انتخاب مناسب ترین روش تعیین وضعیت در مراتع کوهستانی مرتفع شمال کشور دو روش شش فاکتوری و ارزش مرتع را بررسی نمود و به این نتیجه رسید که با توجه به نتایج مشابه بدست آمده، به دلایل سهولت، سرعت عمل و مزایایی مانند مشخص شدن تنوع و ظرفیت واقعی مرتع هم زمان با تعیین وضعیت، روش ارزش مرتع، روشی مناسب تر برای تعیین وضعیت مراتع کوهستانی جواهرده می باشد.
علیزاده (۱۳۷۹)، در تحقیقات خود در مورد تاثیر نوسان بارندگی بر وضعیت و ظرفیت مرتع در مناطق خشک یزد و سیستان و بلوچستان به این نتیجه رسید که نوسانات بارندگی در مناطق بیابانی بر روی وضعیت گیاهان مرتعی اثر مستقیم دارد. در این بررسی روش مناسب تعیین وضعیت در این مناطق، روش چهار فاکتوری معرفی شده است که سه عامل آن در ارتباط با پوشش گیاهی می باشد و تغییرات آنها دقیقاً تابع نوسانات بارندگی است یعنی در اثر نوسانات بارندگی میزان تاج پوشش، شادابی گیاهان و ترکیب گیاهی دستخوش تغییرات شدید می گردد. بنابراین لازم است در مناطق خشک، شاخص ها و پارامترهایی مورد ارزیابی قرار گیرند که از پایداری نسبی برخوردار باشند.
قلیچ نیا (۱۳۸۳)روش ارزیابی وضعیت از طریق ویژگی های سطح خاک را که به روش تانگوی[۱] معروف است در مراتع پارک ملی گلستان مورد آزمون قرار داد. در این روش به ۱۱ فاکتور از شاخص های سطح خاک امتیاز داده شده و نهایتاً وضعیت مرتع بر اساس امتیازات کسب شده به سه طبقه دارای عملکرد کامل، دارای عملکرد همراه با مشکل و بدون عملکرد طبقه بندی می شود.
گرگین (۱۳۸۳) در مطالعه ای تحت عنوان استراتژی مدیریت مراتع در کمازاران سارال کردستان به این نتیجه رسید که روش ارزش مرتع در قیاس با روش چهار فاکتوری، روش بهتری است.
خطیبی (۱۳۸۴) در تحقیقی تحت عنوان نگرش اکولوژیک در ارزیابی مراتع تفتان به منظور بررسی ارتباط تنوع و غنای گونه ای با درجات وضعیت مرتع، سه روش چهار فاکتوری، شش فاکتوری و ارزش مرتع را مقایسه نمود و به این نتیجه رسید که روش ارزش مرتع در مقیاس با روش های مذکور به دلیل اینکه مبین توان رویشگاه نیز می باشد، برای تعیین وضعیت مراتع تفتان مناسب تر از روش های دیگر است.
سعید فر(۱۳۸۴) در پایان نامه دکترای خود با عنوان ارزیابی روش های تعیین وضعیت مرتع در مراتع استپی استان اصفهان، روش های چهار فاکتوری، چهار فاکتوری تعدیل شده، شش فاکتوری، شش فاکتوری تعدیل شده، پوشش گیاهی و خاک و روش مشاهده و تخمین را بررسی نمود و روش ارزش مرتع را براي تعيين وضعيت ناديده گرفته است و در تحقيق خود از اين روش استفاده نكرد . و به این نتیجه رسید که در منطقه مورد مطالعه هیچ یک از روش ها توانایی لازم را در ارزیابی صحیح وضعیت بروز نداده اند و حتی در برخی موارد وضعیت را بین دو تا سه طبقه پایین تر ارزیابی کرده اند. در این رویشگاه تنها در ۲۲/۲۲ موارد ارزیابی ها صحیح انجام شده است.
