مبانی نظری و پیشینه تحقیق استقرار مدیریت دانش
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق استقرار مدیریت دانش
استقرار مدیریت دانش
دانش
مروری بر ادبیات تحقیقی مدیریت استراتژیک، تئوری سازمانی، مدیریت دانش و سیستمهای اطلاعاتی نشاندهنده تعاریف متعدد و نگاههای متفاوتی نسبت به دانش است. به نظر میرسد که دیدگاه غالب برای توصیف ویژگیهای دانش، علیالخصوص در ادبیات تحقیقی مرتبط با سیستمهای اطلاعاتی، استفاده از یک سلسله مراتب برای دادهها، اطلاعات و دانش میباشد (علوی و لیدنر[۱] ، ۲۰۰۱).
این رویکرد سلسله مراتبی، بین دادهها،اطلاعات و دانش تمایز ایجاد میکند که هر یک از آنها شامل عناصری اضافی در هر یک ازسطوح سلسله مراتب میباشند. بر اساس این سلسله مراتب، دادهها معرف اعداد خام، حقایق عینی و مشاهدات هستند. این دادهها هیچ نوع زمینهای ندارند و بنابراین به طور مستقیم، معنادار و قابل تفسیر نیستند (زاک [۲] ، ۱۹۹۹).
اطلاعات، نتیجه قرار دادن دادهها در درون یک زمینه معنادار هستند (زاک، ۱۹۹۹). میتوان این طور گفت که اطلاعات، دادههایی هستند که به صورت هدفمند مورد پردازش قرار می گیرند. دانش عبارت است از اطلاعاتی که اعتباریابی شدهاند و مستند هستند (علوی و لیدنر، ۲۰۰۱)، یعنی اطلاعاتی که آماده بکارگیری درتصمیمات واقدامات هستند. بنابراین، دانش، مجموعهای از مهارتها، قواعد، بینشها، ایدهها، قوانین و روالهایی است که به رفتار تصمیمگیری و انجام اقدامات کمک میکنند.
اگرچه اتخاذ این رویکرد سلسله مراتبی نسبت به دانش سودمند است، امّا ندرتاً در برابر ارزیابیهای وسواسگونه سربلند میشود. برای مثال، تومی[۳](۱۹۹۹)، با قرار دادن دانش در بالاترین سطح زنجیره داده-اطلاعات-دانش مخالف است. وی، این سلسله مراتب را که از داده شروع و به دانش ختم میشود، معکوس کرده است و این طور ادعا می کند که دانش باید قبل از اطلاعات و دادهها حضور داشته باشند تا بتوان اطلاعات را از آن احصاء کرد و همچنین دانش باید قبل از اطلاعات حضور داشته باشد تا بتوان برای شکل دهی اطلاعات، نسبت به جمع آوری دادهها اقدام کرد. به علاوه، وی خاطر نشان میسازد که دادههای خام، مادامی که تمامی دادهها تحت تأثیر فرآیندهای دانش و تفکراتی که منجر به شناسایی و جمع آوری آنها میشود قرار نگیرند، وجود خارجی نخواهند داشت. بنابر عقیده وی، به همین نحو، دانش در ذهن افراد مقیم است و زمانی که افراد شروع به سخن گفتن میکنند به آن ساختار دهند و باعث میشوند که دانش تبدیل به اطلاعات شود. زمانی که بازنمایی ثابت و معین و تفسیر استانداردی از اطلاعات وجود دارد، اطلاعات تبدیل به داده میشوند.
