پیشینه ومبانی نظری ماهیت یادگیری
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری ماهیت یادگیری
ماهیت یادگیری
رفتار گرایان یادگیری را «تغییر در رفتار قابل مشاهده و اندازه گیری» تعریف کرده اند، ولی از دیدگاه گشتالت، یادگیری عبارت از «کسب بینش های جدید یا تغییر در بینش های گذشته» است. چنان که ملاحظه می شود، تعریف های یادگیری با نگرش فلسفی به تعلیم و تربیت و روان شناسی تربیتی، ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد. یادگیری با هر بینشی که تعریف شود، اساس رفتار انسان را تشکیل می دهد و نخستین صفت مشخص آن تغییر است. تغییری که به تدریج رخ می دهد، نسبتاً ثابت و پایدار است و بر اثر تجربه حاصل می شود. از طریق یادگیری، فرد با محیط خود آشنا می شود، در مقابل محیط مقاومت می کند، محیط را تغییر می دهد، برای تأمین احتیاجات خود از آن استفاده می کند، گاهی تحت تأثیر آن قرار می گیرد و زمانی خویشتن را با آن منطبق و سازگار می سازد. در واقع یادگیری فرآیندی است که طی آن رفتار موجود زنده، بر اثر تجربه،
تغییر یابد(شعبانی،۱۳۸۴).
جامع ترین تعریفی که تا کنون از یادگیری ارائه شده تعریف هیلگارد[۱] و مارکوییز[۲] است. در این تعریف یادگیری عبارت است از:« فرآیند تغییرات نسبتاً پایدارکه در رفتار بالقوه ی فرد بر اثر تجربه ایجاد می شود». این تعریف نسبت به تعاریف دیگر رجحان و برتری خاصی دارد؛ زیرا دیدگاهی جدید از فرآیند یادگیری ارائه داده است و این دیدگاه جدید را می توان در مفاهیمی همچون فرآیند، تغییر[۳]، نسبتاً پایدار، رفتار بالقوه و تجربه[۴] جستجو کرد(اکبری شلدرّه ای و همکاران،۱۳۹۰).
یادگیری به طور كلي فعاليتي دگرگونساز است؛ كه افراد را براي مقابله با رويدادها و سازش با محيط آماده ميسازد و در موقعيت هاي مختلف و در اكثر سطوح زندگي حيواني از بازتاب هاي شرطي جانوران پست تا فرايندهاي پيچيده شناختي افراد آدمي رخ ميدهد. آزمايش هاي گوناگون پژوهشگران و زيستشناسان درباره گونههاي جانداران در ردههاي بسيار پایین نشان داده است كه محرك هاي معيني در شرايط خاصي موجب تغيير رفتار آن ها ميشوند. انسان كه كامل ترين و پيشرفتهترين موجود كره زمين است. هنگام تولد ناتوانترين و درماندهترين آن هاست و با بيشترين استعدادها براي يادگيري قادر است از تجربههاي خود به بهترين وجه سود جويد و پاسخ ها و تجربههاي آموخته او مهم ترين اندوختههاي رفتاريش را تشكيل ميدهند. يادگيري در واقع هم يك رشته فرايند است و هم فرآوردۀ تجربهها. بعضي از فرايندهايي كه در داد و ستد بين موجود آدمي و محيط انجام ميگيرد عبارتند از احساس و ادراك، يادآوري، نمادسازي، انديشههاي مجرد و تخيلي و سرانجام رفتار. يادگيري را نبايد منحصراً به صورت پيشرفت هاي مواد درسي كه در كانون هاي آموزشي انجام ميشود تصور نمود. وقتي كودكي بتواند توپي را بگيرد يا آن را پرتاب كند، راه برود، حرف بزند، يا آنكه نوجواني دوچرخه سواري و موتور سواري كند و يا وقتي مادري از نوع گريه كودك خود به نياز خاص يا ناراحتي او پي ببرد، در همه اين حالت ها بيشك امر يادگيري به وقوع ميپيوندد. گرچه گروهي از افراد به سبب آن كه اين گونه رفتارها با درس و مدرسه سر وكار ندارند آنها را يادگيري نميدانند. يادگيري در حقيقت داراي مفهوم بسيار گستردهاي است كه در قالب هاي دگرگوني، عادت شكني، ايجاد علاقه، نگرش هاي نو، درك ارزش، ذوق و سليقه و پيشداوري يا حب و بغض پديدار ميشود. همچنين، شيوه تركيب و كاربرد معلومات در استدلال، تفكر، نظريهپردازي، حل مسئله، احساس و عواطف عميق انساني، خودشناسي و دگرگوني هايي كه در كل شخصيت به وجود ميآيند همه از يادگيري مايه ميگيرند(پارسا،۱۳۷۶).
