مبانی و پیشینه نظری مادران کودکان کم شنوا و نا شنوا
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی و پیشینه نظری مادران کودکان کم شنوا و نا شنوا
مادران کودکان کمشنوا
در ابتدا به ارائه تعاریف کم شنوایی، ناشنوایی و شیوع آن پرداخته میشود. سپس به مشکلات خانوادههای کمشنوا و درنهایت به تحقیقات پیشین انجامشده در مورد «مادران» که مرتبط با تابآوری و بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی بوده است، پرداخته خواهد شد.
تعریف مفهوم کمشنوا و ناشنوا
تعریفی که نورثر و داونز (۲۰۰۲) در مورد آسیب شنوایی ارائه کردهاند، همهی کودکانی را شامل میشود که کاهش شنوایی آنها بهاندازهای است که بهنوعی آموزش ویژه نیاز دارند. ازنظر سیف نراقی و نادری (۱۳۸۷) ناشنوا فردی است که با استفاده از وسایل کمکی یا بدون بهرهگیری از آنها نمیتواند گفتار دیگران را از طریق حس شنوایی بشنود، بهعبارتدیگر میزان ناتوانی حس شنوایی این گروه از افراد ۷۰ دسیبل[۱] یا بیشتر است و لذا از فراگیری زبان پیرامون خود از طریق حس یادشده محروم میشوند و به لحاظ مقاصد آموزشی کمشنوا شخصی است که با استفاده از وسایل کمکی یا بدون بهرهگیری از آنها در شنیدن گفتارهای دیگران مشکل دارد. بهعبارتدیگر میزان ناتوانی حس شنوایی اینگونه افراد بین ۶۹-۲۵ دسیبل است. از سوی دیگر میلانی (۱۳۸۵) افراد ناشنوا را، افرادی تعریف میکند که ۹۵ دسیبل از بالاترین حد شنوایی خود را ازدستداده باشند و افراد کمشنوا را افرادی میداند که ۳۰ تا ۹۰ دسیبل از حد شنوایی برخوردارند.
شیوع کم شنوایی
۱۵ تا ۲۶ درصد جمعیت جهان دارای نقص شنوایی هستند، بوبیکو و همکاران (۲۰۰۷) این میزان را در کشورهای جهان سوم بالاتر گزارش کردند. بر اساس گزارش بوبیکو و همکاران از هر ۱۰۰۰ نفر، ۷ نفر دارای کم شنوایی شدید تا عمیق هستند که معمولاً کم شنوایی در آنها قبل از شکلگیری زبان اتفاق افتاده است. حدوداً یک کودک در ۲۷۰۰ کودک با نقص شنوایی متولد میشود و شیوع این اختلال در سال اول زندگی افزایش مییابد و به حدود یک نفر در ۱۰۰۰ نفر میرسد (هیندلی، ۲۰۰۵).
خانوادههای کودکان کمشنوا و مشکلات آنها
خانواده، در حیات اجتماعی کودک نقش و تأثیر فوقالعادهای دارد. وظیفه خانواده، مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباط سالم اعضا باهم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک مشکلدار داشته باشد. امروزه خانواده بهعنوان نظامی تعاملی و وابسته به هم مطرح میشود که فرد فرد اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند؛ بهگونهای که هر عاملی بر یک عضو از خانواده اثر گذارد بر دیگر اعضای خانواده و درنهایت بر کل خانواده مؤثر خواهد بود (رایفه و تروگت[۲]، ۲۰۰۶).
میتوان گفت، باوجود یک کودک مشکلدار، معلولیتهای کودک، کندی رشد و امکانات ویژهای که برای مراقبت جسمی و روانی لازم است به همراه سرخوردگی و رؤیاهای بربادرفته، والدین را زیر فشارهای خود میگیرد و موجب بر هم خوردن آرامش و تعادل خانواده میشود. به همین دلیل بسیاری از افرادی که با افراد معلول کار میکنند، به اهمیت خانواده واقفاند و اثر یک کودک معلول را بر پویاییهای خانواده درک نموده و بر آن تأکید میکنند.