بر اساس چشماندازهای بالا در رابطه با سلسله مراتب دانش، علوی و لیدنر[۴] (۲۰۰۱)، مشاهده کردند که نمیتوان عامل متمایز کننده اطلاعات از دانش را در محتوا، ساختار، صحّت و یا کاربرد اطلاعات و دانش جست، بلکه دانش، صرفاً اطلاعاتی است که در ذهن افراد وجود دارد. دانش، اطلاعاتی شخصی شده است که مرتبط با حقایق، روالها، مفاهیم، تفاسیر، ایدهها، مشاهدات و قضاوتها میباشد. محققان بر این موضوع اصرار دارند که لازم نیست این دانش نو، منحصر به فرد، سودمند یا صحیح باشد. استدلال آنها این است که وقتی اطلاعات توسط فرد مورد پردازش قرار میگیرد، تبدیل به دانش میشوند و زمانی که دانش به صورت کلامی در قالب متون، اشکال گرافیکی، عبارات و سایر اشکال نمادین ارائه میشود، تبدیل به اطلاعات میشود.
تعاریف دیگری نیز از دانش موجود است. زاک (۱۹۹۹)، دانش را اینگونه تعریف کرده است: دانش آن چیزی است که ما بدان اعتقاد پیدا میکنیم و بر اساس جمع آوری سازمان یافته و معنادار اطلاعات از طریق تجربه، ارتباطات و یا استنباط برای آن ارزش قائل هستیم. داونپورت و پراساک[۵] (۱۹۹۸)، دانش را بدین صورت تعریف کردهاند: آمیزهای شناور از تجارب، ارزشها، اطلاعات زمینهای و بینشهای تخصصی است که چارچوبی را برای ارزیابی و آمیختن تجارب و اطلاعات تازه با تجارب و اطلاعات قدیمی فراهم میکند. اکثر تحقیقات منتشر شده، تعریف داونپورت و پراساک (۱۹۹۸) ملاک عمل قرار دادهاند.
شیوه معمول دیگر برای تعریف دانش، طبقهبندی دانش به صورت اشکال متفاوت است. برای مثال، نوناکا [۶](۱۹۹۴)، به دنبال کارهای انجام گرفته توسط پولانی، دانش را به دو شکل آشکار[۷] و ضمنی[۸] طبقهبندی کرده است. به اعتقاد نوناکا (۱۹۹۴)، دانش آشکار، دانشی است که قابلیت فرمول بندی، مستند سازی، ضبط و کد گذاری را دارد و به سادگی میتوان آن را مخابره کرد و یا بین افراد انتقال داد. این شکل از دانش، شامل رویکردهای نظری، دستورالعملها، پایگاههای اطلاعاتی، طرحها، اسناد مربوط به کسب و کار،خطوط راهنمای کلی، مدلهای فرآیندی و غیره میشود. در مقابل، دانش ضمنی، به طور عمیق، ریشه در اقدامات، ایدهها، تجارب و ارزشهای افراد دارد و مکتوب کردن و یا فرمول بندی آن بسیار دشوار است. پولانی [۹] (۱۹۶۶)، ماهیت بنیادین دانش ضمنی را در این عبارت خلاصه کرده است: ما بیشتر از آنچه که میتوانیم بر زبان بیاوریم، میدانیم. وی با بیان مثالهایی روزمره نظیر توانایی تشخیص چهره یک آشنا، دانش ضمنی را توضیح داده است. نوناکا (۱۹۹۴)، ملاحظه کرده است که دانش ضمنی، متشکل از دو مؤلفه است: فنی[۱۰] و شناختی[۱۱]. مؤلفه فنی، اشاره به “دانستن چگونگی و یا مهارتهای غیررسمی و شخصی حرفه اشاره دارد و مؤلفه شناختی، اشاره به عقاید، ایدهآلها، ارزشها، طرحوارهها و مدلهای ذهنی عمیقاً ذاتی فرد اشاره دارد. محققان خاطرنشان کردهاند، در حالی که تفصیل و فرمولبندی مؤلفه شناختی دشوار است، امّا این مؤلفه، شیوه نگاه ما نسبت به جهان را شکل میدهد.
