مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی سنجش اقدامات مدیریت منابع انسانی در ارتقاء عملکرد
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق برای فصل دوم پایان نامه بررسی سنجش اقدامات مدیریت منابع انسانی در ارتقاء عملکرد
بخش اول: مدیریت منابع انسانی
مبانی و مفاهیم مدیریت منابع انسانی[۱]
مدیریت منابع انسانی، اصطلاحی است به نسبت جدید؛ زیرا از دهه ۱۹۷۰ متداول شده است. بسیاری از مردم هنگامی که میخواهند به این رشته اشاره کنند، عنوانهای مهجور و سنتیتر آن را مانند مدیریت امور کارکنان، اداره امور کارکنان، و روابط صنعتی را به کار میگیرند. همه این عبارتها به طور اساسی مترادفاند و میتوان آنها را به جای یکدیگر به کار برد و کاربرد هر یک از آنها به سلیقه شخصی بستگی دارد. با این همه، کسانی هستند که اعتقاد دارند جایگاه مدیریت منابع انسانی کنونی با حرفه کهنهای که پیش از آن وجود داشته است بسیار تفاوت دارد (صائبی و طوسی، ۱۳۸۴، ۱۸-۱۷). در عصر جهانیشدن و پیشرفت سریع فنآوری، سرمایه انسانی به عنوان مهمترین سرمایهی سازمانها قلمداد شده است. سرمایه انسانی مجموعهای از مهارتها، دانش و ویژگیهای عمومی افراد در سازمان است و میتواند نشان دهنده ظرفیت انجام کار امروز و پتانسیل کار فردا باشد (هیت و دیگران، ۲۰۰۶). به منظور استفاده و مدیریت بهینهی سرمایه انسانی در سازمانها، از نخستین ربع سده بیستم، حوزه اداره امور کارکنان به عنوان مدیریت منابع انسانی متحول گردید (بامبرگر و مشولم، ۱۳۸۴).
مدیریت منابع انسانی عبارت است از به کارگیری سرمایههای موسسه به منظور دستیابی به اهداف سازمانی. در تعریف فوق منظور از بهکارگیری نیروی انسانی شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی است و مقصود از منابع انسانی سازمان، تمام افرادی است که در سطوح مختلف سازمان مشغول به فعالیت میباشند. میتوان گفت ماهیت مدیریت منابع انسانی بر دو اصل استوار است: از یک طرف تأمین نیازهای منابع انسانی را در گرو نیل به اهداف سازمانی میداند. بر اساس این طرز تلقی، سازمان و کارکنان آن به یکدیگر متکی هستند و مدیران منابع انسانی، با پر کردن خلأ بین مدیران و کارکنان رسیدن به اهداف را تسهیل میسازند (اصغری، ۱۳۸۶، ۱۳). در تعریف دیگر، مدیریت منابع انسانی عبارت است از بهکارگیری سرمایههای انسانی مؤسسه به منظور دستیابی به هدفهای سازمانی (جزنی، ۱۳۸۸، ۲۶-۲۵).
آرمسترانگ، در تعریف مدیریت منابع انسانی میگوید: «مدیریت منابع انسانی عبارت است از مدیریت و اداره استراتژیک (بلندنظرانه) و پایدار باارزشترین داراییهای سازمان یعنی کارکنانی که در آنجا کار میکنند و منفرداً در کنار هم به سازمان در وصول به اهدافش کمک میکنند (آرمسترانگ،۱۳۸۱).
« مدیریت منابع انسانی را شناسایی، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور نیل به اهداف سازمان تعریف کردهاند (French,1986).
مدیریت منابع انسانی نوعی رویکرد مدیریت بر افراد و بر چهار اصل اساسی زیر استوار است:
- کارکنان مهمترین دارایی سازمان به حساب میآیند و موفقیت سازمان در گرو اعمال مدیریتی اثربخش بر آنها است.
- چنانچه سیاستهای پرسنلی و خطمشیهای سازمان با حصول اهداف شرکت و برنامههای راهبردی آن پیوند تنگاتنگی داشته باشند و به حصول آن اهداف کمک بکنند، احتمال تحقق موفقیت سازمان بیشتر خواهد شد.