یکی از عوامل ایجاد استرس در خانواده تولد فرزند معلول است. فرزندانی که ازنظر جسمی یا ذهنی ناتوان هستند استرس خاصی را بر والدین، بهویژه مادر، تحمیل میکنند. مهمترین مسائل و مشکلات این والدین عبارتاند از: مشکل پذیرش ناتوانی کودک، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده، مسائل پزشکی و آموزشی و همچنین استرس والدین میتواند به بد عملکردی نظام خانواده و بهطورکلی فرزند پروری نامناسب منتهی شود (کوپر، مک لاناهان، میدوس و بروکس- گون[۳]، ۲۰۰۹). عواملی مانند ویژگیهای کودک، روابط بین زن و شوهر، رابطهی کودک با والدین و ویژگیهای محیطی در استرس والدین نقش تعیینکننده دارند (دمپسی، کین، پنل، او ریلی و نیلندس[۴]، ۲۰۰۹).
در این میان کم شنوایی از مهمترین علتهای ناتوانی در کودکان است. به عقیده ون الدیک[۵] (۲۰۰۴) تولد و حضور کودکی با نقص شنوایی چالشهای منحصربهفرد و متفاوتی را برای خانواده فراهم میکند که احتمالاً ناامیدی، غمگینی، افسردگی، ناباوری و همچنین خشم و درماندگی، احساس گناه، شرم و حقارت را در پی خواهد داشت و افراد چنین خانوادههایی رفتارهای متفاوتی مانند پرخاشگری، گوشهگیری، طرد کنندگی و اجتماع گریزی از خود نشان میدهند.
بیش از نود درصد از کل کودکان کمشنوا در خانوادههایی با والدین شنوا متولد میشوند. برای بیشتر این خانوادهها، فرزندشان نخستین فرد کم شنوایی است که تاکنون دیدهاند. پرورش فرزند حتی برای والدین تحصیلکرده طبقه متوسط و دارای فرزند سالم و طبیعی نیز وظیفه سنگین به شمار میرود. از دیدگاه خانوادگی، کم شنوایی پیچیدهترین ضایعه حسی است و والدین را با استرسی دائمی روبهرو میسازد. اغلب مراقبتهایی که در محیطهای خارج از خانه، در مراقبت از کودکان دارای نارساییهای رشدی ازجمله کودک کمشنوا به عمل میآید بهواسطه کیفیت پایین ارائه خدمات، مشکلاتی را برای خانواده و کودک به وجود میآورد. مراقبت از کودکان در چنین شرایطی، این گروه از افراد را در طول دوران بزرگسالی در معرض خطر سلامت روانی قرار میدهد (ماسون و ماسون[۶]، ۲۰۰۷؛ مینزن – در لیم، چو، بوینیسکی و ویلی[۷]، ۲۰۰۸).
بسیار مشکل میتوان همه مسائل والدین کودکان کمشنوا را به همه آنها عمومیت بخشید اما چهار مشکل عمده والدین شنوای کودکان کمشنوا طبق گزارش خود آنان عبارت بوده است از: آموزش دوری از خطرات، غلبه بر ناامیدی، سر کردن با هیجانات منفی، حمایت از فرزند خود جهت دستیابی به مهارتهای زبانی و برقراری ارتباط. در حقیقت میتوان سه مورد اول را هم به مورد چهارم نسبت داد که منشأ همه مشکلات مربوط به فرزند کمشنوا است (نوتسون، جانسون و سالیوان[۸]، ۲۰۰۴).
از میان گروههای مختلف کودکان استثنایی آنچه در مورد خانواده، والدین و پرورش کودکان کمشنوا وجود دارد، بیشتر مربوط به مشکلاتی است که بسیاری از کودکان کمشنوا در رشد اجتماعی- روانشناختی خود دارند که ما را به شناسایی محیطهای خانوادگی نهچندان مطلوب آنها هدایت میکند (دالزل، نلسون، هایق، ویلیامز و مونتی[۹]، ۲۰۰۷) و یا رشد زبانی ضعیف بسیاری از کودکان کمشنوا که به شیوههای نادرست تعامل والدین- فرزند نسبت داده میشود (پلسو- ولفسون و اپستین[۱۰]، ۲۰۰۵).
