پیشینه ومبانی نظری يژوهش خودافشاسازی
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری يژوهش خودافشاسازی
خودافشاسازی
خودافشاسازی به فرایندی اشاره دارد که در آن فرد به خود اجازه می دهد تا بوسیله دیگران شناخته شود (میکالینسر و ناچشون[۱]، ۱۹۹۱). نظریه و تحقیقات در حوزه خودافشاسازی بر عامدانه و داوطلبانه بودن فعالیت آشکار کردن اطلاعات، افکار، و احاسات راجع به خود و دیگران (حداقل یک نفر دیگر) اشاره دارد (گرین[۲]، درلگا[۳] و متیو[۴]، ۲۰۰۶).
درلگا و گرزلاک[۵] (۱۹۷۹) خود افشاسازی را شامل ارائه اطلاعاتی در خصوص حالتهای فردی، تمایلات، رخدادهای گذشته، و برنامه هایی برای آینده میدانند. تحقیقات مربوط به خود افشاسازی به این یافتهها دست یافتهاند که توانایی انتقال احساسات و افکار به دیگران، مهارت اصلی در رشد روابط بین فردی است (آلتمن و تیلور، ۱۹۷۳؛ برشید و والستر، ۱۹۷۸، به نقل از گاردنر، ۲۰۱۱). خودافشاسازی به رشد و تسهیل ادراک متقابل و حمایت متقابل کمک میکند (برگ[۶] و درلگا، ۱۹۸۷، چلون[۷]، ۱۹۷۹، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). فقدان خودافشاسازی اغلب به نارضایتی و احساس تنهایی در شبکه های اجتماعی میانجامد.
خود افشاسازی یک مفهوم چندبعدی است (برگ و درلگا، ۱۹۸۷، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). یک بعد آن بحث تفاوتهای فردی است، در پرداختن به تفاوتهای فردی در خود افشاسازی بحث توانایی یا رغبت فرد برای خودافشاسازی مطرح است (میزانی که فرد دوست دارد خود افشاسازی کند)؛ توانایی و رغبت برای خودافشاسازی می تواند یک صفت باشد یا مربوط به یک رفتار خاص در موقعیتهای بین فردی باشد (سولانو[۸]، باتن[۹] و پاریش[۱۰]، ۱۹۸۲). همچنین تفاوت افراد در خودافشاسازی میتواند از میزان، سطح خصوصی بودن اطلاعات، محتوای اطلاعات افشا شده و هدف خودافشاسازی نشأت گرفته باشد (کوزبی[۱۱]، ۱۹۷۳،۱۹۷۲). یکی دیگر از ابعاد اصلی خودافشاسازی مربوط به انعطاف پذیری است (چلون، ۱۹۷۷، ۱۹۷۹، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). انعطاف پذیری به توانایی فرد برای توجه به علامتها و نشانههای محیطی و همزمان پذیرش رفتارخود افشاسازی اشاره دارد. انعطاف پذیری در خود افشاسازی به سازگاری اجتماعی و سلامت روان میانجامد (چایکن و درلگا، ۱۹۷۴، چلون، ۱۹۷۹، گودستون و رینکر، ۱۹۷۴، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). از نظر چلون (۱۹۷۷) کسی که توانایی تنظیم خودافشاسازی خود را در موقعیتهای اجتماعی مختلف و برحسب تقاضاهای بین فردی و موقعیتی دارد نسبت به کسی که مناسب بودن یا نبودن عمل خودافشاسازی در آن موقعیت درک نمیکند بسیار منطعطفتر عمل میکند (به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱).
یک نکته دیگر در خودافشاسازی «عمل متقابل» است که به تفاوت افراد در پاسخ به خود افشاسازی دیگران اشاره دارد. هنگامی که پذیرنده اطلاعات به تناسب اطلاعاتی که دریافت کرده است خود نیز به افشای اطلاعات اهتمام ورزد، در این صورت عمل متقابل انجام شده است (میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). برگ (۱۹۸۷) معتقد است فقط افرادی که پاسخگویی و اعتماد بالایی در مقابل اطلاعات خصوصی که دریافت میکنند، نشان میدهند؛ از نظر بعد عمل متقابل خوب عمل کردهاند. بعد دیگر خود افشاسازی علاقه به عمل خودافشاسازی است (آرچر[۱۲]، برگ و رانگ[۱۳]، ۱۹۸۰). شواهد تحقیقاتی در این زمینه متناقص است، بعضی از تحقیقات نشان دادهاند که افراد از خود افشاسازی اطلاعات خصوصیتر بیشتر لذت میبرند (آرچر و همکاران، ۱۹۸۰)؛ اما در مطالعات دیگر این یافته رد شده است (درلگا و همکاران، ۱۹۷۳، اهرلیچ[۱۴] و گراون[۱۵]، ۱۹۷۱، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). برگ (۱۹۸۷) بیان میکند که افراد فقط هنگامی به افشای اطلاعات خصوصی علاقهمند هستند که خواستار ایجاد روابط صمیمی و نزدیک با فرد روبرو باشند.
