پیشینه ومبانی نظری تحقیق رفتار جراتمندانه
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری تحقیق رفتار جراتمندانه
رفتار جراتمندانه
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاش است تا مهارت هایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به رفتار جراتمندانه[۱] به عنوان موردی از مهارت های زندگی، حاکی از آشکار شدن ارزش ها و تاثیرات فراوان این مهارت است. اهمیت جراتورزی در ارتباطات بین فردی و نقش موثر آن در تعامل های اجتماعی، منجر به پژوهش های متعددی در این زمینه گردیده است.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جراتمندی، جراتورزی، ابراز وجود، تایید خود، اظهار وجود، خودبیانگری، جسارت و قاطعیت به کار رفته است. مسالهی ابراز وجود و مقولهی جراتورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرار نمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهم ترین عوامل موثر در بهداشت روانی است. (بندورا[۲]،۱۹۷۷). می توان جراتورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میان فردی ( لین و همکاران،۲۰۰۴) یا مهارت برقراری ارتباط میان فردی ( آلبرتی و امونس، ۱۹۷۷) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارت های زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: ۱- مهارت خودآگاهی ۲- مهارت همدلی ۳- مهارت برقراری ارتباط موثر ۴- مهارت مدیریت خشم ۵- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی موثر ۶- مهارت رفتار جراتمندانه ۷- مهارت حل مسئله ۸- مهارت مقابله با استرس ۹- مهارت تصمیمگیری ۱۰- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارت ها را به سه طبقه تقسیم میکند: الف) مهارت های مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری ب) مهارت های بین فردی و ارتباطی ج) مهارت های مقابله ای و مدیریت فردی.
مهارت جراتورزی در دستهی دوم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارتهایی را در بر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. در این طبقه، مهارت های مذاکره، امتناع و رد کردن درخواست دیگران و مهارتهای رفتار جراتمندانه نیز جای میگیرند. ﻣﺒﺤﺚ اﺑﺮاز وﺟﻮد ﺳﺎﺑﻘﺔ ﻃﻮﻻﻧﻲ در رﻓﺘﺎر درﻣـﺎﻧﻲ دارد و ﺑــﻪ ﻛﺎرﻫــﺎي ﺳــﺎﻟﺘﺮ[۳](۱۹۴۹) و وﻟﭙــﻲ(۱۹۸۵) ﻣﻲرﺳﺪ. آﻧﻬﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺧـﻲ اﻧـﺴﺎنﻫـﺎ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺣﻖ ﺧﻮد را ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ؛ در ﻧﺘﻴﺠﻪ، اﻳﻦ دو ﻣﺤﻘﻖ ﻛﻮﺷﺶ ﻛﺮدﻧﺪ ﻣﻬﺎرت اﺑﺮاز وﺟﻮد را ﺑﻪ آﻧﻬـﺎ ﺑﻴﺎﻣﻮزﻧـﺪ (ﻫﺎرﺟﻲ و همکاران،۱۳۷۷).