تربیت کودک کمشنوا به دلیل مشکلات ارتباطی مشکلتر از کودک شنوا است و والدین کودکان شنوا بیشتر از تنبیه فیزیکی استفاده میکنند (نوتسون و همکاران، ۲۰۰۴). غالباً به نیازهای هیجانی و رفتاری کودکان کمشنوا توجه کمتری میشود و والدین دراینارتباط با مشکلاتی روبهرو هستند (هاتزمن، موریس-استام، هیمنز وگروتن هویس[۱۱]، ۲۰۰۹).
شواهد نشان میدهد که والدین کودکان کمشنوا، بهاحتمال بیشتری با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی که ماهیت مخرب و محدودکننده دارند، مواجه میشوند (جکسون، وگنر و تورنبول[۱۲]، ۲۰۱۰). آنها همچنین خاطرنشان کردند که کودکان ناشنوا با ویژگیهایی همچون انزواطلبی، تأخیر در گویایی و حتی ناگویایی کامل، بدبینی و زودرنجی باعث ایجاد مشکلات و آشفتگیهای هیجانی و روانی در خانوادهها میشوند که در این میان مادران به خاطر نقش مراقب بیشتر تحت تأثیر این مشکلات و آشفتگیها قرار میگیرند. آنها اظهار داشتند بیشترین دغدغهی والدین کودکان کمشنوا، ابتدا دستوپنجه نرم کردن با خود موضوع ناشنوایی فرزند و سپس بهبود مهارتهای گفتاری اوست. ارتباطات اجتماعی این خانوادهها کمتر از خانوادههای عادی است و در آنها مشکلات مربوط به نگهداری از فرزند ناشنوا، با میزان استرس و از هم پاشیدن بهزیستی روانشناختی والدین بهخصوص مادر، ارتباط نزدیک دارد.
خانوادههای شنوای دارای فرزند کمشنوا میزان استرس بسیار بیشتری نسبت به والدین کمشنوا دارند. احتمالاً مهمترین عامل در سازگاری این خانوادهها میزان حمایتهای اجتماعی است که از دیگران دریافت میکنند (هینترمیر، ۲۰۰۶؛ موست و زایدمن- زایت[۱۳]، ۲۰۰۱).
به نظر میرسد مادرانی که حمایتهای عاطفی و عملی از سوی خانواده و دوستان دریافت میکنند سازگاری بهتری با وضعیت خود پیدا میکنند. یکی از مهمترین منابع کمکی، گروههای حمایتی شامل کارشناسان و والدین دارای کودک کمشنوا هستند. برای درک بهتر موضوع به برخی از مشکلات آنها در زیر پرداخته میشود.
سازگاری خانواده با کمشنوایی کودک
تشخیص کم شنوایی در یک کودک پیامدهای گوناگونی بر خانواده دارد که کل خانواده را متأثر میکند. هدف اصلی در این موقعیت حفظ تعاملات هنجار و مناسب در محیط خانه است. مسئولیت این کار بر عهده همه اعضای خانواده است. روند سازگاری خانواده با کمشنوایی فرزند به دنبال برنامههای غربالگری شنوایی در سالهای اخیر تغییر بسیار کرده است زیرا والدین از بدو تولد از کم شنوایی فرزند خود آگاه میشوند و فرصت زندگی با یک کودک طبیعی را از دست میدهند (دس جرج[۱۴]، ۲۰۰۳؛ کورتزر- وایت و لوترمن[۱۵]، ۲۰۰۳).
عموماً پس از شناسایی کم شنوایی کودک، والدین وارد مرحله سوگواری و غم میشود و غم کم شنوایی فرزندشان را بهمثابه غم از دست دادن یک کودک «کامل» و یک زندگی «هنجار» برای او و کل خانواده در نظر میآورند. نخستین مرحله انکار والدین است که تصور میکنند تشخیص اشتباه بوده است. سپس به دنبال درمانهای مختلف میافتند و کودک را از یک متخصص به متخصص دیگر میبرند. پسازآن وارد مرحله خشم، غم و تأسف، احساس گناه و ناامیدی میشوند. مراحل سوگواری طبیعی و برای والدین سودمند است و در افراد مختلف باشخصیتهای مختلف بسیار متفاوت است (هاو[۱۶]، ۲۰۰۶؛ ون الدیک و همکاران، ۲۰۰۴). باید تأکید نمود این احساسات والدین گذرا است. پس از رفع شوکهای اولیه، والدین تلاش میکنند اطلاعات بیشتری در مورد کم شنوایی به دست آورند و با کمشنوایی فرزند بهگونهای کنار آیند (هینترمیر، ۲۰۰۶). تنها پس از پذیرش کامل کم شنوایی فرزند است که والدین بهتدریج برای فرزندشان ارزش قائل میشوند، او را به خاطر خودش دوست دارند و تلاش میکنند زندگی خود را بهگونهای تغییر دهند که بتوانند نیازهای ویژه فرزندشان را برآورده کنند.
