مبانی وپیشینه نظری تحقیق سلامت
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
مبانی وپیشینه نظری تحقیق سلامت
سلامت
از دید روانپزشکان سلامتی عبارت است از تعادل در فعالیت های زیستی، روانی و اجتماعی افراد که آناناز این تعادل سیستمیک و ساختارهای سالم خود برای سرکوب کردن و تحت کنترل در آوردن بیماری استفاده می کند.
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی ، عادلانه و مناسب (میلانی فر ، ۱۳۸۲) .
لوتیسون و همکاران (۱۹۶۴) سلامتی روان را این طور تعریف کرده اند. سلامت روان عبارتند از این که فرد چه احساسی نسبت به دنیای اطراف محل زندگی ، اطرافیان مخصوصاّ با توجه به مسؤلیتی که در مقابل دیگران دارد.
چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن دارد.
کارل مستجز می گوید : سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش با حداکثر امکان به طوری که شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود .
طبق تعریف واتسون مکتب رفتارگرایی ، رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری فرد با محیط و بالنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود .
تعریف کینز برگ در مورد سلامت روانی عبارتست از (( تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم زندگی عشق ، کار ، تفریح)) او برای توضیح بیشتر می گوید (( استعداد یافتن و ادامه کار ، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند ، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد . لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است)) اریک فرام روان تحلیل گر معاصر گفته است سلامت روانی همرنگی فرد با جامعه نیست بلکه برعکس عبارت است از تعدیل و تطبیق جامعه بر حسب نیازهای انسان یک جامعه سالم ظرفیت و توانایی انسان را به عشق ورزی با همنوعان به کار بارور به توسعه خود و به داشتن حس خود بودن که بر مبنای استفاده از نیروی سازنده شخص است گسترش می دهد و همچنین در جای دیگر می گوید : شخص سالم از نظر روانی کسی است که بهره ور بوده و از خود بیگانه نباشد پیوندش با جهان از راه عشق باشد ، از خرد خود برای دست یافتن به حقایق عینی استفاده کند خود را شخصیت بی همتایی بداند و در عین حال همبستگی خود را با دیگران حفظ کند و تا عمر دارد در حال تولد باشد و زندگی را موهبت پر ارزش تلقی نماید ( شعاری نژاد ۱۳۷۶ ).
سلامت یک مرحله نیست؛بلکه یک فرآیند است که تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. موضوع مشترک تمام تعاریف سلامت، شامل خود مسئولیتی[۱] و اتخاذ یک سبک زندگی سالم است (ادلین و همکاران،۲۰۰۰)ضمن تعریف سازمان بهداشت جهانی:« سلامت؛ حالت تندرستی[۲] کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است نه صرفاً فقدان ضعیف یا بیماری»(Who ، ۱۹۷۴؛به نقل از ادلین[۳] و همکاران،۲۰۰).
سلامتی[۴] یکی از واژه هایی است که گمان می کنیم تعریف آن آسان است مگر وقتی دریابیم که این واژه برای مردم مختلف معنای بسیار متفاوتی دارد. معنای لغوی ریشه سلامتی «کامل بودن[۵]» است.
این واژه در زبان های انگلوساکسون از ریشه ای گرفته می شود که واژه های کامل، بی عیب[۶] و مقدس[۷] هم از آن گرفته شده اند. سلامتی و مذهب با یکدیگر رابطه ای طولانی داشته اند و هم اکنون نیز در بسیاری از فرهنگ ها با هم رابطه دارند (شریدان و رادماشر[۸]، ۱۹۹۲؛ به نقل از میرزایی،۱۳۸۹).
در مکتب اسلام ملاک سلامتی روان تحت عنوان رشد به کار رفته که به معنای قائم به خود بودن، هدایت،نجات صلح و کمال می باشد(حسینی،۱۳۸۱).
مازندوبان[۹] (۱۹۸۵) معتقدند که سلامتی مفهوم نسبتاً انعطاف پذیری است. ممکن است آنرا به عنوان مفهوم نبودن بیماری و نا توانی در نظر گرفت و یا آنرا به صورت مثبت تری مانند آنچه که در اساس نامه سازمان بهداشت جهانی(۱۹۸۴) آمده تعریف کرد.
تعریف دیگری نیز توسط دوبوس[۱۰]، ارائه گردید که شاید واقع گرایانه تر باشد او می گوید سلامتی را نباید به عنوان حالت آسایش ایده آل که از طریق حذف کامل بیماری به دست می آید در نظر گرفت بلکه روشی برای زندگی است که از طریق آن انسان ناکامل بتواند در مواجهه با این دنیای ناکامل بدون اینکه متحمل درد و ناراحتی بشود به موفقیت هایی هم دست پیدا کند(مازندوبان،۱۹۸۵؛ به نقل از میرزایی،۱۳۸۹).
در این مورد نظریه پردازان مختلف نظرات متفاوتی را ارائه کردند که به چند مورد از آنها اشاره می شود:
زیگموند فروید انسان متعارف را کسی می داند که مراحل رشد روانی را با موفقیت طی کرده و در هیچ یک از این مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب می آیدو هر فردی به نحوی از اشحاء غیر متعارف است( شفیع آبادی و ناصری،۱۳۸۶).
مازلو فردی را دارای سلامت روان می داند که چهار مرحله از سلسله مراتب نیازهای معین فیزیو لوژیک، ایمنی، محبت و تعلق و نیاز به احترام را طی کرده و به تحقیق خود دست یابد( شولتس، ترجمه خوشدل،۱۳۸۰).
