مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم عاطفه
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم عاطفه
مفهوم عاطفه
دانشمندان اوّلین گام در هر فعالیت علمی را تعریف دقیق مفاهیم و اصطلاحاتی دانسته اند که قرار است به صورت کتبی یا شفاهی در یک مبحث علمی به کار گرفته شود ، زیرا استفاده از یک واژه کلیدی بدون توافق بر سر معنا و مقصود آن و مخاطب قرار دادن دیگران ، موجب سوءتفاهم و برداشت هایی خواهد شد که احتمالاً مقصود گوینده نبوده است . به نظر می رسد این مشکل در حوزه های علوم تربیتی و روانشناسی محسوس تر از سایر حوزه ها ست ، چون تمام یا بسیاری از فرایندهای تربیتی و روانی انسان ، عینی و قابل اشاره خارجی نبوده و در واقع تجربه ای درونی است . از این رو ، هر کس آن را همان گونه تعبیر می کند که یافته است . اینجاست که تعریف مفاهیم در این میان از اولویت بیشتری برخوردار می شود . در حالیکه در پدیده های فیزیکی و مشهود ، این مشکل به حداقل می رسد .
اکنون به قصد تجزیه و تحلیل مفهوم عاطفه به بررسی مفاهیم لغوی و اصطلاحی واژه های : انفعال ، احساس ، عاطفه و هیجان از دیدگاه های مختلف می پردازیم .
با وجود اینکه هیجان ، احساس ، انفعال ، با عاطفه مترادف می باشد و با اینکه هم معنی و معادل هم هستند ، معهذا تفاوت هایی با هم داردند . عاطفه مؤنث عاطف است به کسر (طا) به معنای مایل ، برگردانده و مهربانی کننده و مهربانی ،و همچنین به معنی مهر و علاقه و خویش و قرابت می باشد .
۲-۳-۱- معنای اصطلاحی عاطفه
موقعی که انفعال ( لذّت و الم ) تحت تأثیر عناصر و عوامل مختلف قرار گرفته به شکل حالتی مرکب در می آید و به شخص یا چیز معینی مربوط و معطوف می شود ، در این صورت آن را عاطفه می گویند .
عبارت دیگر هر گاه دو یا چند ادراک با هم وجود یافته و هر کدام زنگ انفعالی خاصی داشته باشند . عاطفه یک حالت هیجانی سازمان یافته از انفعالات مختلف همراه با اندیشه فرد می باشد و نسبت به هیجانات پایاتر می باشد . معمولاً در روان شناسی کلاسیک عاطفه و هیجان اغلب بطور متداول و هم معنی به کار می رود ، این در حالی است که خلق و خو را به خاطر داشتن حالتی نافذتر و پایاتر از دو حالت قبل جداگانه به کار می برند . یعنی مثلاً ممکن است خلق کسی در یک روز بخصوص بالا باشد ، لکن حالاتی از افسوس ، غم ، خشم ، نگرانی ، ترس ، شادی و غیره بطور گذرا در زمینه این خلق بالا مشاهده شود ( یار محمدیان ، ۱۳۷۱ ، ص۸۵) .
« هیجان » در فرهنگ نوین عبارت از نوعی برانگیختگی و جوش و خروش ، اضطراب و آشفتگی ، برافروختن و غضب و انگیزش تحریک شده می باشد . “انفعال ” که یک لغت عربی است عبارت است از اثر چیزی را پذیرفتن یا از امری یا چیزی متأثر شدن . انفعال نفسانی معادل همان هیجان می باشد . یعنی جوش و خروش ، تکان روحی ، تحریک ، اثر پذیری ازیک محرک خارجی ،خشمگین شدن و از جا در رفتن و متحول شدن را انفعال می گویند . از دیدگاه غزالی انفعال نوعی گسیختگی است که در رفتار آدمی پدید می آید . انفعالات شدید مثل خنده و گریه ی شدید انفعالاتی هستند که ما می توانیم فقدان کلی سیطره ی عقل و اثر ضعیف خود آگاهی و کمبود شدید اراده را از خلال اینگونه انفعالات کشف کنیم ( عثمان عبدالکریم ، ترجمه حجتی ، ۱۳۶۶، ص۱۴۱).غزالی انفعال را به دو صورت شدید ( هیجانات ) و آرام ( عواطف) دسته بندی کرده است و آن را در رشته محرک ها و انگیزه های رفتار معرفی می کند ( همان). در حالیکه “احساس” به معنی همدردی کردن و شعور و فهم به کار می رود . آدم حساس ، یعنی صاحب شعور و عقل و احساسات و آدم فاقد احساس ، یعنی کسی که بی عاطفه است . پس احساس نوعی دقّت و حساسیت است که توأم با عاطفه و دریافتن و درک و شعور درونی می باشد ( معین ، ۱۳۸۱ ، ص ۱۴۹ ).