ﺳﺎﻟﺘﺮ، ﭘﺎﻳﻪ ﮔﺬار آﻣﻮزش اﺑـﺮاز وﺟـﻮد ﺑـﻮد. وي ﺑـﺎ اﺳﺘﻔﺎده از اﺻﻮل ﺑﺎزﺗﺎب ﺷﺮﻃﻲ ﺑﻪ درﻣﺎﻧﮕﺮي ﭘﺮداﺧﺖ .ﺳﺎﻟﺘﺮ ﻣﻮﺿـﻌﻲ ﻣﺨـﺎﻟﻒ ﻧـﺴﺒﺖ ﺑـﻪ روانﺗﺤﻠﻴـﻞﮔـﺮي داﺷﺖ. ﭘﺎﻳﻪﮔﺬار ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺑﺎزﺗﺎب ﺷﺮﻃﻲ ﭘـﺎوﻟﻮف[۴] اﺳﺖ. ﭘﺎوﻟﻮف ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد ﻛﻪ اﻧـﺴﺎن ﻧﻴﺮوﻫـﺎي «ﺗﻬﻴـﻴﺞ ﻛﻨﻨﺪه» و «ﺑﺎزدارﻧﺪه» دارد. ﺗﻬﻴﻴﺞ ﻳﻚ ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻣﻐﺰي اﺳﺖﻛﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴـﺖ را اﻓـﺰاﻳﺶ ﻣـﻲدﻫـﺪ و ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ، اﻳﺠـﺎد واﻛﻨﺶﻫﺎي ﺷﺮﻃﻲ ﺟﺪﻳـﺪ را ﺗـﺴﻬﻴﻞ ﻣـﻲ ﻛﻨـﺪ . ﻧﻘـﺶ ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﺑﺎزدارﻧﺪ ة ﻛﺎﻫﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻛـﺎﻫﺶ ﻳﺎدﮔﻴﺮي اﺳﺖ. ﺳﺎﻟﺘﺮ ﻧﻴـﺰ ﺗﺤـﺖ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﻧﻈﺮﻳـﺔ ﭘـﺎوﻟﻮف اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺖ ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﺗﻬﻴـﻴﺞ ﻛﻨﻨـﺪه ﺗـﺴﻠﻂ دارﻧﺪ اﻓﺮاد ﻓﻌـﺎل و از ﻧﻈـﺮ ﻋـﺎﻃﻔﻲ، آزاد ﻫـﺴﺘﻨﺪ . اﻣـﺎ زﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﺑﺎزدارﻧﺪه ﺗﺴﻠﻂ دارﻧـﺪ، اﻓـﺮاد دﭼـﺎر ﺳﺮدرﮔﻤﻲ و رﻛﻮد ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﭼﻨـﻴﻦ اﻓـﺮادي از وﺟـﻮد اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺣﺒﺲ ﺷﺪه و ﭘﻨﻬـﺎن ﺧـﻮد ر ﻧـﺞ ﻣـﻲﺑﺮﻧـﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﺳﺎﻟﺘﺮ، ﺑﺮاي ﺳﻼﻣﺘﻲ روان ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻌـﺎدل ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺑﻴﻦ ﻓﺮا ﻳﻨﺪ ﺗﻬﻴﻴﺠﻲ و ﺑﺎزدارﻧﺪﮔﻲ در ﻣﻐﺰ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻈﺮﻳـﺔ وي اﻓـﺮاد ﻋـﺼﺒﻲ ﻫﻤﻴـﺸﻪ از ﻓﺮاواﻧﻲ ﻧﻴﺮوﻫﺎي ﺑﺎزدارﻧﺪه رﻧﺞ ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ.
اﻧﺪﻳــﺸﻪﻫــﺎ و ﻧﻮﺷــﺘﻪﻫــﺎي ﺳــﺎﻟﺘﺮ، وﻟﭙــﻲ (۱۹۵۸) را ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨت. وﻟﭙﻲ ﻧﻴﺰ از ﻧﺘـﺎﻳﺞ درﻣـﺎن ﺑﺮاﺳـﺎس اﺻـﻮل روانﺗﺤﻠﻴﻞﮔـﺮي ﻧﺎﺧﺮﺳـﻨﺪ ﺑـﻮد. وي ﻧﻴـﺰ راﻫﺒﺮدﻫـﺎي ﻣﺪاﺧﻠﻪاي ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺷـﺮﻃﻲ ﺳـﺎزي را ﺟـﺎﻳﮕﺰﻳﻦ آﻧﻬﺎ ﻛﺮد . وﻟﭙﻲ رﻓﺘﺎر اﺑـﺮاز وﺟـﻮد را ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺑﻴـﺎن ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﺎي اﺿﻄﺮاب در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﻳﺮ اﻓﺮاد، در ﻧﻈﺮ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ. ﻫﺪف وﻟﭙـﻲ ﻛـﻢ ﻛـﺮدن اﺿـﻄﺮاب و ﺗﺮس ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ اﻧﺴﺎن را از اﺑـﺮاز وﺟـﻮد ﺑﺎزﻣﻲدارد. وﻟﭙﻲ آﻣﻮزش اﺑﺮاز وﺟﻮد را ﺑﺮاﺳـﺎس اﺻـﻞ ﺑﺎزداري ﺗﻘﺎﺑﻠﻲ اﻧﺠﺎم ﻣﻲداد. اﻳﻦ اﺻﻞ ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺑﺘﻮان ﻳﻚ واﻛﻨﺶ ﺑﺎز دارﻧﺪة اﺿﻄﺮاب را در ﺣـﻀﻮر ﻣﺤﺮكﻫـﺎي اﺿـﻄﺮاب ﺑﺮاﻧﮕﻴـﺰ اﻳﺠـﺎد ﻛـﺮد، ﭘﻴﻮﻧـﺪ آن ﻣﺤﺮك و اﺿﻄﺮاب ﺿﻌﻴﻒ ﻣﻲ ﺷﻮد.
