دانلود پروپوزال آماده: تحلیل رابطه بین سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه¬های اصفهان، صنعتی اصفهان، هنر اصفهان و علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی (۱۳۹۳-۱۳۹۲))
- پس از پرداخت لينک دانلود هم نمايش داده مي شود هم به ايميل شما ارسال مي گردد.
- ايميل را بدون www وارد کنيد و در صورت نداشتن ايميل اين قسمت را خالي بگذاريد.
- در صورت هر گونه مشگل در پروسه خريد ميتوانيد با پشتيباني تماس بگيريد.
- براي پرداخت آنلاين بايد رمز دوم خود را از عابربانك دريافت كنيد.
- راهنماي پرداخت آنلاين
- قيمت :390,000 ریال
- فرمت :Word
- ديدگاه :
دانلود پروپوزال آماده: تحلیل رابطه بین سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه¬های اصفهان، صنعتی اصفهان، هنر اصفهان و علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی (۱۳۹۳-۱۳۹۲))
قسمت هایی از پروپوزال:
۱- بیان مسأله:
با توجه به اینکه قشر دانشجو پرسشگر و انتقادگر است این ویژگی موجب می شود که دانشجو به عنوان محور تحرکات اجتماعی شناخته شود. از منظر اجتماعی ویژگی زندگی دانشجویی عبارت است از دورافتادگی از خانواده، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی، زندگی دسته جمعی در خوابگاهها و نظایر اینها (بشیریه،۱۳۷۸: ۲۶۰). از سوی دیگر شکل تحصیلات دانشگاهی به صورت مجتمعی، تاثیر عمدهای در شکلگیری اعتراضات و جنبشهای دانشجویی داشته است. زیرا در این محوطههای دانشگاهی دانشجویان به بازشناسی یکدیگر به عنوان یک گروه اجتماعی دست مییابند و از این طریق تناقضات و مسائل و مشکلات برای آنان به صورت یک امر مشترک آشکارمیگردد(حریری اکبری،۱۳۷۷: ۷). درجوامع بسته این امر آشکارتر است زیرا در این جوامع دانشگاهها در حکم گسلهای سیاسی-اجتماعی هستند. در چند سال اخیر سرمایه اجتماعی درحوزههای گوناگون علوم اجتماعی توسعه قابل توجهی به خود گرفته است. این مفهوم با تحلیل رفتارهای فردی، در پی حل مسائل جمعی است؛ بدین سبب سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر تبیین کننده در مسائل و موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، مورد توجه محققان قرار گرفته است. این موضوعات در بر گیرنده مصادیق متعدد در زمینههای متفاوت میباشد. یکی از این مصادیق مشارکت سیاسی است که سرمایه اجتماعی در پی آن است که که شهروندان بیگانه از سیاست را بسیج نموده و فعالیتهای سیاسی آنان تحرک ببخشد. سرمایه اجتماعی به دلیل توضیح بسیاری از پدید های مدرن، توانسته است جایگاه مهمی را در ادبیات علمی جهانی کسب نماید. در اکثر رشتههای علوم اجتماعی و سیاسی به نوعی از این مفهوم استفاده میشود و به همین دلیل سرمایه اجتماعی به یک مفهوم بین رشتهای تبدیل شده است. به عبارت دیگر، سرمایه اجتماعی به یکی از بحث برانگیزترین و جنجالیترین مفاهیم علوم اجتماعی و پژوهشهای توسعه تبدیل شده است و حجم ادبیات دانشگاهی و سیاسی مرتبط با آن به سرعت در حال افزایش است. این مساله به ویژه در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا صادق است و یکی از دلایل وجودآن، ماهیت بسیار فردگرایانه روابط اجتماعی معاصر در این کشورهاست که به مسائلی همچون ازدواجهای بیدوام، میزان زیاد جنایت، و از خود بیگانگی افراد منجر میشود(تاج بخش،۱۰،۱۳۸۵). بنابراین سرمایه اجتماعی یکی از