توانایی مادر در کنار آمدن با کمشنوایی فرزند، زندگی کودک را به طرق مختلفی متأثر میکند. مادرانی که اعتماد و اطمینان بیشتری به خود دارند، فرزندشان در سالهای بعد پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. برای اینکه کودک کمشنوا کودکی هنجاری را پشت سر بگذارد نیازمند آن است که والدینش موضوع کم شنوایی او را بپذیرند. درواقع بهندرت قوانینی قابلتعمیم به همه کودکان کمشنوا در مورد نوع آموزش، توانبخشی و غیره وجود دارد. نگرش والدین نسبت به فرزند کمشنوای خود اثرات مهمی بر پیشرفت تحصیلی آتی و رشد هیجانی و اجتماعی او دارد و کودک کمشنوا باید مانند کودکان شنوا با والدین خود تعامل داشته باشد و تجربیاتی مشابه کسب کند (آرام، موست و مایافیت[۱۷]، ۲۰۰۶).
ناهماهنگی بین والدین در خانواده
بسیاری از والدین کودکان کمشنوا در ارتباط با تربیت و آموزش انضباط و بایدها و نبایدها به فرزند کمشنوای خود دچار مشکلاند. این وضعیت بهویژه در خانوادههایی به چشم میخورد که مادر بسیار بیشتر از پدر درگیر مسائل فرزند کمشنوای خود است.
یکی دیگر از مسائل والدین مربوط به تصمیمگیریهایی نظیر انتخاب روش ارتباطی، نوع مدرسه، نوع سمعک و غیره در ارتباط با فرزند کمشنوای خود است. ناهماهنگی بین تصمیمهای اتخاذشده توسط والدین گاه اشکالاتی ایجاد میکند. از سوی دیگر در بیشتر خانوادهها، اتخاذ تصمیم درست و مسئولیت کارها بهطورکلی به مادر سپرده میشود. در خانوادههایی که مادر به حد کافی از سوی همسر خود موردحمایت قرار میگیرند، تعادل بیشتری برقرار است و فرزندان کمشنوا عملکرد بهتری دارند (یونگ[۱۸]، ۲۰۰۳).
نقش اضافی که بر دوش والدین کودکان کمشنوا است، دستوپنجه نرم کردن با هیجانات خود، همسر و دیگر اعضای خانواده و از سویی اجبار به اتخاذ تصمیمهای خاص و سرنوشتساز آنان را تحت فشارهای بسیار قرار میدهد (جونز[۱۹]، ۱۹۹۶؛ ماسون و ماسون، ۲۰۰۷).
تأثیر بر برادران و خواهران
زمان، انرژی و هزینههای زیادی که اجباراً صرف کودک کمشنوا میشود، مستقیماً روی دیگر فرزندان خانواده نیز تأثیر میگذارد؛ زیرا این رفتارهای متفاوت سبب بروز حس حسادت و ناراحتی و رنجش در آنان میشود. برقراری تعادل لازم بین روابط فرزندان گاه بسیار مشکل میشود و بسیاری از موارد برای دیگر فرزندان خانواده ملموس و قابلدرک نیست. همچنین گاه دیگر فرزندان مایل به بازی و برقراری ارتباط با کودک کمشنوا نیستند و بین آنها فاصله به وجود میآید؛ اما در برخی خانوادهها وضعیت بهگونهای دیگر است و خواهران/ برادران کودک کمشنوا با درک نیازهای او در فشار وارده به والدین خود تجربهای مثبت به وجود میآورند و روحیه همکاری و همدلی در خانواده بهشدت تقویت میشود (یونگ، ۲۰۰۳).
[۱…………………………
……………………….
……………………