سلیمانی (۱۳۸۴) در تحقیقی تحت عنوان انتخاب مناسب ترین روش تعیین وضعیت مرتع بر اساس شاخص تولید در مراتع کبیر کوه زاگرس، روش چهار فاکتوری، شش فاکتوری، کلیماکس، پوشش گیاهی و خاک و ارزش مرتع را بررسی نمود و نتیجه را این طور بیان نمود: از آنجائیکه قطرتاج پوشش و درصد پوشش تاثیر بسیار زیادی در روش ارزش مرتع دارد و به علت اینکه روش کاملاً کمی بوده و قضاوت و نظر کارشناس در آن دخالتی ندارد برای تعیین وضعیت مراتع در مناطق مرطوب و نیمه مرطوب بهترین روش است.
مریدی (۱۳۸۴) در تحقیقی رابطه تنوع تولید و وضعیت را در گراسلندها و بوته زارهای زاگرس بررسی نمود. در این مطالعه با مقایسه سه روش چهار فاکتوری، شش فاکتوری و ارزش مرتع به این نتیجه رسید که روش ارزش مرتع به علت مطابقت با وضعیت موجود و نیز دارا بودن مزایای متعددی از جمله عدم وابستگی به پوشش کلیماکس، بهترین روش تعیین وضعیت در منطقه مذکور می باشد.
مهدوی و همکاران (۱۳۸۴) به منظور انتخاب مناسب ترین روش تعیین وضعیت در رویشگاه های مرتعی اینچه برون استان گلستان، سه روش شش فاکتوری، چهارفاکتوری و ارزش مرتع را با تاکید بر شاخص های تنوع و غنای گونه ای مورد ارزیابی قرار دادند. تجزیه و تحلیل ها نشان داد که به علت اختلاف ناشی از دامنه امتیازات منظورشده در هر روش، از لحاظ کمی و عددی در بین روش ها اختلاف معنی دار وجود دارد لیکن تمامی روش ها در ارزیابی سایت ها به لحاظ کیفی با هم اختلاف معنی داری ندارند. همچنین هر سه روش به لحاظ شاخص تنوع و غنا اختلاف معنی داری نشان ندادند، این عدم اختلاف نشان دهنده این است که تعیین وضعیت براساس معیارهای یاد شده امکان پذیر است.
باغي و مصداقی(۱۳۸۵) در بررسي تنوع الگويي مكاني گونه هاي مهم مرتعي پارك ملي گلستان و مناطق همجواربه اين نتيجه رسيدند كه حداكثر غناي گونه اي در منطقه اي قرار مي گيرد كه بطور متوسط مورد چراي دام قرار مي گيرد و علت اين امر را كاهش رقابت بين گروه ها و گونه هاي مهاجم مي داند و متذكر شده است كه بايد به گونه هاي يكساله و كم ارزش بها و وزن كمتري در محاسبات داده شود تا غناي گونه اي بطور غير واقعي دراين مناطق بالا نرود.
صدقي(۱۳۸۵) در بررسی و انتخاب مناسب ترین روش تعیین وضعیت و ظرفیت در مناطق خشک و بیابانی یزد به اين نتيجه رسيد كه از بين ۴ روش تعيين وضعيت مرتع ،بهترين روش ، روش ارزش مرتع مي باشدو معتقد است كه اين روش با شرايط مناطق خشك و بياباني سازگار مي باشد.
طبق مدل توالی هر مرتعی دارای یک حالت باثبات کلیماکس یا مرحله اوج است که در صورت عدم چرای دام به آن مرحله خواهد رسید. جهت توالی همواره به سمت کلیماکس است (در صورت عدم وجود عوامل مخرب) و فرآیندی مداوم و بدون وقفه است. مصداقی-الف ۱۳۷۷).
سامپسون[۲](۱۹۱۷) عکس العمل گیاهان و جوامع گیاهی به چرای دام را تشریح و گیاهان را به سه دسته زیاد شونده، کم شونده و مهاجم تقسیم کرد. وی نسبت حضور این گونه ها را در مرتع نشان دهنده سلامت یا تخریب مرتع معرفی کرد.