مفاهیمی است که در سال های اخیر توجه زیادی از طرف محققان در رشتههای مختلف بخصوص به نقش سرمایه اجتماعی و تاثیر آن در مشارکت سیاسی و اثر آن بر توسعه جامعه شده است. سرمایه اجتماعی یک پدیده ژنتیکی و فکری نیست بلکه برخاسته از تجارب تاریخی مردم است و لذا همواره در معرض تغییر قرار دارد. شناسایی روند و میزان سرمایه اجتماعی در میان مردم جامعه و تاثیر آن بر روی عاملهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میتواند کمک زیادی به مردم جامعه کند و از این مفهوم میتوان به عنوان متغییر پیش بین برای متغییر مشارکت سیاسی در جامعه استفاده کرد (شارع پور،۱۳۸۳، ۱۱۳). سرمایه اجتماعی به عنوان سازه یا مفهومی پیچیده و چند وجهی به مفهومی دلالت دارد که منبع اصلی زایش آن اجتماع یعنی حوزه تعاملات اجتماعی است. در هر جامعه خرده نظام اجتماع در ارتباط متقابل با سایر خرده نظام های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، اصلیترین منبع و قلمرو روابط و تعاملات اجتماعی توام با احساس و عواطفی است که مولد تعهدات متقابل برای برقراری پیوندها و وصل کردن کنشگران به همدیگر و ایجاد اعتماد، همبستگی، انسجام و محیط گرم برای مشارکت در فعالیتهای مختلف جامعه از جمله فعالیتهای سیاسی در جامعه فراهم میکند. مشارکت سیاسی هم یکی اصطلاح هایی است که امروزه کاربرد زیادی دارد و از فاکتورهای تشخیص جامعه برای دموکراتیک بودن مورد استفاده قرار میگیرد. مشارکت سیاسی در دنیای امروز که مردمسالاری گفتمان غالب آن است و صورتهای مختلف مشارکت، تعریف کننده جوهره مردمسالاری هستند، موضوعی حایز اهمیت است. امروزه مشارکت سیاسی به عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملّتها به امری گریز ناپذیر تبدیل شده است. این امر در کشورهای جهان سوم که گذار از سنت به مدرنیته را تجربه میکنند به شکلی حساستر خود را نشان میدهد. دولتها نیز ناچارند برای کسب مشروعیت به مشارکت سیاسی تن در دهند. از طرف دیگر میزان بالای مشارکت سیاسی مردم در زمینه تصمیمات و خط مشیهای سیاسی بر فرهنگ توسعه یافته و توسعه یافتگی فرهنگ سیاسی آن جامعه دلالت دارد. از منظر دینی، مشارکت سیاسی فعّال و حسّاسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمی و ضروری و ارزشی مطلوب برای دانشجویان و عموم جامعه است. از این رو بررسی نقش، جایگاه و کارکردهای دانشجویان در نظام سیاسی و ضرورت بهرهمندی جامعه از توانمندیهای دانشجویان در اداره امور میتواند یکی از شرایط اجتناب ناپذیر توسعه سیاسی و اجتماعی باشد. سیاسی بودن دانشجو در حدی که در برابر سرنوشت خود و جامعه حساس باشد؛ نسبت به مسائل داخلی و خارجی و جریانهای موجود از بینش و تحلیل سیاسی برخوردار باشد؛ از جمله ضرورتهای حیات سیاسی دانشجویان و لازمه توسعه سیاسی است. همچنین تبیین کارکردهای دانشگاه به عنوان یکی از بخشهای ساختار فرهنگی کشور و نقشی که دانشجو در این زمینه به عهده دارد به خوبی مبین ضرورت مشارکت سیاسی دانشجویان است. با توجه به این ضرورتها است که فعّالیت سیاسی دانشجویان به عنوان قشری نقّاد، پرسشگر و آرمانخواه مورد مطالعه قرار داده میشود و اهمیت نقش دانشجویان را در تعیین سرنوشت کشور نشان میدهد. افراد در جوامع مختلف با شرکت در فعالیتهای سیاسی در نظام سیاسی کشور و رهبران خود تاثیرگذاشته و در تصمیم گیریها دخالت میکنند.
