مبانی نظری وپیشینه تحقیق لکنت زبان
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق لکنت زبان
لکنت زبان
توصيف و تعريف لكنت
درمانگران و پژوهشگران، لكنت را يكي از بيماريهاي چالش برانگيز در حوزه رواني گفتار مي دانند وآن را ناظر بر ويژگي هاي قابل مشاهده شامل تكرار صدا، هجا، كلمه و يا عبارت، كشيده گويي صداها، تنش عضلاني، قفل هايي كه ممكن است با ساير حركات بدني در حين تقلاي توليد گفتار روي دهد، مي دانند(۸).
۲-۲) علت شناسي لكنت
با توجه به تاريخچه و قدمت اين اختلال شايع، درمانگران و پژوهشگران حوزه اختلالات رواني گفتار، لكنت را از جنبه هاي مختلف عضوي(ارگانيسم و فيزيولوژيكال)، روانشناختي و زبانشناختي بررسي كردند. گرچه شواهدي دال بر عوامل ژنتيكي، سابقه خانوادگي، نارسايي هاي زباني و رواني و تاخير بازخورد شنيداري وجود دارد، اما تاكنون علت واحد و اصلي بر ايجاد آن نيافتند. به چند نمونه جديد و مهم آن اشاره مي شود.
۲-۲-۱ ) لكنت به عنوان يك اختلال سازماندهي مغزي
بسياري از مطالعات در هر دو گروه گويندگان با گفتار طبيعي و بيماران آسيب ديده مغزي نشان مي دهد كه نيمكره چپ در بسياري از افراد، نيمكره غالب براي گفتار است. يكي از اولين تئوري هايي كه لكنت را به عنوان فقدان برتري نيمكره اي در نظر مي گيرد، تئوري اورتون(۱۹۲۷)[۱] و تراويس(۱۹۳۱)[۲] است. تئوري آنها اولين تئوري رسمي در زمينه لكنت بود كه داراي يك نظريه علت شناسي بر پايه دستگاه عصبي مركزي افراد لكنتي بود. اين تئوري براساس فقدان برتري طرفي در گفتار بود. طبق اين نظريه، برتري طرفي طبيعي نيمكره چپ در گفتار و زبان در افراد لكنتي وجود ندارد. در افراد داراي گفتار روان، برتري طرفي نيمكره چپ موجب مي شود كه مناطق حركتي نيمكره راست از دستورات نيمكره چپ در زمينه سرعت، دقت، دامنه، قدرت حركات پيروي كنند. هنگاميكه هر دو نيمكره در ارسال دستورات يكسان به نيمكره هاي هم جهت خود، همكاري دارند، رواني گفتار رخ مي دهد. اما هنگامي كه اين هماهنگي از بين مي رود، هيچكدام از نيمكره ها در كنترل گفتار برتري نخواهد داشت و در اين حالت هر دوي آنها قادر به ارسال پيام به دستگاه گفتاري هستند. نتايج اين عدم هماهنگي منجر به اختلال در عملكرد هر دو سمت عضلات در گفتار مي شود. اين اختلال همان علائم آشكار در گفتار است. اين تئوري براي سال هاي متمادي كنار گذاشته شد، زيرا درمان تجويز شده بر اساس اين تئوري موثر نبود. اين درمان شامل، ايجاد برتري نيمكره چپ بوسيله به كاربردن دست و پاي راست به تنهايي بود. گشويند[۳](۱۹۸۵) نمونه جديدي از تئوري برتري مغزي بيان نمود. وي بيان نمود كه بسياري از اختلالات گفتاري از جمله لكنت در نتيجه تأخير ها در رشد نيمكره چپ در دوره جنيني است كه متعاقبا منجر به برتري نيمكره راست براي گفتار و زبان مي شود. ديدگاه ديگر از تئوري عدم سازمان دهي مغزي توسط ويليام وبستر[۴](۱۹۹۳) مطرح شد. وبستر تاثير مداخله كنترل حركتي غير گفتاري( توالي ضربه زدن با انگشت) با تكليف ديگر ( چرخاندن سر در پاسخ به سيگنال شنيداري)كه به طور همزمان توسط دست ديگر انجام مي شد، بررسي نمود و نتيجه گرفت كه در افراد لكنتي برتري طرفي در نيمكره چپ براي گفتار و زبان طبيعي است اما ساختار نيمكره چپ براي توالي و طرح ريزي منطقه حركتي مكمل (SMA)[5]، مستعد از هم گسيختگي توسط فعاليت هاي ساير مناطق مغزي است. SMA در شروع، طرح ريزي و توالي حركات و فعاليت هاي حركتي درگير است. SMA چپ در كنار كوپوس كالوزوم[۶] است و درون داد ها را از پل نيمكره راست دريافت مي دارد و به همان ميزان از نيمكره چپ نيز دريافت مي دارد. اين درونداد ها ممكن است در معرض از هم گسيختگي توسط افزايش فعاليت در هر كدام از نيمكره ها باشد. وبستر فرض مي نمايد كه در افراد لكنتي بيش فعالي نيمكره راست، جرياني از فعاليت نيمكره راست، به خصوص عواطف نيمكره راست، مي توانند عملكرد هاي SMA را در طرح ريزي، شروع و توالي برون داد حركتي را مختل نمايند.