دانش را میتوان به صورت فردی[۱۲] و جمعی[۱۳] نیز طبقهبندی کرد (نوناکا، ۱۹۹۴). دانش فردی در درون سر افراد جای دارد، در حالی که دانش جمعی در اقدامات جمعی گروهها و سازمانها وجود دارد. نوناکا (۱۹۹۴)، خلق دانش سازمانی را به صورت یک مارپیچ[۱۴] قلمداد میکند که در آن یک تعامل دائمی میان افراد و یک تبدیل دائمی دانش آشکار به دانش ضمنی و بالعکس وجود دارد. این تعامل و تبدیل پیوسته و دائمی به نوبه خود منجر به خلق اشتراکی دانش توسط افراد و سازمانها میشود. سازمانها نقش مهمی در فعال سازی ابعاد آشکار و ضمنی دانش دارند. به علاوه، سازمانها از طریق چهار روش خلق دانش، نقش مهمی در فراهم کردن زمینهای برای مارپیچ دانش دارند. این چهار روش عبارتند از: جامعه پذیر کردن، بیرونی سازی، ترکیب و درونی کردن. جامعه پذیر کردن، اشاره به تبادل دانش ضمنی از طریق تعاملات اجتماعی و تجارب مشترک در میان اعضاء دارد. بیرونی سازی اشاره به ترجمه دانش ضمنی به دانش آشکار، از طریق مدلها، مفاهیم، استعارهها، تمثیل ها، داستانها و غیره دارد. ترکیب اشاره به تولید دانش آشکار جدید به وسیله ترکیب و پیوند دادن بخشهای مختلف دانش آشکار دارد و بیرونی سازی اشاره به خلق دانش ضمنی جدید از دانش آشکار دارد. تمامی این اشکال تبدیل، شدیداً به یکدیگر وابسته و پیچیده هستند.
اگرچه انشعاب دانش به دو صورت آشکار و ضمنی به طور گستردهای توسط محققین مختلف نقل قول شده است، امّا طبقهبندیهای دیگری نیز از دانش ارائه شده است. برای مثال، زاک (۱۹۹۹)، دانش را به اخباری[۱۵] (دانستن چیستی)، رویه ای[۱۶] (دانستن چگونگی) و علّی[۱۷] (دانستن چرایی) تقسیم بندی کرده است.
طبقه بندی دیگری از دانش که چشماندازی کاملاً عملگرایانه نسبت به دانش دارد، آن را بدین گونه تقسیمبندی کرده است: شامل دانش در رابطه با مشتریان، دانش در رابطه با محصولات، دانش در رابطه با فرآیندها، دانش در رابطه با رقبا، و دانش در رابطه با چارچوب کسب و کار (علوی و لیدنر، ۲۰۰۱).
۲-۲-۳- چشماندازهای مختلف نسبت به دانش
دانش میتواند از چشماندازهای گوناگونی مورد ملاحظه قرار گیرد. برای مثال، میتوان دانش را به صورت یک حالت ذهنی، یک شیء، یک فرآیند، شرایطی از داشتن دسترسی به اطلاعات و به صورت یک قابلیت قلمداد کرد (علوی و لیدنر، ۲۰۰۱؛ واسکو و فرج[۱۸]، ۲۰۰۰). چشماندازهایی که دانش را به عنوان حالتی ذهنی قلمداد میکنند، بر ارتقاء دانش افراد تمرکز دارند، به نحوی که این افراد بتوانند به طور کارآمدی دانش را در مقتضیات سازمانی به کار بندند.چشمانداز شی گرا، دانش را به عنوان یک شیء یا چیزی قلمداد میکند که مستقل از اقدامات انسانی است (واسکو و فرج، ۲۰۰۰). دانش میتواند ذخیره گردد، بازیابی شود و مورد دستکاری قرار گیرد. چشمانداز سوم، دانش را به صورت یک فرآیند مینگرد و بر کاربرد تخصص تمرکز دارد. فرض این دیدگاه این است که دانش مستقل از اقدامات انسانی، وجود خارجی ندارد و از طریق تأویل و تفسیرهای اجتماعی معنا ساخته میشود. چشمانداز چهارم، دانش را به صورت شرایط دسترسی به اطلاعات مینگرد و در واقع الحاقی است به چشمانداز شی گرا. این دیدگاه ادعّا میکند که دانش سازمانی باید به شیوهای سازماندهی شود که دسترسی به آن و بازیابیاش آسان باشد. آخرین چشمانداز نسبت به دانش، آن را به عنوان یک قابلیت قلمداد می کند که پتانسیل تأثیر بر اقدامات آتی را دارد (کارلسون و همکاران [۱۹] ، ۱۹۹۶). واتسون[۲۰] (۱۹۹۹)، بر مبنای این چشمانداز این طور عنوان کرد دانش، قابلیتی برای اقدامات خاص نیست، بلکه قابلیت استفاده از اطلاعات است؛ یادگیری و تجربه منجر به توانایی تفسیر اطلاعات میشوند و اینها هستند که معین میکنند چه اطلاعاتی برای تصمیمگیری لازمند.
