مبانی نظری وپیشینه تحقیق کیفیت خدمات
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق کیفیت خدمات
کیفیت خدمات
مقدمه ای بر تعاریف غالب کیفیت
۲-۷-۱ کیفیت ” تطابق با ویژگیهاست “
۲-۷-۲ کیفیت برآوردن انتظارات مشتریان است
۲-۸ یکپارچه کردن تعریف کیفیت:یک چارچوب مفهومی
۲-۸-۱ درجه ملموس بودن
۲-۸-۲ درجه مشتری پسندی
۲-۹ چارچوبی برای تعریف کیفیت
۲-۱۰ ابعاد کیفیت خدمات
۲- ۱۱ ابعاد دیگر کیفیت
۲-۱۲ کیفیت ادراک شده خدمات
فهرست منابع و مؤاخذ (فارسی و لاتین)
کیفیت خدمات
مقدمه ای بر تعاریف غالب کیفیت
علی رغم تأثیر کیفیت بر عملکرد سازمان و تأثیرات آن بر ادبیات مدیریت و بازاریابی توافق کمی درباره معنای این مفهوم وجود دارد.
کیفیت به شکلهای مختلف تعریف شده است از جمله کیفیت از نوع برتری؛ ارزش؛ تطابق با ویژگیها؛ تطابق با نیازمندیها؛ سازگاری با استفاده؛ پرهیز از زیان؛ برآوردن انتظارات مشتریان (قلیپور و همکاران ، ۱۳۷۹).
پذیرفتن یک تعریف به عنوان تنها تعریف جامع و مانع احتمالا گمراه کننده خواهد بود، زیرا یک تعریف گسترده، مثل برآوردن انتظارات مشتریان، برای عملیاتی شدن دچار مشکل خواهد شد و تعاریف محدودتر، مانند ” تطابق با ویژگیها “، به اندازه کافی برای غلبه بر پیچیدگیها و پر مایگی مفهوم جامع نیستند.
اگر چه تعاریف مختلفی از کیفیت در ادبیات پیشنهاد شده است، دو تعریف ” تطابق با ویژگیها ” و ” برآوردن انتظارات مشتریان ” به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفتهاند.
” تطابق با ویژگیها ” نوعا برای ارزیابی کیفیت محصولات به کار برده میشود و ” برآوردن انتظارات مشتریان ” نوعا برای ارزیابی کیفیت خدمات به کار برده میشود. درک مسیر تکامل این دو تعریف غالب، پیش نیاز درک این موضوع است که چرا اجزا هر دو تعریف باید برای تعریف کیفیت ستاده یک سازمان در نظر گرفته شوند (منصوری و یاوری ، ۱۳۸۲).
۲-۷-۱ کیفیت ” تطابق با ویژگیهاست “
تعریفی از کیفیت که به صورت خیلی گسترده در طول قرن ۲۰ مطرح شده، ” تطابق با ویژگیها ” است. همچنین این تعریف در طول سدههای ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰ به علت احتیاج به اجزا قابل معاوضه برای تولید انبوه، غالب بوده است. اگر اجزا با ویژگیها تطابق نداشته باشند، آنها قابل معاوضه نخواهند بود و کالاها در مقیاس انبوه تولید نخواهند شد. مقالهای که شی وارت[۱] (۱۹۵۰) در رابطه با کنترل اقتصادی کیفیت کالاها ارائه داد، مبنایی را برای بسیاری از اصول کیفیت که امروزه نیز استفاده میشود فراهم نمود. هدف وی ایجاد روشهایی برای سنجش مسائل در ارتباط با کیفیت و بهبود کیفیت با حداقل هزینه بود.
با وجود این هدف، نگرش غالب آن زمان در رابطه با کیفیت به عنوان معیار خوب بودن، برای اهداف عملی و تجربی خیلی مهم بود. به عبارت دیگر کیفیت ذهنی (کیفی) مهم بود ولی استانداردها فقط برای کیفیت عینی (کمی) میتوانستند ایجاد شوند و عملکرد تحت شرایط کیفیت عینی میتوانست سنجیده شود.