- فرهنگ و ارزشهای سازمان، جو سازمانی و رفتار مدیریتی منبعث از آن فرهنگ، در حصول برتری سازمان تاثیر عمدهای خواهد نهاد. این فرهنگ را باید هدایت و اداره کرد، به این معنا که اعمال فشار برای پذیرش و بکاربستن ارزشها از سوی سطوح بالای سازمان ضرورت خواهد داشت.
- ترغیب همه اعضای سازمان به همکاری با یکدیگر و رساندن آنان به احساس هدف مشترک، مستلزم تلاشی مستمر است. به ویژه حفظ تعهد به تحول، نوعی ضرورت به حساب میآید (ابیلی و موفقی، ۱۳۸۰).
مدیریت منابع انسانی کارساز و اثربخش بر این شناخت استوار است که نیروی کار سازمان برای دستیابی به هدفهای سازمان اهمیت حیاتی و بنیادی دارد. مدیریت منابع انسانی برای اطمینان یافتن از این که منابع انسانی در راه بهرهمندی افراد، سازمان و جامعه بهگونهای اثربخش و عادلانه بکار گرفته میشود پنج وظیفه و فعالیت اصلی بر عهده دارد از جمله: برنامهریزی و پیشبینی منابع انسانی، جذب و تأمین نیروی انسانی، آموزش و بهسازی، ارزیابی رفتار، جبران خدمات کارکنان و نگهداری نیروی کار (جزنی، ۱۳۷۸؛ طوسی و صائبی، ۱۳۸۰؛ سیدجوادین، ۱۳۸۱؛ Wright et al., 2001: 702). اداره امور کارکنان بخشی از مسئولیت های مدیریت در هر سازمان است که متناسب با برداشتهای مختلف از نیروی انسانی، وظایف و جایگاه متفاوتی دارد. همزمان با تغییر و ارتقای جایگاه منابع انسانی در سازمان، مدیریت امور کارکنان نیز متحول و از جایگاه رفیعتری برخوردار شده است، بهنحوی که همزمان با اطلاق عنوان مستخدم، نیروی انسانی، منابع انسانی، سرمایه انسانی و به تازگی سرمایه فکری به کارکنان، نقش و جایگاه مدیریت امور کارکنان نیز به مدیریت منابع انسانی، توسعه منابع انسانی، مدیریت خلاقیت و کارآفرینی سازمان و عناوین مشابه دیگر تغییر یافته است تا جایی که امروزه از مدیریت منابع انسانی با عنوان یار استراتژیک مدیران ارشد سازمان و عاملی کلیدی در تدوین و اجرای راهبردهای محوری یاد میشود (قهرمانی، ۱۳۸۸، ۱۱).
مدیریت منابع انسانی بخشی از قلمرو گسترده علم و هنر مدیریت است که امر برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل عملیات جذب، آموزش و بهسازی، نگهداری و کاربرد منابع انسانی سازمان را بر عهده دارد. بهطوریکه با تأمین نیازهای کارکنان موجبات جلب رضایت شغلی و تعهد سازمانی آنها فراهم شود و در نتیجه اهداف سازمان تحقق یابد و نهایتاً توقع یا انتظارات جامعه از سازمان برآورده گردد (بزازجزایری، ۱۳۸۷). در تقسیمبندی سازمان، مدیریت منابع انسانی در ردیف مدیریت تولید، مدیریت مالی و غیره قرار گرفته و انجام امور مربوط به آن به عهده حوزهای معین واگذار گردیده است. این حوزه ممکن است مستقیماً تحت نظر ریاست سازمان باشد یا اینکه با واسطههایی تحت نظر وی قرار گیرد، مدیریت منابع انسانی جزء وظایف عمومی مدیریت به شمار میرود. هـدف اصلی مـدیـریت منابع انسـانی در هر سـازمانی کمـک به عملکـرد بهتـر در سازمـان برای نیـل به اهـداف سازمانی است. کمک به افزایش تولید و بهـره وری، مؤثـرترین کمـکی است که میتوان به سازمان نمود (سعادت، ۱۳۸۹، ۷-۱).
تاریخچه پیدایش مدیریت منابع انسانی
….
….