۲-۲-۲) لكنت به عنوان نقص توليد زباني
در نظريه لكنت به عنوان نقص توليد زباني، به بررسي تأثير عوامل زبانشناختي بر لكنت پرداخته مي شود. از جمله مدارك تاييد كننده اين نظريه آن است كه لكنت وقتي شروع مي شود كه كودك وارد رشد فشرده زباني مي شود. همچنين لكنت وقتي كه بار عملكردهاي زباني سنگين تر است ( مثل جملات طولاني تر، جملات آغازين، كلمات طولاني تر و ناآشنا) بيشتر رخ مي دهد. اين عوامل محققان را بر آن داشت كه بيان كنند؛لكنت بازتاب نقص در برخي جنبه هاي زبان بياني است. در اين قسمت صرفا به دو نظريه كه مشكلات پردازش زباني را در لكنت مطرح مي نمايند، مي پردازيم.
الف)فرضيه اصلاح پنهان(CRH)[7]: كولك و پستما[۸](۱۹۹۷) اين فرضيه را براي توضيح لكنت از نقطه نظر توليد زبان بيان نمودند. آن ها معتقد بودند كه لكنت و نارواني طبيعي در نتيجه پردازش باز بيني داخلي [۹] است كه ما به كار مي بريم براي اينكه بدانيم آن چه كه توليد مي كنيم دقيقا همان چيزي است كه مي خواهيم بگوييم. اگر توليد زبان را به يك كارخانه توليد دوچرخه تشبيه كنيم. كارخانه بايد كيفيت دوچرخه هايش را كنترل كند. برخي از اين مراحل كنترل كيفيت در بيرون كارخانه اتفاق مي افتد، برخي كنترل كيفيت ها نيز در داخل كارخانه انجام مي شود، مانند وقتي كه كارگران خود كارخانه سوار دوچرخه مي شوند و نقايص دوچرخه را مي گويند. در گفتار نيز بازخورد شنيداري همين وظيفه كنترل را انجام مي دهد. در زمان توليد گفتار وقتي بازبيني داخلي خطايي را شناسايي مي كند، توليد از هم گسيخته مي شود و قبل از اينكه اين فرايند ادامه يابد به اصلاح نياز دارد. كولك و پستما معتقد هستند كه توقف در توليد و فرايند اصلاح، موجب نارواني در گويندگان داراي لكنت و طبيعي مي شود.
با توجه به نظريه كولك و پستما، نارواني هاي معمول و شايع ( تكرار ها، كشيده گويي ها و قفل ها) اغلب در نتيجه تصحيح خطاهاي واج شناختي [۱۰] تشخيص داده شده در طرح آوايي قبل از سخن گفتن به وجود مي آيند. وقتي يك خطا شناسايي مي شود، تنس عضلاني ، تشخيص خطاي اتوماتيك و اصلاح شروع مي گردد. كولك وپستما بيان مي نمايند كه افراد داراي لكنت تمايل دارند خطاهاي رمز گرداني [۱۱] واج شناختي را بيشتر داشته باشند؛ چراكه آنها در رمز گرداني كند تر عمل مي كنند و نسبت به سرعت محاوره اي معمول، سرعت گفتاري كند به آنها زمان بيشتري براي رمز گرداني واج شناختي مي دهد.
ب)مدل تنظيم(همسويي) برنامه زبرزنجيري در جمله(SPA)[12]: اين مدل از سوي كارنيول[۱۳](۱۹۹۵) مطرح شد و علت لكنت را دو عامل مي داند: ۱) تغييرات همزمان در فرمول سازي جمله كه زير بنايش نقص در پردازش زباني است. و ۲) نقصي در ظرفيت تنظيم فركانس پايه صوت[۱۴] در پاسخ به آن تغييرات. لكنت در هنگام تنظيم برنامه زبرزنجيري روي مي دهد. طبق گفته كارنيول مشكل افراد لكنتي در تعديل فركانس پايه صوت و نقص مهارتهاي زباني به همراه يكديگر، لكنت را موجب مي شود. هر يك از اين دو عامل مطرح شده در اين مدل براي بروز لكنت لازم است اما كافي نيست. به بيان ديگر، تغيير همزمان در فرمول سازي جمله و مشكل همراه در تعديل فركانس پايه صوت براي وقوع بار اي لكنت در فرد كافي و لازمند و بنابراين هيچ لكنت گذرايي بدون آنها به وقوع نخواهد پيوست. بر اساس تغيير كارنيول افراد لكنتي اغلب برنامه هاي گفتاري خود را همزمان تغيير مي دهند. اين تغييرات همزمان هم شامل برنامه هاي واژگاني[۱۵] و هم نحوي[۱۶] است و از آن به عنوان تغييرات چارچوب ياد مي شود. اين تغييرات ممكن است طي گفته يا حتي قبل از شروع گفته به وقوع بپيوندند. طبيعتا