علوی و لیدنر[۲۱] (۲۰۰۱)، این طور اظهار داشتهاند که هر یک از چشماندازهای بالا، مستلزم راهبردها و انواع مختلفی از ابزارها و تکنولوژیها برای مدیریت دانش است. برای مثال، اگر دانش به صورت شیء قلمداد شود، آنگاه مدیریت دانش باید اهمیت ذخایر دانشی را در سازمان برجسته سازد. اگر دانش به عنوان یک فرآیند نگریسته شود، مدیریت دانش باید بر جریان دانش در فرآیندهای خلق دانش، اشتراك دانش و توزیع دانش تمرکز کند. اگر دانش به عنوان یک قابلیت در نظر گرفته شود، مدیریت دانش باید بر ایجاد صلاحیتهای مرکزی، فهم مزایای راهبردی “دانستن چگونگی”، و خلق سرمایههای عقلانی تمرکز کند.
۲-۲-۴- دانش سازماني[۲۲]
دانش در سازمان يعني آنچه را كه افراد درباره ارباب رجوع، محصولات، فرآيندها، اشتباه ها و موفقيت ها مي دانند(بولينگر و اسميت[۲۳]،۲۰۰۱). دانش يك سازمان مي تواند در ذهن افراد،گروه ها و واحدهاي آن جا گرفته باشد و بخش اصلي فرايندهاي اجرايي، عرف ها و قوانين و مقررات آن محسوب مي شود (لستويترا[۲۴]، ۲۰۰۴).
دانش افراد، محصول تعاملات اجتماعي آن ها است و ريشه در شرايط اجتماعي و فرهنگي آن ها دارد. تأكيد بر دانش فردي به اندازه دانش سازماني مهم است و هر دو تا حدي بر ماهيت وظايف،سطح آموزش فردي، انگيزه و ميل مديريت به دست كشيدن از وظايف قديمي خود و محول كردن آن ها به كارمندان رده پائين تر تمركز دارند . كوئين دانش را به خرد سازماني تشبيه كرده است. طبق اين ديدگاه، دانش سازماني نه به سازمان،بلكه به افرادي از سازمان مربوط است كه آن را توليد كرده اند (بت[۲۵]، ۲۰۰۲).
دانش سرمايه اي است كه به كمك آن ساير سرمايه ها قابل بهره برداري بهينه خواهد شد. دانش سرمايه هوشمندي انسان و وجه مميزه آدمي از ساير موجودات است. سرمايه ي دانش از ساير سرمايه هاي بازاري متفاوت است، زيرا اين سرمايه زماني كه ايجاد شد مي تواند به وسيله بسياري مورد استفاده قرار گيرد بدون آن كه از قدر آن كاسته شود و مي توان به نوعي آن را غير انحصاري دانست. سرمايه دانش غير قابل تقسيم است و زماني كه نشر يافت ديگر نمي توان عده اي را از آن محروم و مستثني ساخت، و به عبارتي مي توان گفت زماني دانش ارزش پيدا مي كند كه نشر يابد و مورد بهره برداري قرار گيرد(موراي[۲۶]، ۲۰۰۰ ،۱۵۵).