در مجموع از تحلیل واژه های فوق می توان به این نتیجه رسید که :
اوّلا ًهیجان ، انفعال ، احساس و عاطفه به طور کلی بعد روانی و سلامت انسان یا عدم سلامت روانی انسان هستند ، و محرک رفتارهای احساسی و انفعالی او می باشند . ثانیاً با اینکه هم معنی هستند لیکن تفاوت
های رتبه ای دارند ، که درجه پایین آن واکنش های هیجانی و انفعالی است . آن گاه بیداری رفتارهای احساسی ، دریافت های شهودی و درک تجربیات عاطفی در رتبه بعدی قرار می گیرد و در رتبه نهایی تحقق استعدادهای عاطفی و روانی فرد است که دیگر هیچ گونه مفهوم مخرب و منفی از آن برداشت نمی شود ، بلکه بر عکس محل رشد عواطف عالیه است که حتّی وقتی که خشمگین می شود ، خشم او بجا و در جهت مطلوب است و خوشحالی او به خاطر احقاق حق و مطابق با قسط به همدیگر می رسند . همچنین می توان این مطلب را برداشت نمود که در واکنش های هیجانی و انفعالی میزان آگاهی در شناخت و یادگیری کمتر دخالت دارد ودر عوض غرایز و تمایلات و واکنش های ارثی ، جسمانی و فیزیولوژیک به صورت قوی در رفتار فرد عمل می کند . برعکس در رفتارهای عاطفی یک حالت منظم و آرام ، بادوام ، متعادل و سازمان یافته می توان مشاهده نمود ، که بیشتر متکی بر بعد آگاهی و تجربه و شناخت فرد است . در رفتارهای عاطفی بیشتر جنبه های مثبت و سازنده نمود پیدا می کند ( یار محمّدیان ، ۱۳۷۱ ، ص۱۱) .
عاطفه با چنین برداشتی عبارت است از روی آوری وجدانی به موضوع معینی که از طریق آگاهی ها و یادگیری صورت می گیرد . از دید گاه تربیت اسلامی غرایز نیروهایی هستند که ، گرایش به خود حیوانی یا خود مجازی را تأمین می کنند ، و عواطف گرایش به دیگر خواهی و خود واقعی انسان را تأمین می کنند و زمینه ای برای شکوفایی مکارم اخلاقی و محاسن اخلاقی هستند . اصول اخلاقی ، زمینه ساز رشد عواطف عالیه و کنترل کننده غرایز و خلق وخوی می باشد ، یعنی اصول اخلاقی و خلق و خوی حسنه با عواطف انسانی پیوندی عمیق و دو طرفه دارند ، یعنی هم اصول اخلاقی پایه رشد عواطف عالیه هستند و هم عواطف رشد یافته مبنای کسب مکارم و محاسن والای اخلاقی می باشد ( همان ، صص۱۲-۱۱)
محمّد بهشتی در مقاله تربیت عاطفی از منظر امیر المؤمنین علی علیه السّلام واژه عاطفه را این چنین معنا می کند : عاطفه حالت روانی پیچیده ا یاست که به صورت غریزی ، به وسیله محرک درونی یا بیرونی به وجود می آید و آثاری را در درون و برون آدمی ( تنش روانی ، آشفتگی ، افزایش یا کاهش ضربان قلب ، اختلال تنفس ، انبساط ، اضطراب و…) در پی می آورد که پاره ای از آنها قابل مشاهده است . عاطفه ، هیجان ، تمایل ، انگیزش ، به هر معنایی که باشند ، با یکدیگر ارتباط محکمی دارند . مثلاً آدمی چون خود
را دوست دارد ، از خطر می گریزد و این گریز از خطر پیوسته با حالات ترس ، اضطراب ، آشفتگی و افزایش ضربان قلب همراه است . بنابراین می توان گفت آدمی دارای تمایلاتی است که اگر در حالت برانگیختگی با حالت عاطفی خاصی بروز کنند آن حالت عاطفی به صورت حالت هیجانی در می آید ( بهشتی ، محمّد ، ۱۳۸۰ ، صص۵۷۲- ۵۷۱). عاطفه زبان گویای قلب انسان است که بدون نیاز به کلام، سخن می گوید، برای اینکه قلب در هنگام بیماری و ضعف آن تغذیه شود و تقویت گردد و از مرگ نجات پیدا کرده، نشاط دوباره و حیاتی مجدّد یابد، خداوند متعال عواطف را به انسان بخشید تا به وسیله ی آن حیات انسانی خود را ادامه دهد و به وسیله ی عواطف با انسان ها تعامل نماید و وجود خود را رشد و تعالی بخشد گاهی برای جلب محبّت دیگران مهر بورزد و گاهی برای دور کردن دشمن، خشم بگیرد.(زاهدی،۱۳۸۵: ص۳۶۸)…………………….
……………………
……………………