پیشینه ومبانی نظری تحقیق تعریف هویت
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :130,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
پیشینه ومبانی نظری تحقیق تعریف هویت
تعریف هویت
فروید[۱] (به نقل از محسنی، ۱۳۸۵) واژه هویت را تنها یک بار در زمینه روانی – اجتماعی به طور صمنی به کار برد. او از “هویت درونی” صحبت کرد که نه بر پایه نژاد یا مذهب، بلکه بر اساس آمادگی عموميبرای زندگی کردن و آزاد از تعصبات بود.
اریکسون ابتدا اصطلاح “هویت من” را برای توصیف مسائل روانی بعضی از نظامیان بازگشته از جنگ جهانی دوم به کاربرد.او مشاهده کرد که این سربازان نميتوانند از عهده تغییر نقش خود، از سرباز به شهروند برآیند و در انطباق با وظایف و مسئولیت های جدید خود ناتوان هستند. تجربه آنها فقدان یکسان بودن خود و پیوستگی زندگی بود.اغلب در زندگی این سربازان، لحظاتی وجود داشت که در آن، نیازهای اجتماعی و گروهی، نیازهای ارگانیسم زیستی و نیازهای ویژه فردی مربوط به تاریخچه رشدی و خانوادگی فرد، در یک تعارض آشتی ناپذیر با هم مواجه ميشدند.این تعارض، در نهایت منجر به شکست دریافتن معنی و پیوستگی زندگی ميشد. چنین است که هویت به آسانی، از طریق فقدان یا از دست دادن آن، قابل تشخیص است.
هویت بعنوان نتیجه کوشش نوجوان برای کشف جنبه های منحصر به فرد خود که به صورت روان شناختی، او را از دیگران به ویژه والدین جدا ميکند مفهوم سازی شده است (بلاس[۲]، ۱۹۶۷ به نقل از فرتاش، ۱۳۹۰).
محسنی (۱۳۸۳) معتقد است که تصویر خود دارای دو جزء یعنی هویت شخصی (فردی) و هویت اجتماعی است.
هویت اجتماعی عبارت از دانش فرد نسبت به تعلق او به گروه های اجتماعی و هیجانات و معانی ارزشی است که از تعلق داشتن به این مقولات برایش حاصل ميشود. به عبارت دیگر، هویت اجتماعی شناختی درباره فرد است که معنای آن گروه و بستگی های گروهی ميباشد.در حالی که هویت فردی به جنبه های خاص و ویژه شخص ارتباط دارد که در برگیرنده مفهوميانتزاعی و کلی از خویشتن است. در واقع مجموعه ای از نقش ها و همانند سازی هاست که مستلزم وجود خودهای متعدد است.دستیابی به سطوح بالای رشد هویت، مستلزم یکپارچه سازی و وحدت بخشی منابع “خود” است. تا “خود” منفرد و کلی و یکپارچه ایجاد شود (بریگر[۳]، ۱۹۷۴به نقل از محسنی۱۳۸۳).
برای روشن تر شدن مفهوم هیوت، فهرستی از مفاهیميرا که گروهی از روان شناسان از جمله برون[۴] (۱۹۷۸) وکوته و لوین[۵] (۲۰۰۸) و واترمن[۶] (۲۰۰۹) ارائه کرده اند بیان ميشود.
- هویت ریشه حس بنیادی تداوم و تمایز[۷] را فراهم ميسازد.
- هویت پاسخی آشکار و یا ناآشکار به پرسش ” من کیستم؟” است.
- مفهومياست که با توجه به فرهنگ فرد، ایدئولوژی مخصوص او و انتظارات جامعه از او شکل ميگیرد.
- مفهوميکه منجر به تعهدی دیر پای ولی منعطف در حوزه های شغلی، جنسی و مذهبی و سیاسی ميشود.
- مفهومياست که حسی از ثبات و صداقت را ایجاد ميکند.
- در عمق بیشتر، احساسات نیمه هشیار، ریشه داشتن، خوب بودن، معرفت نفس و احساس هدف داشتن عزت نفس، مسئولیت پذیری را ایجاد ميکند.