داده[۲۷]: داده ها همان اعداد خام، اشكال فاقد زمينه و تفسير، نمودارها و يا سمبل هايي از واقعيت هاي عيني و مجرد و نظاير اينها هستند كه به خودي خود توليد معني نمي كنند.
اطلاعات[۲۸]: معنا بخشيدن به داده ها منجر به ايجاد اطلاعات مي شود.
دانش[۲۹]: دانش، اطلاعاتي است كه معني دار، زمينه اي، مرتبط و قابل اجرا است و عناصر تجربه اي و انعكاس قوي در خود دارد.
خرد[۳۰]: دانش به منظور رسيدن به اهداف سازماني را خرد مي گويند(الوندي و همکاران، ۱۳۸۸، ۵۵).
خرد |
دانش |
اطلاعات |
داده |
منبع 🙁 الوندی و همکاران ، ۱۳۸۸)
تعداد زيادي از تئوريسين هاي مديريت تكامل بحث مديريت دانش را به عهده داشته و توزيع نموده اند، كه در ميان آنها برجستگاني همچون پيتردراكر[۳۱]، پاول استراوس من[۳۲] و پيترسنگه[۳۳] از آمريكا را مي توان نام برد. دراكر و استراوس من بيشتر در زمينه اهميت ارتقاء اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازماني، و سنگه با تمركز بر سازمانهاي يادگيرنده، ابعاد فرهنگي مديريت دانش را به وجود آورده اند. تعداد ديگري از دانشمندان وابسته به مجله ها روارد بیزینس رویو[۳۴] حقايق ديگري از مديريت دانش را آشكار نمودند، در حقيقت دانشمند معروف لئوناردبادتون[۳۵] توانست مورد كاوي قابل توجهي را از شركت استيل چاپارل[۳۶] ارائه دهد.
شركتي كه راهبردهاي مؤثري را در زمينه مديريت داشتن تا اواسط دهه ۱۹۷۰ مورد بررسي و تحقيق هاي مقاله شده و مستندات خود را با عناوين «بهار زيبا از دانش» و «ساختن منابع نوآوري» در مجله ها وارد به چاپ رسانيد(ياريگر روش، ۱۳۸۲).
آقاي اورت راجرز[۳۷] در دانشگاه استانفورد[۳۸] با نفوذ در بحث نوآوري و نيزآقاي توماس آلن [۳۹]در دانشگاهMIT در خصوص انتقال اطلاعات و فناوري،تحقيقات زيادي را طي سال هاي۱۹۷۱-۱۹۷۰ به انجام رسانيد كه كمك بزرگي را در جهت درك و فهم اينكه مديريت دانش چيست؟دانش چگونه توليد مي شود؟چگونه استفاده مي شود؟و به چه طريقي در سازمانها نفوذ مي كند؟ و… را ارائه مي دهد. افزودن هوش بشري كه توسط آقاي اينگل بارت [۴۰] در سال ۱۹۷۸ به جهان عرضه شد، توانست به سرعت يك نرم افزار گروهي و كاربردي ،توانمندي خود را در رابطه با ديگر سيستم ها ونرم افزارهاي كاربردي نشان دهد. در اواسط سال ۱۹۸۰ اهميت دانش به عنوان دارايي رقابت در بين سازمانها مشهور گرديد و اين در حالي بود كه علم اقتصاد كلاسيك هنوز دررابطه با روشها و متدهاي مديريت آن داراي نقصان بود و هنوز براي برخي ازسازمان ها ، اين غفلت وجود دارد.