وﻟﭙـﻲ ﺑـﻪ ﺑﻴﻤـﺎران ﺧﻮد ﻳﺎد داد ﻛﻪ در ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫﺎي اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ﺑـﺎ ﺧـﺸﻢ، ﻣﺤﺒﺖ ﻳﺎ ﻫﺮ اﺣـﺴﺎﺳﻲ ﻛـﻪ ﻣـﺎﻧﻊ اﺿـﻄﺮاب ﻣـﻲ ﺷـﻮد واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ. در ﺟﻠﺴﺎت آﻣﻮزﺷﻲ، وﻟﭙﻲ ﺑﻴﻤﺎران را ﺑﺎ اﻳﻔﺎ ﻛﺮدن ﻧﻘﺶ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫـﺎي اﻳﺠـﺎد ﻛﻨﻨـﺪة ﺗـﻨﺶ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﻣﻲ ﻛﺮد، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻣﻲ آﻣﻮﺧـﺖ اﺣـﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﻏﻴﺮ از اﺿﻄﺮاب را در اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ، اﺑﺮاز ﻛﻨﻨﺪ . ﻫﺮ ﺑﺎر ﻛﻪ ﺑﻴﻤﺎر ﻳﻚ ﺻﺤﻨﻪ را ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ اﺟـﺮا ﻛﻨـﺪ، رﺷـﺘﺔ ﻣﻴـﺎن ﻣﺤﺮك اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و واﻛﻨﺶ اﺿﻄﺮاب ﺿﻌﻴﻒ ﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮد ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ اﺿﻄﺮاب ﻛـﺎﻣﻼً از ﺑـﻴﻦ ﻣـﻲرود. ﺳـﭙﺲ ﻓـﺮد آﻣﻮزش دﻳﺪه ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﻌﻠﻴﻤﺎت ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫـﺎي زﻧﺪﮔﻲ واﻗﻌﻲ انتقال دﻫﺪ .
روشﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ و درﻣﺎﻧﻲ ﺟـﺮأت ورزي ﺑـﺴﻴﺎر ﻣﺘﻌﺪدﻧﺪ. ﺑﺮﺧﻲ از آﻧﻬﺎ ﻣﻜﻤﻞ و ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣﻲآﻳﻨﺪ. اﻳﻦ روش ﻫﺎ ﻋﺒﺎرﺗﻨـﺪ از روش ﻫـﺎي ﺑﺎزﺳـﺎزي ﻋﻘﻼﻧﻲ، ﺣﺴﺎ ﺳﻴﺖزداﻳﻲ، ﺗﻤﺮﻳﻦ رﻓﺘـﺎر، اﻳﻔـﺎي ﻧﻘـﺶ، ﺳﺮﻣﺸﻖﮔﻴﺮي، ﭘﺴﺨﻮرد ﻛﻼﻣﻲ و وﻳﺪﻳﻮﺋﻲ، اراﺋهی ﻓـﻴﻠﻢﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ، آﻣﻮزش راه ﺣﻞ ﻫﺎي ﻣﻨﺎﺳـﺐ و ﺷﻘﻮق ﻣﺨﺘﻠﻒرﻓﺘﺎري ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﺧﺎﻧﮕﻲ، راﻫﻨﻤﺎﻳﻲ، ﺗﻘﻮﻳﺖ، ﺗﻮﻗﻒ ﻓﻜﺮ و ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻳﻨﻬﺎ . اﻣﺎ روﺷﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻳﺎت و ﻛﺎرﻫﺎي آﻣﻮزﺷﻲ وﻟﭙـﻲ، ﺻـﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪاﺳﺖ آﻣﻮزش اﺑﺮاز وﺟﻮد از ﻃﺮﻳـﻖ اﻳﻔـﺎي ﻧﻘـﺶ اﺳﺖ.
اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﻳﺎ ﻧﻘﺶﮔﺰاري روﺷـﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ در آن درﻣﺎﻧﮕﺮ از ﻣﺪدﺟﻮ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺗـﺎ در ﻳـﻚ ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ در اﺗﺎق درﻣﺎن، ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ واﻗﻌﻲ زﻧـﺪﮔﻲ ﺷﺒﻴﻪﺳﺎزي ﺷﺪه اﺳﺖ، ﺑﻪ رﻓﺘﺎر ﻣـﻮرد ﻧﻈـﺮ ﺑﭙـﺮدازد. در اﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ، ﻣـﺪدﺟﻮ و درﻣـﺎﻧﮕﺮ ﺑـﻪ ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﻣﻴﺎن ﻓﺮدي[۵]ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﺪدﺟﻮ ﻣﻲﭘﺮدازﻧﺪ (ﺳﻴﻒ، ۱۳۸۰).ﭘﺎﻳﻪﮔﺬار روش اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﻣﻮرنو[۶] (۱۹۴۶) ﺑﻮد.
ﺑـﻪ نظر وي ﻧﻤﺎﻳﺶ رواﻧﻲ، روﺷـﻲ ﺑـﺮاي ﺑﺮرﺳـﻲ رواﺑـﻂ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﻣﺸﻜﻼت ﻓﺮد ﺑﺎ دﻳﮕﺮان اﺳﺖ . اﻋﻀﺎي ﮔـﺮوه ﭘﺲ از اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﻣﻲﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺑﻪ آن ﭘﺎﺳﺦ دﻫﻨﺪ. ﭘﺎﺳـﺦ اﻋﻀﺎ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧـﺪ ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺑـﺎزﮔﻮ ﻛـﺮدن اﺣـﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﻄﺮح ﺷﺪه، و ﻳﺎ ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺑﻴﺎن ﺗﺠﺎرب ﮔﺬﺷﺘﻪ در زﻧﺪﮔﻲ ﻓﺮدي ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺷﺒﺎﻫﺖ دارد ؛ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣـﺎل، ﻫـﺮ ﭘﺎﺳﺦ و ﻋﻜﺲ اﻟﻌﻤﻞ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑـﺎزﺧﻮردي ﺑـﺮاي ﺗﻐﻴﻴـﺮ رﻓﺘﺎر اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﺷﻮد (ﺷﻔﻴﻊ آﺑﺎدي،۱۳۸۰). ﺑــﺎزي ﻧﻘــﺶ و ﻫــﺪاﻳﺖ ﻋﻤﻠــﻲ ﻣﻌﻤــﻮﻻً ﺑــﺮ روي رﻓﺘﺎرﻫﺎي آﻣﺎﺟﻲ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﻛـﻪ ﺑﻴﻤـﺎر ﺑﻴـﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣـﺸﻜﻞ و ﺑﺎزداري و اﺿﻄﺮاب را در اﻧﺠﺎم آﻧﻬﺎ دارد، اﺟﺮا و اﻋﻤﺎل ﻣﻲﮔﺮدد. اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﺟـﺰو ﺗﻤـﺮﻳﻦ رﻓﺘـﺎر و ﻫـﺮ دو از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﺗﺌﺎﺗﺮدرﻣﺎﻧﻲ ﻧﺎﺷﻲ ﺷﺪهاﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﺔ ﻧﻈﺮﻳﺔ ﻳﺎدﮔﻴﺮي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺎزوﻛﺎر رﻓﺘﺎر ﻋﻴﻨﻲ ﺗﺮي ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ (ﺟﻼﻟﻲ، ۱۳۷۶).