اين تغييرات ويژگي هاي زبرزنجيري( تكيه، زيرو بمي، زمانبندي[۱۷] و ريتم) عبارت را مختل مي كند. بر اساس اين درك از توليد طبيعي گفتار، علت لكنت مزمن ضرورت تنظيم فركانس پايه صوت جهت سازگار شدن با فرآيندهاي همزمان و وجود اصلاحات هنگام گفتار خود انگيخته است و لكنت اختلالي در سطح جمله است نه در سطح كلمه. شواهد اين امر شامل: اولأ لكنت بيشتر در فعاليت هايي ديده مي شود كه نيازمند فرمول سازي جمله است. به عنوان نمونه، وقوع لكنت در گفتار خودانگيخته بيش از بلند خواندن است. دومأ مشاهده وقوع بيشتر لكنت در ابتداي جملات و ارتباط آن با پيچيدگي هاي نحوي نيز به عنوان شاهدي براي در سطح جمله واقع شدن لكنت است. سومأ برخي مطالعات از سوي كارنيول و همكارانش مدعي است كه افراد لكنتي توانايي زباني كمتري دارند و براي برنامه ريزي جملاتشان زمان بيشتري لازم دارند و دچار نقصي در پردازش زباني هستند. در ارتباط با عامل دوم، افراد لكنتي توانايي كمتري در تعديل زيرو بمي دارند، به همين دليل افراد همراه با لكنت مزمن مشكلاتي در تعديل فركانس پايه دارند.
۲-۲-۳) لكنت با علل روانشناسي
در حوزه روانشناسي، نظريه هاي مهمي مطرح است كه عبارتند از: نظريه “يادگيري[۱۸] ” كه معتقدند لكنت يك رفتار عامل يادگرفته شده است كه تحت تأثير پيامدهايش قرار مي گيرد. نظريه” تشخيص زاد[۱۹] لكنت”(جانسون) مدعي است كه تشخيص والدين (به غلط) موجب ايجاد لكنت مي شود كه يك رفتار اجتنابي است(۲۲).
۲-۲-۴) لكنت به عنوان اختلال چند عاملي
در اين زمينه ديدگاه هايي وجود دارد كه لكنت را اختلالي چند عاملي مي دانند كه شامل:
الف) مدل درخواستها و ظرفيتها[۲۰](DC): اين مدل از سوي استارك وتر و گوتوالد(۲۰۰۰) مطرح شده است. مدلDC معتقد است لكنت هنگامي روي مي دهد كه تقاضاها و مطالبات از جانب ديگران بيش از توانايي و ظرفيت كودك جهت ارائه آن است. به بيان ديگر، لكنت به عنوان” عدم تعادل بين مطالبات و ظرفيت كودك” تلقي مي شود. بر اساس اين مدل نه ظرفيت كودك و نه مطالبات، الزاما غير طبيعي يا مختل نيستند تا لكنت بوجود بيايد(استارك وتر و همكاران۱۹۹۰). معمولا عملكرد گفتاري فرد( چه فردي كه لكنت دارد و چه فردي كه روان صحبت مي نمايد) در موقعيت هاي گفتاري تابع دو مؤلفه زير است.
الف) ظرفيت ذاتي سيستم گفتار و زبان ب) مطالبه فرد از اين سيستم
مدلDC، چهار عامل رشدي مربوط به رواني گفتار را به شرح زير مطرح مي كند:
۱) عامل كنترل حركتي ۲) عامل رشد زباني ۳) عامل عملكرد اجتماعي و عاطفي ۴) عامل رشد شناختي
بنابراين، مطالبات مربوط به اين ظرفيت ها، يا در خود كودك يا در محيط بيروني وي و يا در هردو وجود دارند. اين عوامل شامل فشار زماني فزاينده، فشار دروني و محيطي، فشار براي استفاده از زبان پيچيده تر، هيجان سطح بالا يا نگراني كودك و همراهان، تعامل ضعيف والدين، واكنش منفي و ناخوشايند گروه هاي همسن و سال و درخواستهاي والدين جهت ارتقاء عملكرد شناختي مي باشد. در واقع در اين مدل با افزايش سن كودك و رشد وي، ظرفيتها(حركتي، زبان شناختي، عاطفي-اجتماعي، شناختي) افزايش مي يابد. همزمان مطالبات ( حركتي، زبان شناختي، عاطفي-اجتماعي، شناختي) از سوي محيط ارتباطي بدليل مطالبه يا انتظار داشتن رفتار پخته تر از سوي افراد موجود در محيط كودك و خود كودك افزايش مي يابد. زمانيكه ظرفيتها از مطالبات پيشي مي گيرد، كودك قادر است تا روان صحبت كند اما هنگامي كه تقاضا ها فراتر از ظرفيتها باشد، كودك ممكن است لكنت كند. ظرفيت ها الزامأ با سرعت يكساني رشد نمي كنند(۱۴)……………………….
………………………….
……………………….