فناوري كامپيوتر باعث شد ه اطلاعات با سنگيني و فراواني آغاز به كاركند كه اين امر تنوع قابل توجهي در محدوده كامپيوتر ايجاد مي كند و بدين ترتيب اين فناوري خود قسمتي از راه حل مورد نظر براي شكل گيري مديريت دانش گرديد . سيستم مديريت دانش به عنوان يك وسيله پيش منظور كه توسط راب اكسين[۴۱] و دان مك كداكن[۴۲] مطرح گرديد. نهايتا مثال برجسته طراحي وب در طول يك دهه به مسير شكل گيري مديريت دانش كمك نمود . در سال ۱۹۸۰ توسعه سيستم هاي مديريت دانش بوجود آمدند كه با استفاده كارهاي انجام شده در زمينه هوش مصنوعي و سيستم هاي هوشمند باعث شدند تا مفاهيم تازه اي به عنوان دانش اكتسابي[۴۳]، مهندسي دانش[۴۴]، سيستم هاي برپايه دانش[۴۵] و هستي شناسي بر پايه كامپيوتر[۴۶]به جهان عرضه شود. اخيرا واژه مديريت دانش در فر هنگ لغات لکزیکن [۴۷]جاي گرفته است. در سال ۱۹۸۹ براي آماده سازي مديريت دانش بر پايه فناوري كنسرسيومي از سازمانها در آمريكا كار خود را آغاز نمود تا پيشگامي خود را براي منظور نمودن مديريت دانش به عنوان سرمايه در سازمان ها اعلان نمايد .
مقاله های مرتبط با مدیریت دانش ابتدا در نشریاتی همچون ارگانیزیشنال[۴۸] ، اسلوآن منجمنت[۴۹]، هاروارد بيزينس[۵۰] ودیگر نشریه های معتبر جهانی به چاپ رسیدند.اولین کتاب در باره یادگیری سازمانی و مدیریت دانش در سال ۱۹۹۰ منتشر شدند. به عنوان مثال مي توان از كتاب سنگه به نام «پنج اصل» و يا كتاب ساكايي[۵۱] با عنوان انقلاب ارزش دانش نام برد(ياريگر روش، ۱۳۸۲).
در سال ۱۹۹۱ و براي اولين بار مطالبي درباره مديريت دانش درمراكز انتشاراتي مشهور به چاپ رسيد . نوناكا[۵۲] در سال ۱۹۹۵ كتاب شركت دانش آفرين را نوشت و براي اولين بار اصطلاح مديريت دانش را به كار برد (عدلي، ۱۳۸۴، ۵۱).
شايد بتوان گفت وسيع ترين كار تحقيقاتي در زمينه مديريت دانش تا امروز در سال ۱۹۹۵ توسط اي كوجير[۵۳] ، نوناكا و هيروتاكاتاكاشي[۵۴] در سازمان خلق دانش به نام «چگونه شركتهاي ژاپني نوآوري و پويايي را به وجود مي آورند» صورت پذيرفته است.
نهايت اينكه مديريت دانش آمده است تا جايگاه خود را با ارائه راه حل هاي متنوع و متفاوت در مقابل مفاهيم مديريت كيفيت جامع مهندسي مجدد بازنمايد به طوري كه امروزه شركت هاي مشاوره اي معتبر و بزرگي همچون ارنست[۵۵]، يانگ[۵۶]، بوزآلن[۵۷] و هاميلتون[۵۸] كسب و كار وسيعي در اين زمينه به راه انداخته اند(ياريگر روش، ۱۳۸۲).