بنابراین ابتدا باید خواسته های مصرف کننده به ویژگیهای فیزیکی محصول تبدیل شوند؛ سپس روشها و وسایلی برای دستیابی به محصول که ویژگیهای آن بر اساس خواستههای مصرف کننده مشخص شده است، انتخاب شوند.
این نیازمندیها منجر به ایجاد و استفاده از نمودارهای کنترل فرایند و نمونه گیری آماری شد.
شیوارت و سایر محققان پیشرو کیفیت (۱۹۵۰) از تعریف کیفیت به عنوان ” تطابق با ویژگیها ” دفاع کردند، آنها اصرار داشتند که خواستهها و انتظارات مصرف کنندگان در هنگام ایجاد ویژگیهای محصولی که باید ساخته شود، در نظر گرفته میشود.
۲-۷-۲ کیفیت برآوردن انتظارات مشتریان است
مناظره های بسیار زیادی درباره مناسب بودن به کارگیری فنون کنترل کیفیت تولیدی برای خدمات، که بر اساس تعریف کیفیت به عنوان ” تطابق با ویژگیها ” بنا شده بود، در دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ رخ داد. جاد[۲] (۱۹۶۸) عنوان نمود که اگر چه خدمات و محصولات شباهتهای زیادی دارند ولی تفاوتهای اساسی بین آنها وجود دارد. بر اساس این تفاوتها، جاد بررسی مجدد این فرض ضمنی که شباهتهایی بین بازاریابی خدمات و بازاریابی محصولات وجود دارد را لازم دانست (تنز و ایرونیک،۱۳۷۶؛۴۷). در یک مقاله بحث برانگیز که مناظره فوق را شدت بخشید لویت[۳] (۱۹۷۲) مطرح کرد که کاستیها و قصورهای شرکتهای خدماتی برای دستیابی به کیفیت بالا به علت اکراه و بیمیلی آنها در اتخاذ فنون تولیدی (محصول مدار) است.
از نظر لویت (۱۹۷۲) جوهره کیفیت انطباق است. به نظر وی به طور مطلوب همه صلاحدیدها[۴] باید از کارکنان دور شود زیرا صلاحدید دشمن استاندارد کردن و کیفیت است.
شوستک[۵] (۱۹۹۳)، لویت را با سؤالی مواجه کرد که « آیا بازاریابی برای ایجاد پارادایمهای مربوط به بخش خدمات دچار نزدیک بینی شده است؟ »
شوستک (۱۹۹۳)، ادبیات بازاریابی را به خاطر به کارگیری کورکورانه اصول محصول مدار (بر مبنای محصول) برای خدمات مورد نقد قرار داد، که به اعتقاد وی آنها به خاطر ناملموس بودن خدمات به طور اساسی با یکدیگر متفاوتند.
محصولات به خاطر ملموس بودنشان میتوانند از یک معیار کمی و دقیق استفاده نمایند که این امر در مورد خدمات مصداق پیدا نمیکند زیرا آنها ناملموسند و قابل نمایش در ویترین و فروشگاه نیستند.
نقش مهمی که توسط خدمات ایفاء شد به همراه غیر قابل کاربردی بودن تعاریف تولیدی کیفیت دوباره خدمات، منجر به یک مفهوم سازی جدیدی از کیفیت شد که در این رابطه فقط یکی از تعاریف کیفیت یعنی حدی که خدمات انتظارات مشتریان را برآورده میکنند، توسط محققان به عنوان تعریفی مناسب برای خدمات انتخاب شد.
۲-۸ یکپارچه کردن تعریف کیفیت:یک چارچوب مفهومی
با توجه به اینکه ستاده نهایی (ستاده مرکب) سازمان ترکیبی از محصولات با خدمات است، کیفیت نمیتواند منحصرأ به عنوان ” تطابق با ویژگیها ” یا برآوردن انتظارات مشتریان تعریف شود، بلکه هر کدام از این تعاریف یک جزء مهمی در سمفونی کیفیت هستند.
تعریف مناسب از کیفیت را برای هر یک از اجزا میتوان با طبقه بندی ستاده بر اساس درجه ملموس بودن و مشتری پسندسازی نمودن[۶] ارائه داد (تنز و ایرونیک ، ۱۳۷۶ ؛ ۳۶ ).