روش های رایج تعیین وضعیت مرتع ریشه در عقاید سامپسون (۱۹۱۷) دارند. او اولین کسی بود که دانش طبقه بندی وضعیت را ایجاد کرد. وی کلاس های وضعیت مرتع را با مراحل توالی ثانویه که در اثر چرای دام به وجود می آید مرتبط می دانست. وی در مطالعات خود چهار مرحله کلی را در توالی گیاهان تشریح کرد که مطابقت زیادی با کلاس های وضعیت یعنی عالی، خوب، متوسط و فقیر داشت. مدل وی بر اساس مفاهیم توالی که به وسیله کلمنتز[۳] (۱۹۱۶) بیان شده بود پایه ریزی شد.
پارکر[۴] (۱۹۵۴) در مراتع جنگلی طبقه بندی جدیدی را برای تعیین وضعیت مرتع ارائه کرد که بر اساس تولید دامی و پایداری خاک پایه گذاری شده بود و مشابه با واژه های گیاهان کم شونده، زیاد شونده و مهاجم، گروه های گیاهی مورد توجه زیاد، مورد توجه متوسط ومورد توجه کمتر را پیشنهاد کرد و برخی از ویژگی های اکولوژیک گیاهان مثل کیفیت علوفه، خوشخوراکی و یا خصوصیات ریشه گیاهان را در طبقه بندی خود در نظر گرفت.
گوبل و کوک[۵](۱۹۶۰) ، در تحقیقی که در جنوب ایالت یوتا انجام گرفت تاثیر وضعیت مرتع بر شادابی گیاهان و کیفیت علوفه را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که وضعیت مرتع عامل موثر بر میزان تولید و کیفیت علوفه است و مراتع فقیر علوفه کمتر و با کیفیت پایین تری نسبت به مراتع خوب تولید می کنند.
جانسون و رید[۶](۱۹۶۴) در مطالعاتی که در مراتع جنگلی کولورادو صورت گرفت براساس میزان نسبی گیاهان علوفه ای مرغوب، نسبت به طبقه بندی وضعیت اقدام نمودند و اظهار داشتند به علت اینکه تولید زیاد گیاهان علوفه ای مرغوب هدف اصلی مدیریت مرتع است بنابراین تولید بالای گیاهان مرغوب در یک سایت به عنوان وضعیت خوب و تولید پائین به عنوان وضعیت ضعیف تعریف می شود.
اودوم[۷](۱۹۶۵) در كتاب شالوده بوم شناسي اظهار مي دارد تنوع گونه ها در جامعه هاي مناطق ثابت ، مانند جنگلها ي مرطوب مناطق حاره، بيش از جوامعي است كه دستخوش تغيير طبيعي فصول سال هستند، يا احياناً به دست بشر گهگاهي تغيير مي يابند.
اسمیت[۸] (۱۹۷۹) به این نتیجه رسید که روش های به کاربرده شده برای طبقه بندی کلاس های وضعیت مرتع ناقص است و باید اصلاح شود وی اظهار داشت که وضعیت مرتع براساس شرایط کلیماکس در اصطلاحات مدیریت مرتع معنی دار نبوده و به کار بردن طبقات کلیماکس و زیرکلیماکس (نزدیک کلیماکس) برای اهداف مدیریت اراضی در مراتع با کلاس های وضعیت پائین مناسب نیست.
والكر و لودویک[۹] (۱۹۸۱) پي بردند در مناطق گرمسيري و نيمه گرمسيري،كاهش زياد در ميزان تنوع ،موجب تغيير پوشش از گراسهاي غالب بسوي گياهان چوبي خواهد شد.
ویلسون و توپر[۱۰](۱۹۸۲) تغییرات سه فاکتور را برای تعیین وضعیت مرتع ملاک عمل قرار دادند که عبارتند از : ۱) تغییر در پوشش گیاهی(ترکیب، پوشش، هجوم گیاهان خشکی پسند) ، ۲) تغییر در خصوصیات و خواص خاک (نفوذپذیری، میزان عناصر عالی و معدنی، ثبات یا پایداری) و ۳) تغییر خصوصیات تولید (تولیدات حیوانی، بازدهی آب، زیستگاه حیات وحش میزان سازگاری).