در این راستا به نظر میرسد برای تبیین مشارکت سیاسی و اصولاً هر گونه رفتار سیاسی در کلیترین سطح، دو دیدگاه رقیب وجود دارد: مکتب روانشناسانه و مکتب جامعه شناختی. در مکتب انتخاب عاقلانه که آنتونی داونز مهمترین نظریهپرداز آن است، هرگونه رفتار سیاسی حاصل تصمیم فردی بازیگر است که به طور عاقلانه از میان گزینههای مختلف که در یک وضعیت خاص پیش روی اوست، گزینهای را انتخاب میکند که به بهترین نحو اهداف او را تأمین مینماید. آنتونی داونز در چهارچوب مکتب انتخاب عاقلانه تبیینی تئوریک از رفتار رأیدهی مردم ارائه داده است که میتواند به برخی انواع دیگر مشارکت سیاسی نیز قابل تعمیم باشد. به لحاظ تئوریک در این دیدگاه هر فردی بر اساس محاسبه عقلانی عمل میکند و در جریان مبارزه انتخاباتی با ارزیابی دولتی که بر سر کار بوده و مقایسه آن با ادعاها و برنامههای احزاب مخالف و با در نظر گرفتن منافعی که انتظار میرود از پیروزی این یا آن حزب عاید شخص او شود دست به گزینش میزند. رأی دهندگان انتخاب کنندگان عاقلیاند که شرکت در انتخابات را وسیلهای برای تأمین منافع شخصی خود تلقی میکنند(داونز، ۱۹۵۷: ۱۱۵). در این راستا، اولسون معتقد است که نفع شخصی عقلانی فرد را وادار میکند که هزینههای مشارکت در گروه یا عمل جمعی را در مقابل منافع آن بسنجد. وی عقلانیت را عامل قوی برای مشارکت سیاسی میداند (راش، ۱۳۷۷: ۱۳۶).
مشارکت سیاسی به عنوان یکی از مهمترین عناصر حقوق شهروندی، از گذشتههای دور، به عنوان نتیجه انتخاب عقلایی افرادی ملاحظه گردیده است که دارای آگاهی، انگیزه و ظرفیت بالایی برای مشارکت بودهاند. تحقیقات تجربی عمدتا بر تاثیرات متغیرهای سطوح فردی بر مشارکت در فعالیتهای سیاسی تمرکز کردهاند؛ این تحقیقات نشان میدهند افرادی که به لحاظ سیاسی علاقهمندتر، خوشبینتر و فعالتر هستند، بیشتر از دیگران به مشارکت سیاسی میپردازند(آبرامسون و آلدریچ، ۱۹۸۲: ۱۴۶). همچنین یافتههای پیشین نشان میدهد افرادی که از طریق کانالهای اطلاعاتی بیناشخصی، آگاهی و دانش سیاسی بیشتری کسب میکنند، بیشتر از افراد دیگر به مشارکت سیاسی دست میزنند(روزنستون و هانسن، ۱۹۹۳: ۳۲)؛ و سرانجام اینکه افرادی که پایگاه اجتماعی-اقتصادی بالاتری دارند، مشارکت بیشتری در حوزههای اجتماعی و سیاسی داشتهاند(میلبراث، و گوئل، ۱۹۷۷: ۶۸). در این میان یافتهها نشان میدهد که متغیرهای تاثیرگذار بر مشارکت از قبیل منابع انگیزشی، اطلاعاتی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی دارای روابط درونی پیچیدهای با یکدیگر هستند و این متغیرها از طریق تعدیل همدیگر بر روی تمایل به مشارکت سیاسی تاثیر میگذارند(اولند وشوفل، ۲۰۰۰: ۲۱۵).