۲-۱۱-عوامل و شرایط مؤثر در یادگیری
۲-۱۱-۱-آمادگی[۵]
“شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلی و … رشد کافی کرده باشد تا بتواند بخوبی یاد بگیرد و یادگیری زمانی برایش مفید خواهد بود که از هر نظر آمادگی لازم داشته باشد. او حتی اگر بعضی از جنبههای آمادگی را کسب نکرده باشد، یادگیری برایش خستگی آور و کسل کننده خواهد شد و چندان پیشرفتی نخواهد کرد. اگر کودکی را که از لحاظ جسمی و روانی آمادگی یاد گرفتن و نوشتن را ندارد، تعلیم بدهیم، جریان یادگیری او در این زمینه حتی در سالهای بعدی به کندی پیش خواهد رفت، در صورتی که اگر همین کودک در سنی که آمادگی کافی دارد، تحت تعلیم قرار گیرد، نوشتن را زودتر فرا خواهد گرفت و در این زمینه سریع تر پیشرفت خواهد کرد .آمادگی در زمینههای مختلف متفاوت است. ممکن است فرد از لحاظ عقلی آماده باشد ولی از نظر عاطفی نسبت به امر مورد نظر فاقد احساس مطبوع باشد. مثلاً ترس از معلم احساس عدم امنیت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی فکر ممکن است یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل کند. رشد و آمادگی ذهنی افراد نیز در فهم و یادگیری علوم مختلف متفاوت است. مثلاً ممکن است شاگردی در مرحلهای از رشد خود آماده درک علوم تجربی باشد، ولی برای درک علوم اجتماعی هنوز آمادگی لازم را بدست نیاورده باشد. بنابراین، معلم باید آمادگی هر یک از شاگردان خود را تدریس مواد درسی در نظر داشته باشد و فعالیتهای آموزشی خود را متناسب با سطح آمادگی آنان عرضه کند. هر چه فرد آمادگی بیشتری برای رفتار معینی داشته باشد، برای انجام دادن رفتار ، به محرک کمتری نیاز دارد. تدریس و فعالیت معلم زمانی بیشترین تاثیر را در یادگیری خواهد که شاگرد به آمادگی لازم رسیده باشد و در غیر این صورت شاگرد همچون چراغی که فتیله آن پایین کشیده شده باشد، هرگز برافروخته نمیشود و چیزی نخواهد آموخت”(شعبانی،۱۳۸۴).