موزلی و همکاران[۱۱] (۱۹۸۶) برای تعیین وضعیت مرتع در چمنزارهای کوهستانی آیداهوی مرکزی از داده های فرکانس استفاده نمودند. آنها در این روش با محاسبه درصد حضور هر یک از گونه ها در داخل پلات و با استفاده از روش آنالیز جدا کننده، مراتع منطقه را به سه کلاس وضعیت خوب، متوسط وضعیف طبقه بندی کردند.
وستوبای و همکاران[۱۲] (۱۹۸۹) مدل وضعیت حال و انتقال را ارائه کردند که استفاده از مدل توالی مرتع را در مناطق خشک و نیمه خشک نفی می کند. در این مدل وضعیت حال عبارت است از پوشش گیاهی ویژه ای که قطعه زمینی را اشغال کرده و ممکن است تحت شرایط ویژه ای طی گذشت زمان از حالت موجود به وضعیت باثبات دیگری انتقال یابد. بنابراین بر روی یک قطعه زمین، وضعیت های مختلفی قابل مشاهده است .
فروست و اسمیت[۱۳](۱۹۹۱) اظهار می دارند منطقی به نظر می رسد که درجات وضعیت مرتع باید منعکس کننده تولید فعلی مرتع نسبت به پتانسیل ذاتی آن که به وسیله اقلیم، خاک و موقعیت توپوگرافی تعیین می شود باشد.
پامووهمکاران[۱۴] (۱۹۹۱) در تحقیقی که در گراسلندهای بیابانی جنوب نیومکزیکو صورت گرفت دو روش کلیماکس کمی و آنالیز خوشه ای را مورد مقایسه قرار دادند هر دو روش سه کلاس وضعیت تعریف کردند که بر مراحل توالی منطق می باشد. عملکرد روش آنالیز خوشه ای بسیار دقیق تر از روش کلیماکس کمی است به عنوان مثال در این روش ارزیابی ها با چندین آنالیز جداگانه انجام می شود، با این حال روش آنالیز خوشه ای بسیار پیچیده تر از روش کلیماکس کمی است و ممکن است برای اهداف مدیریتی محدود کننده باشد.
تدمن و همکاران[۱۵](۱۹۹۱) با بررسی رابطه ثبات و پایداری پوشش گیاهی و تولید محصول با تغییرات وضعیت مرتع در نیومکزیکو، اظهار داشتند که وضعیت پوشش و تولید محصول به تغییرات وضعیت مرتع وابسته است و با بهبود وضعیت مرتع ثبات پوشش و تولید محصول افزایش یافته و با سیر قهقرایی مراتع از میزان تولید کاسته می شود وپوشش گیاهی دچار تغییر و بی ثباتی می شود.
بوسچ و بویزن[۱۶](۱۹۹۲) یک مدل کامپیوتری جهانی برای تعیین وضعیت و ظرفیت گراسلندهای غربی استرالیا طراحی کردند. این روش برای مراتع با گونه های گیاهی کمزی و فصلی (متناسب با اقلیم خشک و بیابانی ) طراحی شده است. فاکتورهایی مانند بیوماس، پوشش گیاهی تیپ و کاربری اراضی که به عنوان داده های پایه برای محاسبات مختلف در این مدل به کار می رود، در مناطق مختلف و متناسب با شرایط قابل تغییرمی باشد. با استفاده از این سیستم ارزیابی کمی وضعیت و ظرفیت مرتع حتی در صورت عدم وجود اطلاعات کافی و نیز عدم وجود داده های عددی و کمی امکان پذیر می باشد.
روزنزويگ[۱۷](۱۹۹۵) ارتباط تنوع و حاصلخيزي را مورد ارزيابي قرار دادند و پي بردند با افزايش حاصلخيزي ،تنوع ابتدا افزايش و سپس كاهش مي يابد.