گروهی از نظریه پردازان نیز تعاریف متفاوتی را از هویت ارائه داده اند که اشاره به پاره ای از آنها ميتواند مفید باشد.
مارسیا[۸] (۲۰۰۸) با استفاده از تعریف اریسکون در مورد هویت، معتقد است که شکل گیری هویت یک رویداد مهم در رشد شخصیت است. تحکیم هویت در اواخر نوجوانی بیانگر پایان کودکی و شروع بزرگسالی است. شکل گیری هویت شامل ترکیبی از مهارت ها، باورها ارزش ها و همانند سازی های کوکی است که به یک کل کم و پیش یکتا و پیوسته تبدیل ميگردد و برای نوجوان حسی از پیوستگی با گذشته و جهتگیری به سوی آینده را فراهم ميکند.
بورک[۹] (۲۰۰۷) معتقد است که فرآیند هویت یک نظام کنترل ادراک است و هویت مجموع معانی به کار گرفته برای خود در یک نقش یا موقعیت اجتماعی را شامل ميشود که فرد را به طور خاص تعریف ميکند.
واترمن (۲۰۰۹) جستجوی هویت را تلاشی ميداند که فرد برای تشخیص بالقوه های “خود واقعی اش” انجام ميدهد.
برزونسکی (۲۰۰۷) هویت را یک نظریه راجع به خویشتن ميداند و معتقد است که افراد به سبک ها و شیوه های مختلف به نظریه پردازی راجع به خودميپردازند. هویت بعنوان فیلتر پردازش اطلاعات عمل ميکند که باعث فعال سازی اطلاعات مرتبط به خود و ساختار دادن به آنها ميشود. مفاهیم و اطلاعات مربوط به خود بر تصمیمات افراد برای پی گیری اهداف معین تأثیر ميگذارد اگر چه همه افراد حسی از هویت را تجربه ميکنند ولی در میزان و ثبات آن متفاوت هستند.
واترمن (۲۰۰۹) عقیده دارد که اکتشاف و تعهد هویت به یک میزان در حوزههای مختلف صورت نميگیرد. برای مثال پی گیری هدفهای تحصیلی و آموزشی در سالهای دبیرستان بیشتر به چشم ميخورد و فشارهای اجتماعی و روان شناختی برای تصمیم گیری درباره رشته تحصیلی در پایان دبیرستان و تعهد نسبت به یک حرفه در دانشگاه موجب ميشود که شناخت مرتبط با هویت دراین حوزه ها قبل ازتفکر در حوزه های دیگر اتفاق بیفتد و ميتوان گفت که تعهدات تحصیلی و اکتشافهای آموزشی در دوران دبیرستان و تعهدات شغلی در دوران دانشگاه بیشتر شکل ميگیرد.
یکی از اهداف تحول در اوایل نوجوانی، شکل گیری هویت شخصی است که از ۱۳ سالگی شروع ميشد با اینحال تغییرات اجتماعی – ساختاری در ملت های مختلف رسش و روان شناختی را تا اواخر نوجوانی به تاخیر انداخته است (واترمن، ۲۰۰۹).
دیدگاههای نظری درباره هویت
در یک تقسیم بندی کلی، رویکردهای نظری مربوط به هویت دو دسته تقسیم ميشوند:
- رویکرد ساختاری به هویت
- رویکرد فرآیندی به هویت
۱- در رویکرد ساختاری، هویت یک ساختار است و در این رویکرد، به پیامدهای تشکیل هویت توجه ميشود. اریکسون (۱۹۵۶) و مارسیا (۲۰۰۷) جزء نظریه پردازان این گروه محسوب ميشوند (کرپلمن[۱۰]، ۲۰۰۹).
۲- در رویکرد فرایندی، به جای بررسی پیامدهای هویت به بررسی فرآیند زیربنایی شکلگیری هویت پرداخته ميشود (کرپلمن، ۲۰۰۹). از نظریه پردازان این گروه میتوان از بورک (۲۰۰۷)، کرپلمن (۲۰۰۹)، گروتیوانت[۱۱] (۲۰۰۵) و برزونسکی (۲۰۰۷) نام برد.