معمولاً مردم خودافشاسازی را دادن اطلاعات به صورت عمدی و غیر عمدی راجع به خود به دیگران میدانند (آرچر، ۱۹۸۰، درلگا و گرزلاک، ۱۹۷۹، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱؛ دیندیا[۱۶]، ۱۹۸۸). چگونگی و زمان وقوع خودافشاسازی نحوه تعامل طرفین را تحت تأثیر قرار می دهد (گرین و همکاران، ۲۰۰۶؛ باوالاس[۱۷]، کوتز[۱۸] و جانسون[۱۹]، ۲۰۰۰).
بعضی از ابعاد خودافشاسازی چگونگی روابط بین طرفین را تحت تاثیر قرار میدهد؛ مانند تنظیم حریم شخصی که به این امر اشاره داردکه تا چه حد افشاکننده اطلاعات و شنونده اطلاعات میتوانند اطلاعات مورد نظر را شبیه هم پردازش کنند و تا چه حد میتوانند از آن اطلاعات مراقبت کنند (پترنیو[۲۰]، ۲۰۰۲). صداقت و حقگویی بعد دیگری است که به درستی و اعتبار اطلاعات افشا شده توسط افشا کننده اطلاعات مربوط است. موثر بودن بعد دیگری است که به این امر اشاره دارد که چقدر خودافشاسازی دو طرف را در رسیدن به اهدافشان حمایت میکند.
چند نظریه در زمینه نقش خودافشاسازی در شروع رابطه وجود دارد: نظریه نفوذ اجتماعی[۲۱]، نظریه کلیک[۲۲] و نظریه استدلالی یا جدلی[۲۳]. بر اساس نظریه نفوذ اجتماعی، در شروع رابطه، افراد بیشتر بر رفتارهای بسیار سطحی و کلیشهای همدیگر تمرکز دارند. اما با پیشرفت رابطه، فرد میبایست فعالیتهای زیادی را پیشبینی کند تا به رابطه ادامه دهد. بنابراین اطلاعات بیشتری بین دو فرد رد و بدل میشود. نفوذ اجتماعی شامل هر رفتار بین فردی شامل کلامی و غیر کلامی (اخم کردن، خندیدن و در آغوش کشیدن) یا محیطی (کشیدن صندلیها کنار هم) میباشد و همهی انواع این رفتارها بر کیفیت رابطه تأثیرگذار است (ونگلیستی[۲۴] و پرلمن[۲۵]، ۲۰۰۶).
در نظریه نفوذ اجتماعی، خودافشاسازی آرام و به تدریج رابطه را رشد میدهد اما در مدل کلیک سرعت بسیار بیشتر است. در این مدل طرفین رابطه بعد از دیدن همدیگر بسیار سریع دست به ارزیابی میزنند که آیا فرد مقابل مناسب ایجاد رابطه صمیمی است؟ این ارزیابی سریع نیازمند هم عمق بیشتر و هم تعداد موضوعات بیشتر در خودافشاسازی است، و مستلزم این امر است که دو فرد زمان بیشتری را در فعالیتهای اجتماعی با هم باشند و با نیازهای هم منطبق شوند. تحقیقات زیادی از این مدل حمایت کردهاند (برگ، ۱۹۸۴، برگ و مککوین، ۱۹۸۶، سانافرانک[۲۶] و رامیرز[۲۷]، ۲۰۰۴، به نقل از ونگلیستی و پرلمن، ۲۰۰۶).
در دیدگاه دیالکتیکی، آلتمن و تیلور (۱۹۷۳) به این مسئله میپردازند که الگوهای مختلفی از خودافشاسازی بین افراد در یک رابطه بوجود میآید؛ مانند اینکه چقدر گفتگو باز و در دسترس هست یا بسته و گرفته. طرفین در افشای اطلاعات سطحی یا خصوصیتر متفاوت عمل میکنند، افرادی که به سمت افشای اطلاعات خصوصی نمیروند تمایل دارند که رابطه را در حد خاصی نگه دارند. در این دیدگاه نیروهایی افراد را به سمت هم سوق میدهد (مراقبت، دوستی، بدست آوردن حمایت اجتماعی و اعتماد) و نیروهایی افراد را از هم دور میکنند (خطر طرد شدن، مسخره شدن، آسیب دیدن، آزردن بقیه به در میان گذاشتن مشکلات فردی).
همانطور که ذکر شد محققان بر سر تعریف مفهوم خودافشاسازی به توافق کامل نرسیده اند. برای مثال، بعضی از آنها معتقدند که تمام شکلهای ارتباطات کلامی و غیرکلامی که مطالبی راجب خود فرد را آشکار میسازند همان خودافشاسازی هستند. بنابراین مثلاًٌ خالکوبی و جواهرات فرد میتواند چیزهای خاصی را راجع به شخصیت آن فرد نشان دهد که به عنوان نوعی خودافشاسازی محسوب میشود. خنده یا لبخند ما هم میتواند به عنوان نوعی خودافشاسازی محسوب شود. گرچه بین خودافشاسازی غیرارادی و ارادی و هدفمند تفاوت وجود دارد (جرارد[۲۸]، ۱۹۷۱). در خودافشاسازی هدفمند و ارادی، طرف مقابل بدون هیچ شکی و ابهامی از احساس و عمل شما آگاه می شود. در خودافشاسازی هدفمند، حداقل تعامل دو نفر لازم است که یکی از آنها تمایل آزادانهی برای انتقال اطلاعات راجب خود به دیگری دارد (درلگا، متز[۲۹]، پترونیو و مارگولیس[۳۰]، ۱۹۹۳).