اما به نظر میرسد تبیین مشارکت سیاسی در سطح فردی با چالشها و تناقضات بسیار زیادی روبرو میباشد. از یک طرف، علیرغم توسعه سطح آموزش رسمی و آگاهی سیاسی در کشورهای مختلف، حوزه سیاسی با چالش شدید جذب مشارکتکنندگان، مخصوصا افراد با انگیزه و فعال، روبرو است. از طرف دیگر، از چشمانداز انتخاب عقلایی، مشارکت سیاسی در عمل به عنوان یک اقدام غیرعقلایی ملاحظه میگردد. شاید یک علت این امر از دیدگاه نظریهپردازان انتخاب عقلایی این است که از یک طرف هزینه مشارکت معمولا بالا است و از سوی دیگر منافع و مزایای مشارکت به شکلی جمعی توزیع میشود و بدین ترتیب افراد میتوانند به جای سرمایهگذاری منافع خویش از سیاست «سواری مجانی» استفاده کنند(ریکر و اوردشوک، ۱۹۶۸: ۲۵).
بنابراین محققان و اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی سعی کردهاند تا مکانیسمهای جایگزینی را جستجو کنند که بتوانند فرآیندهای پیچیده و بغرنج مشارکت سیاسی را به شکلی مطلوبتر توصیف و تبیین نمایند. در این راستا به نظر میرسد بسترها و عوامل اجتماعیای که تصمیمات و رفتارهای افراد در درون آنها شکل میگیرد نقش مهمی در مشارکت سیاسی افراد بازی میکند. برای مثال، اوهلانر[۱] (۱۹۸۹: ۲۵۳) معتقد است که انگیزه افراد برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی میتواند توسط آگاهیهای اجتماعی که باعث تحدید خودخواهی افراد میشود، تعدیل گردد. وربا[۲]، شولزمن[۳] و برادی[۴] با تعدیل منابع فردی و ارائه مدل ارادهگرایی مدنی که عمدتا به بررسی شبکههای روابط اجتماعی میپردازد، بر اهمیت نقش اینگونه شبکهها در بسیج سیاسی مردم تاکید میکنند. همچنین فضای شبکهها و روابط اجتماعی به عنوان یک عامل تاثیرگذار مهم بر جریان آگاهی سیاسی، به نوبه خود تاثیر زیادی بر روی مشارکت سیاسی بر جای میگذارد(وربا و همکاران، ۱۹۹۵: ۳۰۹). ﺗﺠﺰﻳــﻪ و ﺗﺤﻠﻴــﻞ اراﺋــﻪ ﺷــﺪه درﻛﺘــﺎب «ﺻــﺪا و ﺑﺮاﺑﺮي» ﻣﻴﺰان ﺑـﻲ ﺳـﺎﺑﻘﻪاي از اﻃﻼﻋـﺎت ﺗﺠﺮﺑـﻲ در ﻣﻮرد ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ را ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ. ورﺑﺎ و ﻫﻤﻜﺎران در اﻳﻦ ﻛﺘﺎب ﻳﻚ ﻣﺪل ﻣﻨﺒﻊ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ را ﻛــﻪ ﻓﺮاﺗــﺮ ازﻣــﺪل ﻫــﺎي ﺳــﻨﺘﻲ ﭘﺎﻳﮕــﺎه اﺟﺘﻤــﺎﻋﻲ- اﻗﺘﺼــﺎدي و اﻧﺘﺨــﺎب ﻋﻘﻼﻧــﻲ اﺳــﺖ، ﺑﺴــﻂ دادﻧــﺪ. ﺑﺮﺧﻼف ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎي اﻧﺘﺨـﺎب ﻋﻘﻼﻧـﻲ، آﻧﻬـﺎ اﺳـﺘﺪﻻل ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪﺗﻔـﺎوت ﻫـﺎي در ﺧـﻮر ﺗـﻮﺟﻬﻲ در اﻧـﻮاع ﺧﺎﺻﻲ ازﻣﺸﺎرﻛﺖ، ﺑـﻮﻳﮋه در ﻣﻴـﺎن ﻧﮋادﻫـﺎ و ﻃﺒﻘـﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ وﺟﻮد دارد. آﻧﻬﺎ درﻳﺎﻓﺘﻨـﺪ ﻛـﻪ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﺪه ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎي ﻏﻴـﺮ ﺳﻴﺎﺳـﻲ، از ﺟﻤﻠـﻪ ارﺗﺒﺎﻃﺎت و ﻣﻬﺎرت ﻫﺎي ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺑـﻪدﺳـﺖ آﻣـﺪه از ﻃﺮﻳﻖ ﺷﺮﻛﺖ دراﻧﺠﻤﻦ ﻫﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ، ﺑﺮاي ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﻔﻴﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ورﺑـﺎ و ﻫﻤﻜـﺎراﻧﺶ ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﺷﺎره دارﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﺮﻛﺖ در اﻧﺠﻤﻦ ﻫﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧـﻪ ﻏﻴﺮﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻪ ﺳﻪ روش ﻣﺸـﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳـﻲ را ﺗﺴـﻬﻴﻞ ﻣــﻲﻛﻨﻨــﺪ. اوﻻ، ﺷــﺮﻛﺖ دراﻧﺠﻤــﻦﻫــﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧــﻪ ﻏﻴﺮﺳﻴﺎﺳﻲ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﻳﻲ را ﺑﺮاي ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻬﺎرتﻫﺎي ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ و ارﺗﺒـﺎطﻫـﺎي ﻣـﺮﺗﺒﻂ ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﻛﻨـﺪ. دوم اﻳﻨﻜـﻪ، ﺷـﺮﻛﺖ در اﻧﺠﻤـﻦﻫـﺎي ﻏﻴﺮﺳﻴﺎﺳﻲ داوﻃﻠﺒﺎﻧـﻪ ﻣـﺮدم را در ﻣﻌـﺮض ﭘﻴـﺎمﻫـﺎي ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﺑﺤﺚﻫﺎي ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﻣﺸـﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﻲﮔﺬارد. ﺳﻮم اﻳﻨﻜﻪ، ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮ ورﺑﺎ و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ اﻧﺠﻤﻦﻫﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﻏﻴﺮ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻠﻲ ﺑﺮاي ﺟﺬب درﺑﺴﻴﺞ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻧﻘـﺶ ﻣﻬﻤـﻲ اﻳﻔـﺎ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ (ورﺑﺎ، ۱۹۹۳: ۴۵۷).