رویکرد ساختاری هویت
دیدگاه اریکسون
اریکسون ضمن شرح مراحل تحول در گستره حیات و با تأکید بر “من” به جای “نهاد” و با تشخیص تأثیر فرهنگ، جامعه و تاریخ، از نظریه فروید، به عنوان پایه استفاده کرده است. وی تحول را به منزله ی انحلال فزاینده تعارض هایی ميداند که ازتلاقی بین خواسته های متفاوتی که مبنای درونی و بیرونی دارند سرچشمه میگیرد. وی در نظریه هشت مرحله ای خود از تحول انسان، برای هر مرحله یک اوج یا بحران قائل است. این بحران لزوماً جنبه ناخوشایند و مرضی ندارد بلکه بیانگر یک نوع حساسیت یا شکست پذیری خاصی است که از عدم تعادل ناشی ميشود عدم تعادل نیز نتیجه رشد امکانات بالقوه جدید در فرد است و بیشتر جنبه مثبت بحران (که هم پیامد و هم علت پیشرفت های تکوینی است) مدنظر است.
او تعارض روانی – اجتماعی را “هویت در برابر اغتشاش هویت[۱۲]” نامیده و معتقد بود که نتایج موفقیت آمیز مراحل پیشین رشد زمینه را برای حل مناسب این تعارض آماده ميسازند. افرادی که با درک ضعیفی از اعتماد[۱۳] به نوجوانی ميرسند به سختی ميتوانند آرمان هایی را بیابند که به آنها معقتد باشند و نوجوانی که “خود مختاری[۱۴] یا ابتکار[۱۵] ناچیزی دارند، گزینه ها را به طور فعال بررسی نميکنند و آنها که فاقد حس ” سازندگی[۱۶]” هستند نميتوانند شغلی را انتخاب کنند که با تمایلات آنها هماهنگ باشد. در پایان دروره کودکی، بحران تمامیت مطرح ميشود. جوان ميبایس فرد یکپارچه ای شود یعنی یک مرحله تحولی که با ویژگی هایی نظیر تغییرات ناشی از رشد بدنی، رسش جنسی و آگاهی اجتماعی مشخص ميشود. تمامیتی را که ميبایست کسب شود، حسی از هویت درونی نامیده ميشود.
همچنین اریکسون هویت را یک مؤلفه شخصی ميداند. که در دوران نوجوانی اولویت خاصی پیدا ميکند. او هویت من را با کار کردهایی نظیر یکسانی در طول زمان، انسجام درونی، ترکیبی از همانند سازی های موفقیت آمیز وحفاظت خود در برابر تجاربی از عدم تداوم که بر اثر رشد بیولوژیکی با تغییرات شرایط و موقعیت های زندگی به وجود ميآید توصیف ميکند.
هویت، حسی از انسجام بین گذشته، حال و آینده “خود” است و شامل کوشش های فعال برای کشف احتمالات آینده برای “خود” در حیطه های مختلف است. تعهد هویت، فرآیندی است که از خلال آن، نوجوان تصمیم ميگیرد که کدامیک از خودهای احتمالی رادنبال کند. هویت “من” و اغتشاش هویت دو پیامد بحران روانی – اجتماعی هستندکه در اواخر نوجوانی اتفاق ميافتد و از نظر اریکسون این دوره از زندگی، زمانی برای شکل گیری تعهدات حرفه ای و ایدئولوژیک است. برای روبه رو شدن با وظایفی مثل تکالیف تحصیلی، بدست آوردن یک شغل و تبدیل شدن به یک شهروند خوب فرد نیازمند ترکیب همانند سازی هاي دوران کودکی به طریقی است که از یک طرف بتواند رابطه متقابلی با جامعه اش برقرار کند و از طرفی احساسی از تداوم “خود” را حفظ کند.
………………………
……………………
……………………..