ملموس بودن خصوصیتی است که به منظور فرق قائل شدن بین خدمات و محصولات، شناسایی شده است. کیفیت برای اجزا ملموس ستاده سازمان میتواند دقیقا تشریح شده و به صورت کمی سنجیده شود. این در حالی است که تعریف کیفیت برای اجزای ناملموس ستاده سازمان مشکلتر است و پیچیدگی این امر وقتی بیشتر میشود که اجزا ناملموس با یکدیگر ترکیب شوند.
کیفیت به راحتی تعریف میشود اگر:
۱-مدیریت کنترل کامل بر روی ستاده و فناوری فرایند تولید داشته باشد.
۲-یک رابطه یک به یک صریحی بین ویژگیهای مشخص شده، ادراک مشتری از کیفیت و رفتارهای مطلوب مصرف کنندگان از قبیل خرید مجدد وجود داشته باشد.
این شرایط برای اجزا ناملموس ستاد وجود ندارد به ویژه وقتی که تعاملات زیادی بین مشتریان و کارکنان رخ دهد.
تطابق با ویژگیهای از قبل تعیین شده در مورد اجزای ملموس میتواند قبل از مصرف انها سنجیده شود. این در حالی است که همزمان بودن تولید و مصرف اجزا ناملموس امر سنجش را فقط بعد از اینکه تعامل[۷] رخ دهد، ممکن میسازد و مدیریت نمیتواند کیفیت را حین فرایند کنترل کند (تنز و ایروینک ، ۱۳۷۶ ؛ ۳۷ ).
هایز و ویل رایت[۸] (۲۰۰۰) محصولات را در طول یک طیف طبقهبندی کردهاند که در یک طرف طیف محصولات با درجه مشتری پسند سازی شده خیلی بالا و در طرف دیگر طیف محصولات با درجه استاندارد شده خیلی بالا (درجه مشتری پسند سازی شده خیلی پایین) قرار دارند. شرکت های تولید کننده محصولات با درجه مشتری پسندی بالا احتیاج به تأکید بیشتری بر روی مدیریت منابع انسانی دارند که این امر به خاطر تماس زیاد کارکنان با مشتریان، هزینههای آموزش قابل ملاحظه و کارکنان با مهارت و حقوق بالا نیاز است.
در مقابل شرکتهایی که تولید کننده محصولات استاندارد شده هستند، باید تأکید بیشتری به روی تجهیزات داشته باشند، محصولات استاندارد شده نوعا بر روی خطوط مونتاژ تولید میشوند و چالشی که برای مدیریت ایجاد میشود این است که آیا اجزا در هر مرحله از فرایند تولید وقتی مورد نیاز هستند، آماده هستند و آیا این اجزا دارای کیفیت قابل قبول هستند تا خط تولید بدون توقف کار کند؟
به طور مشابه سیستم های خدماتی را میتوان بر اساس خدمات استاندارد شده و خدمات مشتری پسند سازی شده طبقه بندی نمود.
در خدمات با درجه مشتری پسند سازی شده زیاد، خدمات بر اساس نیازهای شخص مشتری (مشتری خاص) مطابقت یافته است. مدیران با یک هزینه/ منفعت سنجی بین خدمات استاندارد شده که کم هزینه هستند و ممکن است نیازهای مشتریان را برآورده نسازد و خدمات مشتری پسند سازی شده که نیازهای مشتریان را برآورده میکنند، مواجه میشوند.
کیفیت برای ستادههای استاندارد شده و مشتری پسند سازی شده به صورت متفاوتی تعریف میشود. در رابطه با ستاده مشتری پسند سازی شده، صرف وقت برای پاسخ منحصر به فرد به هر مشتری، زمان مورد نیاز برای تحویل هم به مشتری و هم دیگر منتظران خدمات را افزایش میدهد، که به طور بالقوه سطح رضایتمندی آن مشتریان را کاهش میدهد. در این حالت (ستاده مشتری پسند سازی شده) ارزیابی کیفیت یک مشتری به مشتری دیگر با توجه به اینکه انتظارات آنها متفاوت است، فرق خواهد نمود. در عوض در جایی که جذابیت ستاده به خاطر منحصر به فرد بودن آن است، استاندارد کردن موجب کاهش ارزیابی مشتری از کیفیت خواهد گشت. استاندارد نمودن تعاملات باعث کارایی بیشتر و کاهش هزینهها میشود (تنز و ایرونیک ، ۱۳۷۶ ؛ ۳۷ و ۳۸).