انجمن ملی تحقیقات آمریکا[۱۸](۱۹۹۴) روشی پیشنهاد کرد که در آن ارزیابی وضعیت مرتع با هدف تعیین میزان سلامت آن صورت می گیرد. در این روش بر اساس ۱۷ شاخص کیفی، سه ویژگی اکوسیستم شامل خاک و پایداری رویشگاه، عملکرد هیدرولوژیک و سلامت موجودات زنده ارزیابی و مرتع به سه طبقه سالم، در معرض خطر و غیرسالم طبقه بندی می شود. ۱۷ فاکتور کیفی به کار رفته در این روش که نسبت به پتانسیل شان در داخل رویشگاه های اکولوژیکی سنجیده می شوند عبارتند از : شیارها، شبکه جریان آب، ستون ها و تراس ها، خاک لخت، گالی ها، فرسایش بادی و مناطق رسوبگذاری، حرکت شن های روان، مقاومت خاک نسبت به فرسایش، فرسایش سطح خاک، رکیب گیاهان نسبت به نفوذپذیری، را کم خاک، ساختمان و عملکرد گروه های گیاهی، مرگ و میر گیاهان، میزان لاشبرگ، تولید سالیانه، گیاهان مهاجم و ظرفیت تولید.
هدی و چیلد (۱۹۹۴) مهمترین فاکتور به کار رفته در ارزیابی وضعیت مرتع را ترکیب گیاهی معرفی می کند و عوامل دیگر را پوشش سطح خاک، فرسایش و تولید می داند.
جامعه مرتعداران آمریکا (۱۹۹۵)، وضعیت مرتع شاخص ثابتی از تنوع زیستی، حد نهایی فرسایش، سیکل غذایی، ارزیابی گونه های حیات وحش و تولید در همه اراضی مرتعی نیست و مفهوم رایج وضعیت مرتع که براساس مراحل توالی می باشد معیار مناسبی برای ارزیابی مراتع نمی باشد. این مجمع مفاهیم جدیدی برای ارزیابی وضعیت مراتع ارائه کرد. طبق این مفاهیم خاک به عنوان اصلی ترین منبع فیزیکی مهم در هر رویشگاه اکولوژی فرض می شود و در صورتی که خاک در یک رویشگاه اکولوژیکی فرسایش یابد، پتانسیل سایت نیز تغییر خواهد کرد.
تانگوی[۱۹] (۱۹۹۵) روش ارزیابی خصوصیات خاک را برای تعیین وضعیت رویشگاه های مرتعی بوته زار و علفزار استرالیا ارائه نمود.
یوگانگ و همکاران[۲۰](۱۹۹۸) رابطه بین تنوع گونه ای و وضعیت گراسلندها را در ۸ سایت مرتعی با محدوده های چرایی و وضعیت های متفاوت بررسی کردند و وضعیت مراتع را با استفاده از روش های استاندارد از فقیر تا عالی ارزیابی نمودند. نتایج نشان داد که رابطه بین تنوع و وضعیت مرتع به صورت نموداری منحنی شکل بوده و تغییراتی در حدود ۶۶/۰ تا ۸۵/۲ را نشان می دهد که از حالت فقیر تا خوب به صورت افزایشی و از خوب تا عالی سیر کاهشی دارد.
كلي و مارک[۲۱] (۲۰۰۱)نقش گونه هاي گياهي نادر را در عملكرد اكوسيستم مورد بررسي قرار دادند و دريافتند كه ،كاهش تنوع در اثر حذف اين گونه ها ،استقرار گونه هاي خشكي پسند و بي ارزش را بدنبال خواهد داشت.
زدلر و همکاران[۲۲](۲۰۰۱) در تحقیقی تحت عنوان کاربرد روش هایی برای ارزیابی وضعیت مرتع در اراضی خشک شمال شرق نامیبیا، دانش بومی را در تعیین وضعیت مرتع و ارزیابی آن یادآور شدند.