خود افشاسازی معمولا بصورت پیغام هایی کلامی که شامل عبارت هایی چون «من احساس میکنم» و یا «من فکر میکنم» می باشد، اما پیغام های غیر کلامی مانند لباس پوشیدن به سبک خاصی به منظور انتقال اطلاعات به دیگران نیز نوعی خودافشاسازی محسوب می شود. روزنفلد[۳۱] (۲۰۰۰) میگوید: خودافشاسازی فرایندی است که در آن اجازه دستیابی به مسائل خصوصی و رازها صادر میشود.
خودافشاسازی می تواند در مورد اطلاعات بسیار حساس (مثل ترسهای شخصی، اعتقادات مذهبی عمیق و یا اعتراف به کارهای بد) و یا در مورد اطلاعات کمتر حساس (مثل ترجیح پیتزای خانگی) رخ دهد. اگرچه خود افشاسازی برای هر فردی حتی با اطلاعات سطحی نقش مهمی در شروع رابطه دارد، اما خودافشاسازی با اطلاعات شخصی تر نتایج مهمتر و معنادارتری در رشد و حفظ رابطه دارد (روبین[۳۲]، ۱۹۷۰، چلون، وارینگ[۳۳]، وسک[۳۴]، سالتان[۳۵] و اگدن[۳۶]، ۱۹۸۴، به نقل از گرین و همکاران، ۲۰۰۶).
تحقیقات اولیه راجع به خودافشاسازی بر آشکارسازی خود واقعی یا وجود و ماهیت فردی برای دیگری تاکید داشتند (جرارد، ۱۹۷۱؛ آلتمن و تیلور، ۱۹۷۳؛ فروم[۳۷]، ۱۹۵۶، به نقل از گرین و همکاران، ۲۰۰۶). البته مهم است که بین خودافشاسازی فردی (خودافشاسازی راجب خود) و خودافشاسازی ارتباطی (خودافشاسازی با تأکید بر رابطه با دیگری و تعامل با دیگران) تمایز صورت گیرد. اما هر دو فرم خودافشاسازی در رشد و نگهداری روابط نزدیک بسیار مؤثر است (درلگا و همکاران، ۱۹۹۳). خودافشاسازی شخصی (یک روز شلوغ داشتم) به همسر یا نامزد در مورد نوع فکر و احساس خود فرد اطلاعات می دهد، اما خودافشاسازی رابطهای (نمی توانم راهی بهتر از با تو بودن برای آخر هفته تصور کنم!) به همسر یا نامزد اطلاعاتی راجع به وضعیت رابطه میدهد (وارینگ، ۱۹۸۷، به نقل از گرین و همکاران، ۲۰۰۶).
کلی (۲۰۰۲) الگوریتمی را برای خودافشاسازی پیشنهاد کرده است. اول اینکه آیا اطلاعات خصوصی هستند یا رازگونه (خصوصی به اطلاعات شخصی اشاره دارد که هیچکس حق ندارد از آنها مطلع شود؛ در حالی که راز به اطلاعاتی اشاره دارد که امکان دستیابی دیگران به آن وجود دارد)؟ اگر اطلاعات راز هستند؛ سوال بعدی این است که آیا آن فرد هدف مناسبی برای خودافشاسازی دارد (یعنی کسی که آن راز را به دیگران نگوید، فرد را به صورت منفی ارزیابی نکند و وی را طرد نکند). گام بعد این است که آیا دیگران دوست دارند آن راز را بدانند و آیا نگهداشتن راز به وسیله دیگران کاری دشوار است؟ و بسته به این عوامل افراد تصمیم به خودافشاسازی میگیرند (به نقل از گرین و همکاران، ۲۰۰۶)؟
مسیر حرکت از سمت سبکهای دلبستگی به خودافشاسازی از طریق مدلهای کارکردی درونی و اهداف تعاملی است. تجارب دلبستگی مدلهای کارکردی درونی را ایجاد میکند، که در اثر نحوه و چگونگی پاسخگویی و در دسترس بودن نماد دلبستگی در موقعیتهای پراسترس بوجود میآید (میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱). این مدلهای کارکردی درونی دیدگاههای خاص فرد را نسبت به کسانی که وی میخواهد با آنها تعامل کند، ایجاد میکند (شیور و هازان، ۱۹۸۸) و اهداف فرد را در تعاملات اجتماعی شکل میبخشد؛ این دیدگاهها و اهداف بر الگوهای خودافشاسازی تأثیرگذار است (برگ، ۱۹۸۷، میلر[۳۸] و رید[۳۹]، ۱۹۸۷، به نقل از میکالینسر و ناچشون، ۱۹۹۱)……………………………..
…………………………………….
…………………………………….