۲-۲-۷- تعاریف و مفاهیم مدیریت دانش
حسین لوکاس[۵۹](۲۰۰۵) عصر حاضر را عصر دانشورزان ناميده و مي نويسد: مديريت دانش ابتكاری تازه براي تبديل الگوي نظام هاي اطلاعاتي از رويكرد پردازش شده و ارائه ا طلاعات به رويكرد گردآوري و استفاده از دانش در سازمان هاست كه از به كارگيري تخصص و مهارت انباشته در ذهن و زواياي پنهان افراد تا تبديل آنها به منابع مكتوب و مدرن را شامل است .گوپتا[۶۰] (۲۰۰۳ ) در تعريف مديريت دانش چنين نقل مي كند : مديريت دانش فرايندي است كه در شناخت، انتخاب ، سازماندهي ، اشاعه و انتقال اطلاعات و مهارت هاي فردي كه در بافت سازمان به صورت غير ساختاري و بالقوه موجود است ، به سازمان ها كمك كرده و منجر به حل شدن مناسب و كارآمد مسائل ، يادگيري مداوم و تصميم گيري و برنامه ريزي به قصد اشتراك و استفاده مجدد مداوم، می شود و دانش جديد را به ارمغان مي آورد ] ۲ [. دانش همیشه برای افراد ارزشمند است و فرهنگهای قوی و متمدن در جوامعی بوجود می آمدند که افراد در این جوامع به علم آموزی و دانش بها می داده اند، ولی این اصل همچنان باقی است و بلکه توجه به دانش با اهمیت تر از گذشته نیز شده است و برای هر فردی در هر سطح اجتماعی اهمیت دارد و برای کسب آن هر اقدامی می کنند و در حقیقت می توان گفت کلید اصلی گنجینه ثروتهای یک جامعه به میزان دسترسی به دانش در آن جامعه شباهت دارد. صاحبنظران و نظریه پردازان مدیریت همگی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که کسب مزیت رقابتی تنها معیاری است که برتری سازمانها را نسبت به یکدیگر نشان می دهد که با توجه به شرایط پر تحول و پیچیده فعلی سازمانهای می توانند ماندگاری خود را تضمین کنند که محصولات و خدمات بهتری را نسبت به سایر رقبا ارائه کنند و از این طریق به مزیت رقابتی خود بیفزایند و برتری سازمان خود را نسبت به سایر سازمانها نشان دهند……………………….
……………………..
…………………..
[۱]-Alavi& Leidner
[۲]-Zak
[۳]-Tuomi
[۴]-Alavi& Leidner
[۵]-Davenport& Prusak
[۶]-Nonaka
[۷]-Explicit
[۸]-Tacit
[۹]-Polanyi
[۱۰]-Technical
[۱۱]-Cognitive
[۱۲]-Individual
[۱۳]-Collective
[۱۴]-Spiral
[۱۵]-Declarative
[۱۶]-Procedural
[۱۷]-Causal
[۱۸]-Wasko& Faraj
[۱۹]-Carlsson et al
[۲۰]-Watson
[۲۱]-Alavi& Leidner
[۲۲]-Organizational knowledge
[۲۳]-Bollinger and Smith
[۲۴]-Lehesuitra
[۲۵]-Bhatt
[۲۶]-Murray
[۲۷]-Data
[۲۸]-Information
[۲۹]-Knowledge
[۳۱]-Pitter draker
[۳۲]-Powl Strous man
[۳۳]-Piter senge
[۳۴]-Harvard business review
[۳۵]-Leonard badton
[۳۶]-Steel chaparel
[۳۷]-Ourt Rajers
[۳۸]-Stonford University
[۳۹]-Tomas Alen
[۴۰]-Barrett
[۴۱]-Rob Skeen
[۴۲]-Don Mac Kedacen
[۴۳]-knowledge acquisition
[۴۴]-knowledge Engineering
[۴۵]-Base System Knowledge
[۴۶]-Computer Base Ontologies
[۴۷]-Lexicon
[۴۸]-Organizational
[۴۹]-Slow on management
[۵۰]-Harvard business
[۵۱]-Sakaei book
[۵۲]-Nonaka
[۵۳]-Kojir
[۵۴]-Hiro takatashi
[۵۵]-Ernest
[۵۶]-Young
[۵۷]-Booz alen
[۵۸]-Chin tsang ho
[۵۹] Hossein lookas
[۶۰] goopta