« اریک فرون»، با تاکید به اینکه شخصیت انسان بیشتر محصول فرهنگ جامعه است، سلامت روان را بسته به این می داند که جامعه تا چه اندازه نیازهای اساسی افراد را برآورده کند نه اینکه فرد تا چه اندازه خودش را با جامعه سازگار نماید. از نظر او سلامت روان بیش از آنکه امری فردی باشد مسئله ای اجتماعی است.عامل اصلی این است که جامعه تا چه اندازه نیازهای انسانی را ارضاء می کند( همان منبع).
«ویکتور فرانکل» در تعریف سلامت روانی به اراده معطوف به معنا اهمیت می دهد. او انسان سالم را انسانی میداند که دارای اراده معطوف به معناست و از سه جوهر معنویت آزادی مسئولیت برخوردار است.
«پرلز» انسان سالم را انسانی می شناسد که در زمان حال زندگی می کند و با اینکه برای آینده می تواند برنامه ریزی کند دچار اضطراب ناشی از اینکه فردا چه خواهد شد نمی شود.. ( همان منبع).
روان شناسان سلامت با تمرکز بر حفظ و ارتقاء سلامت ،علاقمند به شناخت تاثیر عوامل روان شناختی بر این موضوع هستند که مردم چگونه سالم می مانند؟ چرا بیمار نمیشوند؟ و وقتی بیمار میشوند چه واکنشی نشان می دهند؟ و مداخلاتی ایجاد میکنند که به مردم در سالم ماندن یا غلبه بر بیماری کمک کنند( کاپلان[۱۱]،۱۹۷۵؛به نقل از تایلور،۱۹۹۵).
برای دستیابی به این هدف، ارتباط بین عوامل روان شناختی و سلامت با استفاده از روش های پژوهش تجربی و غیر تجربی بررسی می شوند، از جمله این عوامل روان شناختی، سبکهای زندگی، عقاید و نگرشها و تنیدگیها هستند که ارتباط آنها به طور گسترده بررسی شده است و یکی از بحث های بسیار مهم دراین زمینه این است که چگونه انواع تنیدگی برای سلامت، مشکل ایجاد می کند؟ و اینکه مردم چه روش هایی را برای کاهش پیامد های روان شناختی تنیدگی به کار میبرند؟
به اعتقاد لازاروس و فولکمن(۱۹۸۴، به نقل از ساراینو،۱۹۹۴) دو شکل اصلی مقابله با تنیدگی، مقابله مساله مدار[۱۲] (تلاش برای تغییر مساله ایجاد کننده تنیدگی) و مقابله هیجان مدار[۱۳] (تلاش برای نظم دادن پاسخ های هیجانی موقعیت) است. افراد راهبردهای گوناگونی را برای مقابله مساله مدار و هیجان مدار دارند که در بعضی موارد ترکیبی از راهبردهای موفقیت آمیزتر هستند.
سلامت و بیماری
سلامت و بیماری همیشه از دغدغه های انسان بوده است، طوری که بسیاری از مردم راجع به سلامت خود به شدت نگرانند. از سوی دیگر مطالعه موثر بر سلامت و بیماری توجه پژوهشگران در حوزه های مختلف علوم از جمله روان شناسی را به خود جلب نموده است. در طول تاریخ مخصوصاً از قرن بیستم الگوهای تاثیر گذار بر سلامت و بیماری مردم تغییر یافته است.
اکنون مردم در مقایسه با زمانهای قبل بیشتر عمر می کنند و دیگر در جوامع پیشرفته بیماری های عفونی، دلیل اصلی مرگ و میر نیستند. اعتقاد درباره سلامت و بیماری[۱۴]، در سیر تاریخی خود، نسبت به فرهنگهای اولیه،تغییر یافته است. فرهنگ های اولیه روان[۱۵] و تن[۱۶] را یک واحد فرض می کردند و معتقد بودند که بیماری وقتی به وجود می آید که ارواح شیطانی[۱۷] وارد بدن شوند.
بین سالهای ۳۰۰ تا ۵۰۰ قبل از میلاد، فلاسفه یونانی از جمله کسانی بودند که با تشخیص نقش کارکرد سلامت و بیماری به صورت مکتوب نوشتند و تن و روان را دو ماهیت جداگانه فرض کردند. در قرون وسطی، با نوسان عقاید به سوی گذشته، تبیین های ذهنی راجع به بیماری شکل گرفت.
از قرن هفده تا هجده، فلاسفه و دانشمندان الگوی زیستی پزشکی[۱۸] را به عنوان روشی برای شناخت سلامت و بیماری مطرح نمودند. الگوی زیستی پزشکی بسیار مفید بوده است، زیرا پژوهشگران را قادر ساخته که به وسیله واکسنها و درمان های جدید بر بسیاری از بیماریهای عفونی غلبه کنند (سارا فینو، ۱۹۹۴؛تایلور[۱۹]،۱۹۹۵). دیدگاه زیستی – پزشکی به طور فزاینده ای با آزمایشگاه های پزشکی و مطالعه عوامل مربوط به تن مطرح شد………………………….
…………………………
…………………………..
[۱] Self responsibility
[۲] Well being
[۳] Edlin, G,
[۴] Health
[۵] Wholeness
[۶] Hale
[۷] Holy
[۸] Sheridan & Radmasher
[۹] Maussnerobahn
[۱۰] Dubos
[۱۱] Caplan, R.D.
[۱۲] Problem- Focused Coping
[۱۳] Emotional- Focused Coping
[۱۴] Ilness
[۱۵] Mind
[۱۶] Body
[۱۷] Evil Spirits
[۱۸] Biomedical Model
[۱۹] Tailor, S.E.