۲-۱۱-۲-انگیزش[۶]
روانشناسان انگيزش را فرآيندهايي مي دانند كه در برانگيختن، جهت دادن و پاياني ممتاز نقش آفرين هستند، انگيزش در برابر پرسش ها مطرح مي شود كه چرا آدمي به جاي آسايش و خواب به كار و كوشش مي پردازد، يا آنكه چرا به يك كار بعضي اين اندازه اهميت مي دهد و با وجود دشواري هاي فراوان از آن دست نمي كشد و به فعاليت هايي كه برايش هيچ گونه مشكلي ندارد روي نمي آورد! دقت در متون يادگيري آموزشگاهي خود شواهدي به دست داده، حاكي از اين كه ويژگي هاي عاطفي دانش آموزان (يعني علاقه و انگيزش آنها نسبت به درس) در جريان يادگيري آموزشگاهي، هم نقش علت را بازي مي كند و هم معلول. معني اين سخن آن است كه يادگيرندگان علاقمند به يك موضوع، نسبت به يادگيرندگان كم علاقه، موفقيت بيشتري كسب مي كنند و اين موفقيت بيشتر، سطح علاقه و انگيزش آنها را نسبت به آن موضوع و موضوعات مشابه آن افزايش مي دهد. به قول بلوم: «عاطفه مربوط به يادگيري آموزشگاهي دانش آموز، پيشرفت آموزشگاهي او را تحت تأثير قرار مي دهد و پيشرفت آموزشگاهي او، به نوبه خود، بر عاطفه مربوط به يادگيري آموزشگاهي وي اثر مي گذارد». اگر يادگيرنده معتقد شده باشد كه در گذشته، در يادگيري مطالب مشابه با مطلب جديد موفق بوده است، با علاقمندي با مطلب جديد برخورد خواهد كرد. اما اگر به اين اعتقاد رسيده باشد كه يادگيري مطلب جديد نيز مانند يادگيري مطالب مشابه گذشته منجر به شكست خواهد شد، علاقه اي نسبت به يادگيري آن مطلب از خود نشان نخواهد داد. بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه معلم، براي افزايش سطح علاقه و انگيزش دانش آموزان خود نسبت به يادگيري موضوع هاي درسي، بايد سعي كند شرايط يادگيري آموزشگاهي را بهبود بخشد و كيفيت روش آموزشي خود را افزايش دهد تا از اين طريق دانش آموزان به موفقيت دست يابند و نسبت به توانايي خود در امر يادگيري اعتماد به نفس كسب كنند. اين نتيجه گيري دقيقاً منطبق بر سفارش هايي است كه آزوبل براي افرايش سطح انگيزش دانش آموزان به معلمان كرده است(غلام نیا،۱۳۸۵،ص۱۰).
۲-۱۱-۳-تجارب گذشته
آموختهها و تجارب گذشته[۷] شاگرد «ساختشناختی[۸]» وی را تشکیل میدهد. آمادگی شاگرد در حد وسیعی تحت تاثیر تجارب گذشته اوست. فرد زمانی میتواند مفاهیم و مسائل جدیدی را درک کند که مفهوم و مساله جدیدی با ساختشناختی او مرتبط باشد. در واقع ، فرایند یادگیری همچون روند رشد است. همچنان که رشد جریانی دائمی است، یعنی گذشته ، حال و آینده آنان با هم ارتباط دارد، یادگیری نیز جریانی است که تجارب گذشته پایه و اساس وضع فعلی آن را تشکیل میدهد و آنچه فرد در آینده خواهد آموخت باید متناسب با تجارب او در زمان حاضر باشد.فرد وقتی مفهومی را واقعا میآموزد که پایه و ریشه در تجارب گذشتهاش داشته باشد. اگر این ارتباط برقرار نشود، یادگیری به معنی خاص خود صورت نخواهد گرفت. بنابراین معلم همواره باید فعالیتهای آموزشی را بر اساس تجارب گذشته شاگردان و متناسب با ساختشناختی آنان طراحی و اجرا کند. توجه به این امر شرط اساسی موفقیت در کارها تربیتی است. معلم آگاه در فعالیتهای آموزشی و پرورشی ابتدا زمینهها و تجارب گذشته شاگرد را بررسی میکند، توان او را برای درک و هم مسئله جدیدی میسنجد و مفاهیم جدید را با توجه به سطح دانش او ارائه میدهد………………………
…………………………
………………………..