ﺗﻜﻨﻴﻚ اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﻣﺮاﺟﻊ را ﺑـﺎ ﻧﻘـﺶﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮاﺟﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ از راه ﻣﺸﺎﻫﺪة رﻓﺘﺎرﻫـﺎي اﻟﮕﻮ، ﻧﻮﻋﻲ ﺑﺼﻴﺮت ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ رﻓﺘﺎر ﺧﻮد ﻛﺴﺐ ﻛﻨـﺪ و ﺳﻌﻲ ﻛﻨﺪ رﻓﺘﺎر ﻓﺮدي را ﻛﻪ ﺑﺮاﻳﺶ ﻧﻘﺶ اﻳ ﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮد ﺑﮕﻴﺮد؛ در اﻳﻦ ﺻﻮرت، ﺗﻜﻨﻴﻚ اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﻧـﻮﻋﻲ اﻟﮕﻮﺳﺎزي ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣﻲ آﻳﺪ. ﺷﻴﻮة اﻳﻔﺎي ﻧﻘﺶ ﺑﻪ ﻃﺮﻳـﻖ دﻳﮕﺮي ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲ ﺷﻮد. در اﻳـﻦ ﻃﺮﻳـﻖ، ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺗﻤﺮﻳﻦ و ﺗﻜﺮار رﻓﺘﺎر ﻣﻮﺳﻮم اﺳﺖ، درﻣﺎﻧﮕﺮ ﻳـﺎ ﻣـﺸﺎور ﺑﻪ ﻣﺮاﺟﻊ ﻣﻲ آﻣﻮزد ﻛﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﻤﻨﻮع ﺷـﺪة ﻣﻌﻤـﻮﻟﻲ ﺧﻮد را ﻧـﺴﺒﺖ ﺑـﻪ آن ﺷـﺨﺺ اﺑـﺮاز ﻛﻨـﺪ . در اﻳـﻦ تکنیک ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟـﺔ ﺑﺨـﺸﻲ از ﺷـﻴﻮة ﺗﻤـﺮﻳﻦ و ﺗﻜـﺮار رﻓﺘﺎر، ﻣﺸﺎور ﻧﻘﺶ ﻓﺮد اﺿﻄﺮاباﻧﮕﻴﺰ را ﺑﻪﺧﻮد ﻣﻲﮔﻴﺮد و از ﻣﺮاﺟﻊ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ ﻛﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ او واﻛـﻨﺶ و ﻋﻜﺲ اﻟﻌﻤﻞ ﻧﺸﺎن دﻫﺪ و آن وﻗﺖ ﺑـﻪ ﺗـﺪرﻳﺞ ﺑـﻪ اﺻﻼح ﻧﺤﻮة ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﻳﻲ او ﻣﻲﭘﺮدازد و ﭘﺎﺳﺦﻫـﺎي ﺑﻬﺘﺮ و ﺳﺎزﻧﺪه ﺗﺮ را ﻋﻤـﻼً ﺑـﻪ او آﻣـﻮزش ﻣـﻲ دﻫـﺪ(ﺷﻔﻴﻊآﺑﺎدي و ﻧﺎﺻﺮي، ۱۳۷۷).
جرأتورزی در نظریات روان شناسی
نظریه تحلیل تبادلی[۷]
در این نظریه اعتقاد بر این است که جرأت ورزی، احترام به خود و به دیگران است. احترام به خود شامل خودآگاهی[۸] از اینکه « کسی » هستیم و احترام به دیگران، آگاهی از اینکه دیگران وجود دارند می شود، نظریه تحلیل تبادلی خصوصا مفهوم «جایگاههای زندگی[۹]» برای تبادل بین رفتارهای جراتمندانه و غیر جراتمندانه مفید است. فلسفه ی اساسی تحلیل تبادلی این است که همه ی مردم خوب متولد می شوند، و اینکه افراد بر مبنای دوران کودکی و نیز بر اساس نوع شناخت و تاییدی که از افراد مهم دیگر دریافت میکنند تصمیماتی در مورد خودشان و دیگران می گیرند، به این نتیجه می رسند که خوب نیستند، برن[۱۰] مبدع تحلیل تبادلی، معتقد است که افراد می توانند این تصمیم را تغییر دهندکه این از طریق خودآگاهی و بازشناسی مثبت از دیگران حاصل می شود، آن ها می توانند انتخاب کنند که خوب هستند. (برن، ۱۹۷۵، به نقل از توند[۱۱]،۲۰۰۷)
…………………………
………………………
………………………