پیشینه تحقیق ومبانی نظری توانمندسازی کارکنان
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه تحقیق ومبانی نظری توانمندسازی کارکنان
توانمندسازی کارکنان
سازمان ها مي توانند بهره وری را از طريق فرايند توانمندسازی كاركنانشان بهبود و ارتقاء بخشند. درعصرحاضر توانمندسازی به يكي از مسائل اصلي در سازمان ها تبديل شده است. توانمندسازی به مانند ابزاری شناخته شده است كه مديران به آن وسيله قادر خواهند بود سازمانهای امروزی را به شكلي كارآمد اداره كنند. از نظر هال ( ۱۹۹۴ ) تغييرات محيط كار، سازمان ها را مجبور نموده كه به منظور بقای خود در دنيای متلاطم امروزی، در سيستم های مديريت خود بازبيني و بازنگری كنند و در اين جا است كه توانمندسازی كاركنان به موضوع اصلي در ارتباط با عملكردهای رهبری و مديريت تبديل مي گردد و برای سازمان ها اين امكان را فراهم مي آورد كه رقابتي تر عمل كنند. زیرا نيروی انساني به عنوان با ارزش ترين منابع سازماني در اعتلای اهداف و آرمان های سازمان به شمار مي روند. منابع انساني به سازمان معنا و مفهوم بخشيده و زمينه های تحقق اهداف سازماني را فراهم مي كنند. توانمندسازی به نيروی كار فرصت بيشتری برای آزادی، توسعه و بكارگيری مهارت ها، دانش و پتانسيل های بالقوه در جهت خير و صلاح خود و سازمان شان اعطا مي كند. توانمندسازی اصطلاحي است كه برای اولين بار توسط توماس و ولت هاوس[۱] درمطالعاتي كه بر رهبری تمركز داشتند مورد استفاده قرار گرفت. تاريخچه اولين تعريف اصطلاح توانمندسازی به سال ۱۷۸۸ برمي گردد كه در آن توانمندسازی را به عنوان تفويض اختيار[۲] در نقش سازماني خود مي دانستند كه اين اختيار بايستي به فرد اعطا يا در نقش سازماني او ديده شود. توانمندسازی ابزاری پيچيده و ارزشمند محسوب مي گردد كه تحقيق و پژوهش های طولانی اثبات نموده است كه به كارگيری مناسب آن مي تواند تأثيرات شگرفي درعملكرد شغلي، بهره وری و رضايت شغلي داشته باشد (نیکودیم و همکاران[۳]، ۱۹۹۴: ۴۵).
۱-۳-۲: تعاريف توانمندسازي
مفهوم توانمندسازی[۴] نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ معرفی شده است. اما در دهه ۱۹۹۰ علاقه زیادی به این مفهوم در میان پژوهشگران، دانشگاهیان و دست اندرکاران مدیریت و سازمان بوجود آمد. اندیشمندان و محققان سازمان مدیریت تا دهه ۱۹۹۰ توانمندسازی نیروی انسانی را به معنی اقدامات و راهبردهای مدیریتی مانند تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری به رده های پایین تر سازمان، سهیم کردن کارکنان در اطلاعات و دسترسی آنان به منابع سازمانی دانسته اند. به عنوان مثال، فوی[۵](۱۹۹۷) توانمندسازی را توزیع قدرت تصمیم گیری به افرادی که آن را ندارند تعریف کرده است. باون و لاولر[۶] (۱۹۹۲) توانمندسازی را سهیم کردن کارکنان خط مقدم سازمان در چهار عنصر اطلاعات، دانش، پاداش و قدرت می دانند. به زعم بلانچارد و همکاران[۷] (۱۹۹۹) توانمندسازی عبارت است از سهیم شدن کارکنان در اطلاعات، تشکیل گروهها و طراحی ساختار سازمانی مناسب. کوین و اسپریتزر[۸](۱۹۹۷) این نوع نگاه به توانمندسازی را رویکرد مکانیکی نامیده اند. اما از دهه ۱۹۹۰ به بعد نظریه پردازان و صاحبنظران روانشناسی سازمانی، توانمندسازی منابع انسانی را مفهومی پیچیده و چند بعدی می دانند و بین ویژگی های موقعیتی(اقدامات مدیریتی) و ادراک کارکنان نسبت به این ویژگی ها تفاوت قائل شده اند (توماس و ولثوس[۹]، ۱۹۹۰).
کانگر و کانانگو[۱۰] (۱۹۹۸) مطرح کرده اند که اقدامات مدیریت فقط مجموعه ای از شرایط هستند که می توانند کارکنان را توانمند سازند، اما لزوماً این طور نخواهد بود. تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری از سوی مدیران مافوق به کارکنان رده پایین به معنی توانمندسازی نیست. اخیراً پژوهشگران از منظر باورها و احساسات کارکنان به آن توجه کرده اند. کوین و اسپریتزر(۱۹۹۰)، توماس و ولتهاوس(۱۹۹۰)، فورد و فوتلر[۱۱](۱۹۹۵) و وتن و کمرون[۱۲](۱۹۹۸) اذعان دارند توانمندسازی مفهومی چند بعدی است و برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. کوین و اسپریتزر(۱۹۹۷) این نوع نگاه به توانمندسازی را رویکرد ارگانیکی نامیده اند.
براساس رویکرد ارگانیکی، توانمندسازی کاری نیست که مدیران باید برای کارکنان خود انجام دهند؛ بلکه طرز تلقی و ادراک کارکنان در باره نقش خویش در شغل و سازمان است. به نظر کانگر و کانانگو(۱۹۸۸) توانمندسازی ریشه در نیازهای انگیزشی افراد دارد. هر راهبرد یا عملی که بتواند نیاز به خودکارآمدی یا خودباوری[۱۳] را در کارکنان تقویت کند، توانمندسازی را در پی خواهد داشت. آنان با الهام از نظریه خودکارآمدی آلبرت باندورا[۱۴] (۱۹۹۷) فرایند تقویت احساس خودکارآمدی کارکنان را از طریق شناسایی و حذف شرایط سازمانی که موجب بی قدرتی و ناتوانی در آنان شده است ، توانمندسازی می نامند. توماس و ولتهاوس(۱۹۹۰) معتقدند که این مفهوم نمی تواند با یک بعد تعریف شود. آنان “توانمندسازی روانشناختی”[۱۵] را فرایند افزایش انگیزش درونی شغل می دانند که شامل چهار حوزه شناختی یعنی احساس تأثیرگذاری[۱۶]، شایستگی[۱۷]، احساس معنی دار بودن[۱۸] و حق انتخاب[۱۹] می شود و اولین بار مفهوم توانمندسازی روانشناختی را وارد ادبیات مدیریت نمودند(عبداللهی،۱۳۸۲).
نويسندگان مختلف از اصطلاحات گوناگوني برای تعريف توانمندسازی استفاده كرده اند. در زير به تعدادی از تعاريف توانمندسازی كه توسط نويسندگان مختلف عنوان شده است، اشاره مي گردد:
………………………..
……………………..
……………………..