ﻫﻤﺎنﻃﻮر ﻛـﻪ ﺷـﺮﻛﺖ در اﻧﺠﻤـﻦ داوﻃﻠﺒﺎﻧـﻪ ﻏﻴـﺮ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺮ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻣـﻲﮔـﺬارد(ورﺑﺎ، ۱۹۹۳: ۴۵۷)، ﺗـﺎﺛﻴﺮات اﺑﻌﺎد دﻳﮕﺮ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻮﻧـﻪ اﺳـﺖ. بسیاری از محققان معتقدند که ﻣﻔﻬﻮم ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑـﺮ ﻧﻘـﺶ ﻫﻨﺠﺎرﻫـﺎ، اﻋﺘﻤـﺎد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺷﺒﻜﻪﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺗﺎﺛﻴﺮات اﻳـﻦ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺑﺮ ﺑﺎزﻳﮕﺮان اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﻗﺘﺼﺎدي اﺷﺎره دارد(پوتنام، ۱۹۹۳: ۱۶۹؛ وینتر، ۲۰۰۰: ۳؛ قاسمی، ۱۳۸۵: ۲۳۰). ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎر راﺑﺮت ﭘﻮﺗﻨﺎم ﺑﻮد ﻛﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ را ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﺪﻧﻲ و ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ ارﺗﺒـﺎط داد. او ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮد ﻛﻪ ﻳﻚ راﺑﻄﻪ ﻗﻮي ﺑﻴﻦ وﺟﻮد اﻧﺠﻤﻦﻫـﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ و ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧـﺪﮔﻲ در ﺟﻮاﻣـﻊ وﺟـﻮد دارد. او اﺳﺘﺪﻻل ﻛﺮد ﺷـﺮﻛﺖ در اﻧﺠﻤـﻦﻫـﺎي داوﻃﻠﺒﺎﻧـﻪ، ﺑـﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻓﺮدي و ﺟﻤﻌﻲ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷـﻮد. وی ﻣـﺪﻋﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻓﺮدي و ﺟﻤﻌﻲ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤــﺎﻋﻲ اﺳــﺖ. او ﺳــﺮﻣﺎﻳﻪاﺟﺘﻤــﺎﻋﻲ را ﺑــﻪﻋﻨــﻮان “ﺷﺒﻜﻪﻫﺎي اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ و ﻫﻨﺠﺎرﻫـﺎي رواﺑـﻂ ﻣﺘﻘﺎﺑـﻞ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ اﻋﺘﻤﺎد” ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﻛـﺮد و ﻧﺸﺎن داد ﺟﻮاﻣﻌﻲ ﻛـﻪ داراي ﺳـﻄﺢ ﺑـﺎﻻﻳﻲ از ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤــﺎﻋﻲ ﻫﺴــﺘﻨﺪ، ﺳــﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي ﺳﻴﺎﺳــﻲاي ﻣــﺆﺛﺮﺗﺮ و ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺳﻴﺎﺳﻲ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﺗﺮي دارﻧﺪ. پوتنام ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ ﻧﺸـﺎن داد ﻛﻪ ﺳـﺎﻛﻨﺎن ﺟﻮاﻣـﻊ ﺑـﺎ ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑـﺎﻻ در ﺳﻄﻮح ﺑﺎﻻﺗﺮي از ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ(ﭘﻮﺗﻨـﺎم، ۱۹۹۳: ۱۹). فوکویاما نیز سرمایه اجتماعی را در رابطه با توسعه اقتصادی در نظر میگیرد و در پاسخ به این سوال که چرا برخی کشورها موفقیت بیشتری نسبت به سایر کشورها دارند، ادعا میکند که در این کشورها سطوح بالای سرمایه اجتماعی، صداقت و اعتماد، افراد را به انجام کارهای مشارکتی و تعاونی مشتاق میسازد و زمینه را برای رشد و ترقی فراهم میکند (فوکویاما، ۱۳۷۹).
بنابراین، به نظر میرسد تغییر توجه به سمت عوامل اجتماعی به این دلیل صورت گرفته است که علیرغم سطوح متفاوت مشارکت سیاسی، عوامل انگیزشی و فردی صرفا بر بخشی محدود از آن تاکید میکنند؛ این در حالی است که مشارکت سیاسی هنگامی میتواند بهتر درک شود که بر عوامل جامعهمحور تاثیرگذار بر فرآیند بسیج سیاسی نیز تاکید شود.