تعریف کیفیت برای ستاده مرکب یک سازمان، ترکیبی از تعاریف کیفیت اجزا ستاده است (در این رابطه فرض میشود که یک سازمان دارای یک ستاده مرکب که تشکیل شده از ستادههای جزء است، میباشد). اگر جزئی از ستاده ملموس و استاندارد شده باشد، سنجش میزان انطباق آن جزء با ویژگیها و قضاوت در رابطه با کیفیت ستاده سازمان مشکل نخواهد بود.
سازمانها باید مداوم به مشتریان (چه داخلی و چه خارجی) خود نظارت داشته باشند که این امر به منظور اطمینان از این است که ویژگیهای ایجاد شده، دقیقا ارائه دهنده آرزوهای مشتری باشند. کیفیت برای ستاده ملموس و استاندارد شده میتواند در طول فرایند تولید کنترل و ارزیابی گردد و همچنین میتواند به عنوان انطباق با ویژگیهای از قبل تعیین شده، تعریف شود (تنز و ایرونیک ، ۱۳۷۶ ؛ ۴۰).
کیفیت برای جزئی از ستاده که مشتری پسند سازی شده و ملموس است، نیز میتواند انطباق با ویژگیها معنی دهد. یک پیراهن تکدوزی شده که از قسمتهای مختلف تشکیل شده، باید با الگوی خاص که بر اساس اندازه خاص یک مشتری میباشد، تطابق داشته باشد. در نتیجه، کیفیت به عنوان ” تطابق با ویژگیها ” برای هر یک از اجزا پیراهن تعریف میشود. زیرا پیراهن به عنوان یک ستاده مرکب مشتری پسندسازی شده است ولی با وجود این تعریف نهایی کیفیت باید این باشد که آیا پیراهن انتظارات مشتری را برآورده ساخته است یا خیر. به عبارت دیگر تطبیق ویژگیها برای جزئی از ستاده لازم است ولی شرایط کافی برای کیفیت، ستاده مرکب (ستاده کل) نیست. البته باید توجه نمود که خود پیراهن ساخته شده به عنوان یک ستاده مرکب میتواند یک ستاده جزء (جزئی) برای یک ستاده مرکب دیگر باشد. به عبارت دیگر پیراهن یک عنصر از کل تعاملی است که به طور جزئی تر آن توسط خیاط مورد نظر گرفته شود، که عناصر دیگر آن عبارتند از: زمان تحویل (دیر یا زود بودن)، ادب و پاسخگو بودن خیاط و …
کیفیت برای کل این تمایلات به عنوان برآوردن انتظارات مشتری تعریف میشود. با وجود این اگر قسمتهای جزئی آن پیراهن با ویژگیهای از قبل ایجاد شده تطابق نداشته باشد، انتظارات مشتری هیچگاه برآورده نخواهد شد (هیل ، ۱۹۹۶).
اگر ستاده ناملموس و استاندارد شده باشد، کیفیت میتواند بر اساس دیدگاه تولید مدار که توسط لویت دفاع شد. تعریف شود. با وجود این، تبعیت از ویژگیها بدون انعطاف داشتن در هنگامی که درجه بالایی از تماس بین مشتری و کارکنان مورد نیاز میباشد، مشکل خواهد بود. بنابراین ممکن است که کیفیت را برای اکثر ستادههای استاندارد شده و ناملموس به عنوان ” تطابق با ویژگیها ” تعریف نمود ولی وقتی که درجه تماس با مشتری با کارکنان بالا باشد یک تغییر پذیری اجتناب ناپذیری، وجود خواهد داشت.
…………………………
………………………….
…………………………