ریچی و همکاران[۲۳](۲۰۰۲) با استفاده از فن آوری لیزری، وضعیت مراتع را ارزیابی کردند و خاطر نشان ساختند که چون شاخص های پوشش گیاهی و ویژگی های سطح زمین کلیدی برای شناخت وضعیت مرتع هستند و عملیات صحرایی و اندازه گیری های زمینی این شاخص ها مشکل و وقت گیر هستند، لذا اسکن کردن این شاخص ها توسط سیستم های ارتفاع سنج لیزری می تواند روشی میانبر و پر سرعت برای اندازه گیری این شاخص ها باشد.
رالف[۲۴](۲۰۰۲) رابطه اکولوژیکی بین گیاهان سمی و وضعیت کیفی مرتع را در مراتع غرب آمریکا مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که گیاهان سمی با کاهش درجه وضعیت مراتع افزایش می یابند و با بهبود وضعیت مراتع بسیاری از گیاهان سمی کاهش یافته و علوفه بیشتری برای دام ها مهیا می گردد.
جاسپر و همكاران[۲۵] (۲۰۰۳) تاثير سطوح مختلف تنوع را بر هجوم گونه هاي غير بومي به داخل گراسلندها ،مورد بررسي قرار دادند و نتيجه گرفتند ،تنوع باعث جلوگيري از تهاجم شده، و كاهش آن هجوم گونه هاي غير بومي را در بر خواهد داشت.
توسی و همکاران[۲۶] (۲۰۰۴) برای ارزیابی وضعیت اراضی مرتعی جنوب ارومیا[۲۷] در اتیوپی از روشی استفاده کردند که در آن ارتباط بین خاک، گیاهان علفی و چوبی بررسی شد. در این روش تکرار و تراکم گیاهان چوبی در ۱۲۳ پلات ۵۰۰ مترمربعی مشخص شد. همچنین درجه ترکیب گونه های گراس، پوشش سطحی، لاشبرگ، تعداد نهال های حاصل از بذرافشانی گراس ها، توزیع سنی گیاهان، فرسایش خاک و فشردگی و تراکم آن در ۶۱۵ زیر پلات ۲۵/۰ مترمربعی ثبت شد. سپس ارتباط بین درجه وضعیت مرتع و بیوماس علوفه تولیدی، درصد خاک لخت و تکرار و تراکم و درصد پوشش گیاهان چوبی با استفاده از روش آنالیز خوشه ای چندگانه مشخص شد، نتایج نشان دادند که میزان گیاهان چوبی مرتع با درجه وضعیت مرتع، ترکیب بتانیکی و پوشش سطحی گراس ها ارتباط معکوس دارد.
……………………………
۴- اهداف تحقیق:
…………………………………….
۵- فرضيه هاي تحقیق:
…………………………………….
۶- مدل تحقیق
…………………………
۷- سوالات تحقیق:
…………………………………….
۸- تعريف واژهها و اصطلاحات فني و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):
…………………………………….
۹- بیان جنبه نوآوری تحقیق:
………………………….
۱۰- روش شناسی تحقیق:
الف: شرح كامل روش تحقیق بر حسب هدف، نوع داده ها و نحوه اجراء (شامل مواد، تجهيزات و استانداردهاي مورد استفاده در قالب مراحل اجرايي تحقيق به تفكيك):
………………………….
ب- متغيرهاي مورد بررسي در قالب یک مدل مفهومی و شرح چگونگی بررسی و اندازه گیری متغیرها:
…………………………………….
ج – شرح کامل روش (ميداني، كتابخانهاي) و ابزار (مشاهده و آزمون، پرسشنامه، مصاحبه، فيشبرداري و غيره) گردآوري دادهها :
…………………………………….
د – جامعه آماري، روش نمونهگيري و حجم نمونه (در صورت وجود و امکان):
…………………………………….
ر- روش نمونه گیری و حجم نمونه:
…………………………………….
ز- ابزار تحقیق:
…………………………………….
هـ – روشها و ابزار تجزيه و تحليل دادهها:
…………………………………….
منابع :
…………………………………….
آسان داک: www.Asandoc.com
دانلود نمونه پروپوزال تکمیل شده، پروژه پر شده، طرح پیشنهادیه آماده