به طور کلی با آنکه پژوهشهاي کمی در مورد تاثیرات منابع اجتماعی در ايران انجام شده است، ولي در تمام موارد اجرا شده نیز برنامههاي تدوين شده و اجرا شده به منظور بهبود پيامدهاي مذکور، تکرار مدل هاي مشابهي است که در فرهنگ غربي و غير ايراني تدوين شدهاند (براي نمونه؛ پژوهش جعفری، ۱۳۸۵ و نیری، ۱۳۸۹). اين در حالي است که بخش عمدهاي از برنامههايي که در ايران تکرار ميشوند، در جامعه اصلي بر اساس مطالعات ميداني و تجربي در آن جامعه تدوين شده اند. از آنجايي که ساختار و ويژگيهاي اجتماعی و سیاسی در جامعه غربي و ايراني تفاوتهايي دارد (از جمله در هنجارهای اجتماعی، شبکه اجتماعي، ساختار و مراتب قدرت، میزان اعتماد اجتماعی، دلایل مشارکت سیاسی مردم و غیره)، به نظر ميرسد نياز به انجام مطالعاتي در مورد کيفيت رابطه سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی و ابعاد آن در میان دانشجویان ایرانی وجود داشته باشد.
از طرفي ديگر با وجود آنکه سرمایه اجتماعی به پیوندهای اجتماعی نیز معروف است، ولي پژوهشهاي صورت گرفته در مورد تاثیر ابعاد و پيامدهاي سرمایه اجتماعی، صرفا به نحوه رابطه سرمایه اجتماعی و مشارکت در بین شهروندان محدود شده است و پژوهش خاصی برای ارزیابی تاثیر سطوح مختلف سرمایه اجتماعی بر مشارکت سیاسی ارائه نشده است. بنابراین پژوهش حاضر برخلاف پژوهشهای گذشته اولا تمام ابعاد سرمایه اجتماعی تبیین شده توسط پوتنام را مورد پوشش قرار میدهد و همچنین هر کدام از این ابعاد را به مولفههای ریزتری تقسیمبندی میکند تا بتواند درک بهتری را در مورد سنجش سرمایه اجتماعی ارائه دهد. دوم اینکه پژوهش حاضر برخلاف پژوهشهای گذشته مشارکت سیاسی را به ابعاد گستردهتری-از پایینترین سطح یعنی رفتار رای دهی تا مشارکت پست مدرن- تجزیه میکند و باعث میشود تا رابطه هر کدام از ابعاد سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی را بهتر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در این راستا، مسئله اين پژوهش، بررسي تاثير سرمایه اجتماعی و ابعاد آن از قبیل اعتماد اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و شبکههای اجتماعی بر میزان و سطح مشارکت سیاسی است.
[۱] . Uhlaner
[۲] . Verba
[۳] . Schlozman
[۴] . Brady
……………………………
۲- اهمیت و ضرورت تحقیق:
……………………………
۳- پیشینه تحقیق:
……………………………
۴- اهداف تحقیق:
…………………………………….
۵- فرضيه هاي تحقیق:
…………………………………….
۶- مدل تحقیق
…………………………
۷- سوالات تحقیق:
…………………………………….
۸- تعريف واژهها و اصطلاحات فني و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):
…………………………………….
۹- بیان جنبه نوآوری تحقیق:
………………………….
۱۰- روش شناسی تحقیق:
الف: شرح كامل روش تحقیق بر حسب هدف، نوع داده ها و نحوه اجراء (شامل مواد، تجهيزات و استانداردهاي مورد استفاده در قالب مراحل اجرايي تحقيق به تفكيك):
………………………….
ب- متغيرهاي مورد بررسي در قالب یک مدل مفهومی و شرح چگونگی بررسی و اندازه گیری متغیرها:
…………………………………….
ج – شرح کامل روش (ميداني، كتابخانهاي) و ابزار (مشاهده و آزمون، پرسشنامه، مصاحبه، فيشبرداري و غيره) گردآوري دادهها :
…………………………………….
د – جامعه آماري، روش نمونهگيري و حجم نمونه (در صورت وجود و امکان):
…………………………………….
ر- روش نمونه گیری و حجم نمونه:
…………………………………….
ز- ابزار تحقیق:
…………………………………….
هـ – روشها و ابزار تجزيه و تحليل دادهها:
…………………………………….
منابع :
…………………………………….
آسان داک: www.Asandoc.com
دانلود نمونه پروپوزال تکمیل شده، پروژه پر شده، طرح پیشنهادیه آماده